فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

عبادت زين العابدين

 به هنگامى كه وضو مى گرفت، رنگ مباركش به زردى مى گرائيد. زمانى اهل بيت بزرگوارش از او پرسيدند: چرا به وقت وضو اينچنين مى شوى؟ پاسخ داد: مى دانيد آماده ايستادن در برابر چه آقائى هستم!
چون به نماز مى ايستاد لرزه بر اندامش مى افتاد!! در جواب كسى كه از حضرت پرسيد اين چه حال است؟ فرمود: به وقت مناجات و عبادت در پيشگاه محبوبم اين حالت به من دست مى دهد.
روزى در اطاقى كه در حال سجده بود آتش افتاد، بيم آن مى رفت كه شعله آتش تمام اطاق را بگيرد، ناگهان فرياد زدند: پسر پيامبر! آتش آتش!!
اهل خانه آتش را خاموش كردند و آن عاشق پاكباخته هنوز در سجود بود، چون از عبادت فارغ شد، عرضه داشتند: چه علّتى شما را از توچّه به حريقى كه به اطاق افتاد بازداشت؟ فرمود: آتش آخرت!!
روايتى بس مهم در باب كيفيّت عبادت عابدان بن مضمون زير از آنحضرت نقل شده:
إنَّ قَوْماً عَبَدُواللّهَ رَهْبَةً، فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبيدِ; وَ آخَرينَ عَبَدُوهُ رَغْبَةً، فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجّارِ; وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوااللّهَ شُكْراً، فَتِلْكَ عِبادَةُ الاْحْرارِ.
گروهى خداوند را از ترس عذاب بندگى مى كنند، اين عبادت غلامان و بردگان بزدل است. جمعى حضرت د وست را از شوق رسيدن به بهشت عبادت مى كنند، اين كار تاجران است. و عدّه اى وجود مقدّس او را محض شكر و اينكه آنجناب لايق عبادت است، پرستش مى نمايند و اين عبادت آزدگان است. عبادت آنجناب عبادت آزاد از ترس و شوق بود، او با تمام هستى و وجودش خداوند را محض خداونديش مى خواست، در هيچ عبادتى از حضرت معبود توقّع اجر و مزد نداشت، و به خاطر ترس از عذاب به هيچ عبادتى قيام نكرد!!
اگر نافله روز به خاطر كار زياد از دستش مى رفت، به وقت شب به قضاى آن برمى خواست، و به فرزندانش مى فرمود: اين برنامه بر شما واجب نيست، ولى من دوست دارم هر يك از شما به برنامه شايسته اى عادت كرد آن را از دست ندهد، اگر در زمان معيّنش نتوانست بجاى آورد، به وقت ديگر آن را قضا كند!
«كشف الغمّه» مى گويد: در هر بيست و چهار ساعت هزار ركعت نماز به جاى مى آورد، و چون صبح مى شد از هيبت حق غش مى كرد، و آنچنان از خود بيخود مى شد كه وقتى باد مىوزيد او را همچون خوشه گندم به راست و چپ حركت مى داد!!
امام خمينى آن عارف معارف الهيّه در «آداب الصلاة» خود در زمينه چنين عبادتى مى فرمايد: «آنان كه مجذوب جمال جميل، و عاشق و دلباخته حُسن ازلند، و از جام محبّت سرمست، و از پيمانه اَلَسْت بيخودند، از هر دو جان رسته و چشم از اقاليم وجود بسته، و به عزّ قدس جمال اللّه پيوسته اند، براى آنها دوام حضور است، و لحظه اى از فكر و ذكر و مشاهدت و مراقبت مهجور نيستند.
آنان كه اصحاب معراف و ارباب فضايل و فواضلند، و شريف النفس و كرمى الطّينه اند، چيزى را به مناجات حق اختيار نكنند و از خلوت و مناجات حق فقط و فقط خود او را طالبند، و عزّ و شرف و فضيلت و معرفت را همه در تذكّر و مناجات با حف دانند.
اينان اگر توجّه به عالم كنند و نظر به كونَيْن اندازند، نظر آنها عارفانه باشد، و در عالم، حقّ جو و حق طلبند، و تمام موجودات را جلوه حقّ و جمال جميل دانند. از محضر، حاضر را طلبند و احترام محضر را براى حاضر كنند، و عبوديّت را مودّت و معاشرت با كمال مطلق دانند، و اشتياق آنان براى عبادت از اين باب است!!
