نفاق، يعني دورويي و دو زباني، مخالفت ظاهر و باطن، يعني ظاهرش ايمان، ولي باطنش زشت.
نفاق بر سه قسم است: 1 - نفاق با خدا در اصل ايمان 2 - نفاق با خدا در لوازم و فروع ايمان 3 - نفاق با مردم.
تقيه با نفاق فرق ميكند، بلكه عكس نفاق است به اين معنا كه عقل و شرع گاهي آن را واجب ميدانند. البته تقيه گاهي واجب، گاهي مستحب و گاهي حرام است و تقيه عبارت است از پنهان داشتن ايمان قلبي از منكرين حق تا از زيان مالي يا جاني يا آبرويي درامان بماند در صورتي كه فاش ساختن عقيده قلبي براي دين و معتقدات دروني انسان، نفعي نداشته باشد.
قبل از آن كه راه علاج نفاق را يادآور شويم، به طور خلاصه گناهاني كه منجر به نفاق ميشود را بازگو كرده تا آنها را بهتر بشناسيم: از جمله گناهاني كه موجب نفاق ميشود، گناهان كبيره است كه عبارتند از:
1 - شرك به خدا 2 - رياكاري 3 - يأس 4 - نااميدي از رحمت خدا كه از يأس بدتر است 5 - احساس امنيت از مكر خدا، يعني هميشه بايد بين خوف و رجا بود 6 - عقوق والدين 7 - قطع رحم 8 - خوردن مال يتيم 9 - رباخواري 10 - زنا 11 - لواط 12 - قذف 13 - شراب خواري 14 - قمار 15 - اشتغال و سرگرمي به آلات موسيقي و ملاهي 16 - غنا و آوازه خواني 17 - دروغ 18 - سوگند دروغ 19 - گواهي دروغ 20 - گواهي ندادن به حق 21 - پيمان شكني 22 - خيانت به امانت 23 - دزدي 24 - كم فروشي 25 - حرام خواري 26 - حبس الحقوق يا بخل كردن از نفقات 27 - فرار از جهاد ابتدايي و دفاعي 28 - كمك به ستمگران 29 - ياري نكردن ستم ديدگان 30 - سحر 31 - اسراف 32 - كبر ورزيدن 33 - جنگ با مسلمانان 34 - خوردن مردار و خون و گوشت خوك 35 - ترك نماز عمداً 36 - زكات ندادن 37 - استخفاف حج 38 - ترك يكي از واجبات 39 - اصرار و كوچك شمردن گناه 40 - بهتان و امور ديگر كه به بعضي از آنها در روايات اشاره شده است. منافق در حقيقت كسي است كه ظاهرش را با ايمان و تقوا و اخلاص آراسته، ولي در باطن جز ظلمت كفر و شرك چيزي ندارد، لذا بايد بداند كه در رفتارش سودي نكرده و جز به خودش به كسي زياني نرسانده است؛ زيرا پروردگار جهان كه داناي آشكار و نهان است هرگز او را به خاطر ظاهر فريبندهاش جزء اهل صدق قرار نخواهد داد، بلكه او را به خاطر خباثت باطنش و تظاهر به صلاحش به اسفل السافلين جهنم ميفرستد و در حقيقت منافق به خودش دروغ گفته و به خودش نيرنگ زده است، چنان چه قرآن كريم ميفرمايد: يخادعون الله والذين آمنوا و ما يخدعون الا انفسهم و ما يشعرون؛ اينان خدا و مؤمنان را ميفريبند، و نميدانند كه تنها خود را فريب ميدهند. در جاي ديگر ميفرمايد: ان المنافقين يخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الي الصلوة قاموا كسالي؛ منافقان خدا را فريب ميدهند و حال آن كه خدا آنها را فريب ميدهد و چون به نماز برخيزند با اكراه و كاهلي برخيزند و براي خودنمايي نماز كنند.
علاج نفاق:
1 - به حكم عقل واجب است كه شخص از نفاق خود توبه كند، يعني از كفر و شرك به يگانه پرستي و ايمان به خدا بازگردد تا به زينت صدق و اخلاص، خويش را آراسته كرده و ظاهر و باطن خود را يكي سازد، تا از مقامات و درجات صادقين بهرهمند گردد، چنان چه در قرآن كريم پس از ذكر عذابهاي منافقين، ميفرمايد: الا الذين تابوا و أصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دينهم لله فاولئك مع المؤمنين و سوف يؤت الله المؤمنين اجراً عظيما؛ مگر آنها كه توبه كنند، جبران و اصلاح نمايند، به [ دامن لطف ] خدا چنگ زنند و دين خود را براي خدا خالص كنند، آنها با مؤمنان خواهند بود، و خداوند به افراد با ايمان، پاداش عظيمي خواهد داد.
2 - اصلاح، يعني توبه تنها و كافي نيست مگر در صورتي كه خود و اعمالشان را كه به فساد گرائيدهاند، اصلاح نمايند. يعني انسان مدتي با كمال دقت از حركت و سكنات و اعمال خويش كاملاً مواظبت كند و بر خلاف خواهش و آرزوي نفس اقدام و مجاهده نمايد و اعمال و اقوال خود را در ظاهر و باطن خون كند.
3 - اعتصام به حق؛ يعني اصلاح به تنهايي هم سودي ندارد مگر اين كه به خدا اعتصام جويد و از كتاب خدا و سنت پيغمبر (ص) پيروي كنند؛ زيرا راهي به سوي خدا نيست مگر راهي را كه خودش معين فرموده است.
4 - اخلاص؛ يعني اعتصام به خداي سبحان هم در صورتي نافع است كه دين خود را براي خدا خالص كند؛ زيرا شرك ظلمي نابخشودني است. در هر حال تا اين چهار پيشنهاد را كه در آيه شريفه نيز بيان شده، به خوبي انجام ندهيم از بيماري نفاق شفا پيدا نميكنيم؛ لذا علاج گناهان قلبي همانند نفاق سخت تر و چارهاش مشكل تر از گناهان جسمي ميباشد؛ زيرا انفاق داراي ريشهها و انواع پنهاني است كه غالباً به آنها التفاتي نيست، لذا كسي كه ميخواهد اهل صدق شود بايد علاوه بر راههاي ياد شده به گفتار و كردار صديقين كه در رأس آنها آل محمد (ص) هستند، رجوع كند و عمل ايشان را سرمشق و نمونه كار خود قرار دهد تا بتواند از نفاق فرار كند.
منبع : پاسخگو