وَالَّذِى جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ * لَهُم مَا يَشَاؤُنَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزَاءُ الْمُـحْسِنِينَ * لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِى عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ الَّذِى كَانُوا يَعْمَلُونَ .و آن كه سخن راست و درست آورد و كسانى كه آن را باور كردند ، اينانند كه پرهيزكارانند . * براى آنان نزد پروردگارشان آنچه بخواهند فراهم است ؛ اين است پاداش نيكوكاران ؛ * تا خدا [ به رحمتش ]زشت ترين اعمالى كه انجام دادند از آنان محو كند ، و آنان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى دادند پاداش دهد . منظور از راستى در اين آيه شريفه تمام واقعيت هاى الهى وايمان به آن و اجراى آن است و به حقيقت اينان صاحبان ارزشند و معاشرت با آنان و دنبال كردن راهشان علّت سعادت دو جهان براى انسان است ، كسى كه اميد به سعادت دارد بايد به طلب اينان و راهشان برخيزد .
آيه سوم : مؤمنان إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ .مؤمنان فقط كسانى اند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده اند ، آن گاه [ در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آورده اند ]شك ننموده و با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد كرده اند ؛ اينان [ در گفتار و كردار ]اهل صدق و راستى اند .
آيه چهارم : ذاكران و صابران
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ
وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً . مسلماً خدا براى مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان ، و مردان و زنان عبادت پيشه، و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا ، و مردان و زنان فروتن ، و مردان و زنان صدقه دهنده ، و مردان و زنان روزه دار ، و مردان
و زنان حفظ كننده خود از پليدى هاى جنسى ، و مردان و زنانى كه بسيار ياد خدا مى كنند ، آمرزش و پاداشى بزرگ آماده كرده است . البتّه بايد توجّه داشت كه تمام اين حقايق در وجود يك آشناى با خدا ، اعم از مرد و زن ، جمع است ، اين طور نيست كه مرد و زنى يكى از اين صفات را داشته باشند و آن گاه براى آنان آمرزش و اجر بزرگ باشد . اصولاً مؤمن همه اين خصوصيّات را داراست ؛ زيرا اين واقعيت ها از توابع ايمان واقعى است و هركجا ايمان باشد اين حقايق هم هست . پس چه نيكوست كه انسان در طلب آنان كه آراسته به اين برنامه ها هستند برآيد و البتّه اميد واقعى سازنده اين طلب و خواسته ، در وجود انسان است .
آيه پنجم : مردان الهى
رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالأَبْصَارُ .مردانى كه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات باز نمى دارد ، [ و ] پيوسته از روزى كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو مى شود ، مى ترسند . اين بيم و ترس همان است كه در فصل هاى گذشته به تفصيل ، توضيح داده شد ، بيمى كه علّت خوددارى انسان از هر گناهى است .
منبع : برگرفته از كتاب عرفان اسلامي استاد حسين انصاريان