برخى از مردم تصور مى کنند شکر به این معناست که پس از استفاده از جمیع نعمتهاى حضرت حق بگویند : الهى شکر ، یا اعلام کنند الحمد للّه ، یا نهایتاً جمله ى نورانى الحمد للّه رب العالمین را به زبان جارى کنند ، در صورتى که در برابر این همه نعمت هاى عظیم مادى و معنوى ، معقول نیست با گفتن یک کلمه ى فارسى یا یک جمله ى عربى معناى واقعى شکر تحقق پیدا کند .شکر باید متناسب با مقام منعم و هماهنگ با نعمت باشد ، و این معنا جز با یک سلسله قول و فعل و حال ظهور نمى کند .مگر مى توان با گفتن الهى شکر یا الحمد للّه ، در برابر این همه عنایت و لطف خداوند شاکر به حساب آمد ؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ فاطر ( 35 ) : 3 .
در مقابل نعمت بدن و اعضا و جوارحش چون گوش و چشم و زبان و دست و شکم و شهوت و قدم ، و قلب و رگ و پى و استخوان و عصب ، و نعمت هایى چون خوراکیها و پوشیدنیها و بوییدنیها ، و مناظر زیباى طبیعى همچون کوهها و صحراها و جنگلها ، و نهرها و رودها و چشمه ها و دریاها ، و انواع میوه جات و حبوبات و سبزیجات و میلیون ها نعمت دیگر که ابزار حیات و علل و وسایل و وسایط زندگى انسان هستند آیا با گفتن یک الحمد للّه مسئله ى باعظمت شکر تحقق پیدا مى کند ؟ در برابر نعمت اسلام و ایمان ، هدایت و ولایت ، علم و حکمت ، صحت و سلامت ، تزکیه و طهارت ، قناعت و طاعت ، محبت و عبادت ، با گفتن الهى شکر مى توان بنده ى شاکر خدا شد ؟!راغب اصفهانى در کتاب با عظمت المفردات مى گوید : اَصْلُ الشُّکْرِ مِنْ عَیْن شَکْرى(1) : ریشه ى شکر از عَیْن شَکْرى است ; یعنى چشم پر از اشک یا چشمه ى پر آب . بر این اساس معناى شکر ، پر بودن درون انسان از یاد خدا و توجه به نعمت هاى اوست که از کجا به دست آورد و چگونه مصرف کند .خواجه نصیر الدین طوسى که معروف به استاد بشر و عقل حادى عشر است ، بنا به روایت علامه ى مجلسى در رابطه با حقیقت شکر مى فرماید :شکر شریف ترین و برترین کارهاست و باید بدانید که شکر روبرو شدن با نعمت بوسیله ى گفتار و عمل و نیت است ، و براى شکر سه پایه و سه رکن است :اول : شناخت نعمت دهنده و صفاتى که سزاوار اوست ، و شناخت نعمت و این حقیقت که تمام نعمت ها چه آشکار و چه پنهان از جانب اوست ، و منعم واقعى غیر از او کسى نیست ، و تمام واسطه هایى که بین انسان و نعمت هاست سر به فرمان او و در تسخیر حکم آن حضرتند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مفردات : 461 ، ماده ى شکر .
دوم : تحقق حال است ، و حال عبارت است از خضوع و تواضع در برابر منعم و خوشحالى به نعمتها ، به این که تمام نعمت ها هدیه ى الهى به عبد است و دلیل بر عنایت منعم به وجود آدمى است ، و نشانه ى حال به این است که نسبت به امور مادى خوشحال نشوى مگر به آنچه که موجب قرب تو نسبت به حضرت حق است .سوم : عمل است ، و عمل باید در سه مرحله ى قلبى و زبانى و اعضایى ظهور کند .اما عمل قلب ، توجه اوست به تعظیم و حمد و تمجید حق و اندیشه در ساخته ها و افعال و آثار لطف حضرت او ، و تصمیم بر رساندن خیر و نیکى به تمام بندگان خداوند .و عمل زبان ، آشکار کردن شکر و سپاس و تسبیح و تهلیل و امر به معروف و نهى از منکر است .و عمل اعضا ، به کار گرفتن نعمت هاى آشکار و نهان در طاعت و عبادت ، و حفظ و نگهدارى آنها از معصیت و مخالفت با خداوند است .بر اساس این معنا که معناى واقعى و حقیقى شکر است ، روشن شد که شکر از ریشه هاى صفات کمال است ، و ظهور کامل آن در صاحبان نعمت بسیار کم است ، چنانکه قرآن مى فرماید : وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِىَ الشَّکُورُ (1) شکر به معنایى که ملاحظه کردید در برابر تمام نعمت ها واجب عقلى و شرعى است ، و مصرف کردن هر نعمتى در همان مسیرى که خالق نعمت دستور داده شکر آن نعمت است ، و در حقیقت عبادت و بندگى کامل حق با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سبا ( 34 ) : 13 .
تحقق شکر واقعى تحقق پیدا مى کند . فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَاشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ اِن کُنتُم اِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (1) . از حلال و پاکیزه اى که خداوند نصیب شما نموده تناول کنید و شکر نعمت هاى خدا را بجا آورید ، اگر به حقیقت ، خدا را بندگى مى کنید . . . .فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (2) . روزى را از پیشگاه خدا بطلبید و او را عبادت کنید و شکرش را بجاى آورید ; بازگشت شما به سوى اوست .امام صادق (علیه السلام) در معناى شکر فرموده اند شُکْرُ النِّعْمَهِ اجْتِنابُ المَحارِمِ وَتَمامُ الشُّکرِ قَولُ الرَّجُلِ : الحَمْدُ للهِِ رَبِّ العَالَمِینَ(3) . شکر نعمت ، پرهیز از تمام محرمات و همه ى شکر گفتار مرد است : الحمد للّه رب العالمین .بنابراین شکر نعمت ، صرف نعمت در عبادت و طاعت و خدمت به خلق ، و احسان و نیکى به مردم و اجتناب از تمام گناهان است .