ما گوینده ها گاهى روى منبرها، قلاّبى هم حرف مى زنیم، به مردم مى گوییم بیرون بیایید، اول خودمان باید بیرون بیاییم. شما اگر بیرون نیامده بودید و در این مجالس نمى آمدید، ما باید بیرون بیاییم که چهار نفر مثل شما دور ما جمع شوند. هزار آلودگى به ما روى مى کند، ریا، هوا، خودخواهى، کبر، غرور، منیّت و ... من این شب هاى احیا به خدا عرض مى کنم که صدقه سر اینها اگر مى خواهى نظرى هم به من کن، اگر نه، خیلى التماس نمى کنم، خیلى حرف نمى زنم، چون ما زبان حرف زدن نداریم، ما را داخل قبر بگذارند از ما نمى پرسند خدا کیست؟ چراکه ما هفتاد سال، شصت سال روى منبرها گفته ایم خدا، اولین سوالى که از ما مى کنند این است که:
«لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ »3 حرف هایى که براى مردم گفتید، چرا خودتان عمل نکردید؟