فارسی
دوشنبه 21 آبان 1403 - الاثنين 8 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

پاسخ دندان شکن به ستمگران

اَرْوَى دختر عبدالمطلب است ، وى پیر زنى است کمر خمیده و سال خورده که بى عصا راه رفتن برایش دشوار است .روزى وارد دربار سلطنتى معاویه شد ، همین که او را دید به او گفت : مرحبا به تو اى خاله! حالت چطور است ؟الحمد لله خوب است ولى از این که تو با بنى اعمام خود مخالفت ورزیده ، حق آنان را غصب کردى و خود را به ناحق رئیس مسلمین و زمامدار آنان خواندى به سختى ناراحتم .از آن روز که پیامبر از دنیا رفت ، طایفه تیم و عدى و طایفه امیه حق ما را غصب کردند و ما را از حقوق خود بازداشتند و از آن روز که شما بر تخت قدرت نشستید و ما را با این که سزاوارتر بودیم گوشه نشین ساختید ، رنج مى برم .مثال ما و شما چون قبطیان و پیروان فرعون شد و داستان على بن ابى طالب هم مانند هارون پس از موسى .در این میان عمرو بن عاص ـ که از شیرین کارهاى آن روزگار بود ـ به ارْوى اعتراض کرده ، گفت :اى پیره زن ! خفه شو ، حرف نزن ، خرفتِ احمقِ دیوانه . . . و چند کلمه دیگر که همه نشانه غضب و خشم او و نکوهش ارْوَى بود ، بر زبان جارى کرد .ولى این زن نه تنها خاموش نشد و نترسید ، بلکه بیشتر و محکم تر سخن گفته ، پاسخ او را چنین داد :اى زنا زاده ! تو چه مى گویى ؟ به تو چه مربوط است ؟ تو مادرت در مکه از زنان زناکار بود که با همه ، طرح معاشقه و دوستى ریخته بود و با همه با مبلغى بى نهایت اندک هم آغوش مى شد ، آنها را از خود کامروا مى نمود ، حالا به تو رسیده است که به من اعتراض کنى ؟ !تو کسى هستى که وقتى به دنیا آمدى شش نفر ادعاى پدرى نسبت به تو داشتند ، چون از مادرت پرسیدند گفت : این شش نفر همه با من نزدیکى کرده اند ، بر این اساس این نوزاد به هر کدام شبیه تر است از اوست ، مادرت را خودم دیدم که در روزهاى منى با هر جوان فاجر و روسپى گرى در مى آمیخت ! چون به عاص از دیگران شبیه تر بودى تو را به او ملحق ساختند و عمرو بن عاص گفتند .این زن همچنان هویت عمرو را بیشتر مشخص مى کرد که مروان سخن او را برید و گفت :پیر زن ! فضولى نکن ، خفه شو ، بى شعور ، چه سخنانى به زبان مى رانى ! حرف خودت را بزن !ارْوَى یا بهتر بگوییم این پرورده مکتب قرآن و رشد یافته در مدرسه اسلام ، این آزاد زن ، این افتخار زنان قدرتمند و با عفت اسلام ، لبه تیز تیغ سخن را متوجه او کرده ، گفت :تو نیز مانند پسر عاص سخن مى گویى ، اى کبود چشم ! اى سرخ مو ! اى کوتوله ! اى کسى که اندام نامتناسب دارى و از هر جهت به غلام حارث بن کلده شبیه ترى تا به حکم ، زیرا او نیز کبود چشم و سرخ مو و کوتاه قد و بد شکل بود ، تو را چه رسد در کار دیگران دخالت کنى و فضولى نمایى ؟ !من تو را مى شناسم تو هیچ شباهت به پدر خود که ادعاى پدرى بر تو را دارد ندارى ، من پدرت را مى شناسم که داراى چنین و چنان اوصافى بود که تو یا آن اوصاف را ندارى و یا این که ضد آن صفات در تو وجود دارد ، پس بجاى این که به من اعتراض کنى ، نخست برو از مادرت بپرس ببین پدرت که بوده است ، تو را چه کار به کار من ؟ !

سپس روى به معاویه کرده ، و گفت :اى معاویه ! به خدا سوگند تو باعث شدى که اینان بر شوون مردم مسلط شوند و جرات پیدا کنند ، تنها تو هستى که ریسمان به دست آنان دادى تا به خود اجازه دهند با من چنین سخن بگویند .معاویه با احترام از او دلجویى کرده ، گفت :خدا از گذشته ها گذشته ، اکنون نیازى که دارى بخواه !اروى گفت : من به تو نیازى ندارم ، آنگاه برخاست و از مجلس بیرون رفت .معاویه خطاب به عمرو عاص و مروان کرده ، گفت : تف بر شما ! شما سبب شدید که من امروز این سخنان را بشنوم ; پس از آن بى درنگ کسى را فرستاد ، اروى را برگرداندند و گفت : حاجت خود را بخواه تا برآورم ،ارْوَى گفت : به شش هزار دینار نیاز دارم ، معاویه گفت : براى چه مى خواهى ؟گفت : دو هزار دینار مى خواهم که کاریزى احداث کنم تا بى نوایان بنى الحارث از آن ارتزاق نمایند ، دو هزار دینار مى خواهم با آن جوانان تهیدست از بنى الحارث را زن دهم ، دو هزار دینار دیگر را مى خواهم تا براى رفع بعضى گرفتارى ها به کار برم .معاویه گفت : شش هزار دینار به او بپردازید ، آنگاه که اروى خواست از کاخ او بیرون آید ، معاویه گفت :این من بودم که دستور دادم تا این وجه را به تو بدهند ، اگر على بن ابى طالب به جاى من بود با این که پسر عمویت هست ، تو را بى نصیب برمى گرداند .

ارْوَى از شنیدن این سخن به سختى ناراحت شد و رنگش برافروخته گشت و با ناراحتى هر چه بیشتر گریست و گفت :از على حرف زدى و مرا به یاد او انداختى ، مرا به یاد او و عدالت هایش به یاد مردانگى هاى او و . . . .سپس قصیده مفصلى در بیان فضایل و مکارم على بیان کرد و او را بر همه برترى داد و معاویه را بیش از پیش سیه روى نمود و برگشت.

 

 

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اخلاق امیرالمومنین (علیه السلام)
ضریح مطهر کاظمین (ع) با گلاب ناب شستشو گردید + ...
عالم جلیل القدر حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج ...
گزارش تصویری دعای عرفه توسط استاد انصاریان در ...
هفهاف بن مهند راسبى
انواع گياهان‏
برنامه های سفرتبليغي استاد حسین انصاریان به ...
کینه و مشاجره
حضرت سلیمان و تخت بلقیس
عكس: نصب ضریح چوبی موقت به منظور تعویض ضریح حرم ...

بیشترین بازدید این مجموعه

اولیاء خدا فقط براى خدا خرج مى‏شوند
حضرت سلیمان و تخت بلقیس
هفهاف بن مهند راسبى
بازید رهبر معظم انقلاب از غرفه موسسه دارالمعارف ...
بهداشت عمومى بدن
چاپ کتاب شریف عنصر شجاعت
سخنراني مهم استاد انصاريان در روز شهادت حضرت ...
تصفيه قلب از غير حق‏
ضریح مطهر کاظمین (ع) با گلاب ناب شستشو گردید + ...
عكس: نصب ضریح چوبی موقت به منظور تعویض ضریح حرم ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^