ولى ما بيچارگان گرفتار آمال و َمانى، و بسته زنجيرهاى هوا و هوس، و فرورفتگان در سِجْنِ مسجور ظلمانى طبيعت، كه نه بوئى از محبّت و عشق به شامّه روحمان رسيده، و نه لذّتى از عرفان و فضيلت را ذائقه قلبمان چشيده، نه اصحاب عرفان و عيانيم، و نه ارباب ايمان و اطمينان، عبادات الهيّه را تكليف و كلفت دانيم، و مناجاى با قاضى الحاجات را سربار و تكلّف شماريم، جز دنيا كه مَعْلَف حيوانات است ميل به چيزى نداريم، و جز به دار طبيعت كه مُعتَكَف ظالمان است تعلّقى براى ما نيست، چشم بصيرت قلبمان از جمال جميل، كور و ذائقه روح از ذوق عرفان، مهجور است»!!
امام باقر عليه السّلام مى فرمايد: پدرم حضرت سجّاد، نعمتى از نعم الهى را ياد نكرد مگر اينكه سجده آورد. آيه اى از قرآن كه در آن مسئله سجده بود قرائت نكرد مگر همراهش به سجده آمد. رنجى از او برطرف نگشت مگر اينكه به خاطر آن سجده كرد، و ز نماز واجبى فارغ نشد جز اينكه آن را به سجده پيوند داد، و موفّق بهاصلاح اختلاف بين دو نفر گشت مگر اينكه به خاطر توفيقش به آن كار بر خدا سجده كرد. در جميع مواضع سجودش اثر سجود آشكار بود، به همين خاطر پدرم را سجّاد ناميدند!
حالت عالى دورن حضرت سجّاد عليه السّلام را در غزل زيباى زير كه سروده سيف فرغانى آن عارف معارف است ببينيد:
دل زغمت زنده شد، اى غم تو جان دل *** تا تو آرام جان، درد تو درمان دل
من به تو اولى كه تو، آنِ منى آنِ من *** دل به تو لايق كه تو، آنِ دلى آنِ دل
عشق ستمكار تو، رفته به پيكار جان *** شوق جگر خوار تو، آمده مهمان دل
تركنم از آب چشم، روى چونان خشك را *** چون جگرى بيش نيست سوخته بر خوان دل
بنده ز پيوند جان، حَبل تعلّق بريد *** تا سر زلق تو شد، سلسله جنبان دل
انُده دنيا نداد، دامن جانم زد دست *** تا غم تو بر نكرد، سر زگريبان دل
عشق تو چون چتر خويش بر سر جان باز كرد *** سر به فلك بركشيد، سَنجُش سلطان دل
روى ز چشمم مپوش، تا نتواند فكند *** كفر سر زلف تو، رخنه در ايمان دل
تا برهاند مرا ز اُنده من، سالهاست *** تا غم تو مى كشد، تنگى زندان دل
در حالات الهى آن حضرت آمده: بسترش خوشحاليش از برنامه هاى حق بود، و فرشش نشاطش در عبادت، دوستش تصديق نسبت به حقايق، و خلوصش خودداريش از غير رضى ربّ، تكيه گاهش سجّاده، و پوشش قبرش بود! لحافش اصرارش در بندگى و مناجات، و خواب و چرتش قيام و خضوع و خشوع نسبت به پروردگار، و حرفه اش سوخت در عشق ربّ!
تجارتش زيارتِ خانه حقّ و حرم پيامبر، و بازارش شوق به خدمت، و بوى خوشش مهر و محبّت، و حرفه اش طاعت، و لباسش عزّت، و سلاحش صلاح، و مركبش زمين، و عادتش ظهور نيروهاى ملكوتى درونى، و سرمايه اش گرسنگى، و آرزويش سفر به آخرت، و خوشنوديش در لقاء و وصال حضرت محبوب بود.


منبع : برگرفته از کتاب دیار عاشقان استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

برزخ
قرآن مجید در بیان امیرالمؤمنین(ع)
خداوند محور همه امور
همه چیز در اختیار خداست
عزت در سايه قرآن‏
از تحميدات امام صادق عليه السّلام
ازدواج صحیح
حفظ نصف دین با ازدواج
روايات ابتلا و امتحان‏
خوف از خدا

بیشترین بازدید این مجموعه

هدیه ى خداوند به توبه کنندگان واقعى
برزخ
تربت حسين (ع)
روش پيامبر با مردم مكه پس از فتح مكه‏
شكرگزارى با خدمت به خلق و مخلوقات‏
اگر حادثۀ کربلا اتفاق نمی‌افتاد...
سخن راست گفتن
همه چیز در اختیار خداست
قرآن مجید در بیان امیرالمؤمنین(ع)
ارزش سخاوت

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^