نمونهاي از حقائق ملكوتي عالم درون را ميتوان در زير ملاحظه نمود:
1ـ احساس برين تكليف كه موجب ميشود آدمي تكليف را مافوق سوداگريها و لذّت جوئي و فِرار از ضرر انجام بدهد. ايكاش، تعليم و تربيت و هدفها و فعّاليّتهاي آن بحدّي ميرسيد كه احساس فوق را در مردم زنده ميكرد، در آن موقع ميفهميديم كه معناي ملكوت عالم دروني يعني چه؟ و سطح كمال بشري بكجا ميرسد؟ اين احساس برينِ تكليف كه اگر از يك انسان منها شود، فقط حيوانيّتي از او ميماند كه اگر ميدان براي جَوَلان خود پيدا كند، بِساط همة هستي را براي نفع خود در هم ميپيچد. و چون احساس مزبور فوق تمايلات و مقتضيات حيواني انسان است و بقول بعضي از انسان شناسان فوق حدود و هويّت اين گل پاره است، بايد گفت: امري است ملكوتي و شعاعي است از اشعّة عالم امر كه جلوهگاه مستقيم ربوبي است. ابتهاج و شكوفائي روح آدمي با اين احساس است كه صورت ميگيرد و ما ميدانيم كه ابتهاج و شكوفائي روح با تحمّل مشقّتها و سختيها در انجام تكليف، يك پديدة طبيعي ناشي از فعّاليّتهاي طبيعي مغز و روان آدمي نميباشد، اين يكي از حقائق ملكوتي درون آدميان است.
2ـ احساس تعهّد برين ـ معناي تعهّد برين اينست كه آدمي با يك دريافت بسيار شريف و والا احساس ميكند كه در اين زندگي پر از شگفتيها و در اين جهان پرمعني نميتواند مانند يك حيوان بيعقل و بيوجدان فقط براي خوردن و خوابيدن رها شده باشد. او در مافوق فعّاليتها و تعهّدهاي طبيعي كه براي گذراندن زندگي طبيعي خود دارد، بايستگيها و شايستگيهائي دارد كه روح بدون توجّه بآنها، از سرنوشت خود سخت نگران و مضطرب است. و بيهوده نيست اينكه بعضي از متفكّران ميگويند: براي اينكه يك انسان داراي مغز معتدل را چنان مضطرب بسازيد كه كارش به اختلال مغزي بينجامد، بطور جدّي به او بگوئيد: «تو در اين دنيا آزاد مطلقي»!! احساس تعهّد برين كه ناشي از شنيدن آهنگ با عظمت هستي است، يكي از حقائق ملكوتي درون ما است. هر كسي كه از اين احساس محروم است، در حقيقت او از تفسير وجود خويشتن محروم است و راهي براي اثبات معني وجود خويشتن ندارد.
3ـ درك جمال مطلق مطابق ظرفيّت دروني، يكي ديگر از حقائق ملكوتي درون ما است. بديهي است كه دريافت شدهاي بعنوان جمال مطلق داريم كه هر زيبائي معيّن و مشخّص را مانند اين گل، آن آبشار، آن صورت زيبا، آن اثر هنري… بآن تطبيق مينمائيم. البتّه نميگويم: هر كسي كه يك نمود زيبا را ديد، فوراً آنرا به جمال مطلق تطبيق مينمايد، زيرا دريافت جمال مطلق كار هر كسي نيست، بلكه مقصود دريافت يك مفهوم مشترك براي انواعي از زيبائيها است كه بهيچ وجه آن مفهوم، جامع مشترك منطقي رسمي آن انواع متباين و متضادّ نميباشد. آن مفهوم مشترك با مقداري دقّت كه در هويّت و مختصّات آن، انجام بگيرد، ما را به همان جمال مطلق رهنمون ميگردد.
اينها نمونة اندكي از حقائق ملكوتي درون ما است كه ميتوانند ما را در آشنائي با خدا و قرار گرفتن در شعاع تابناك معرفت او ياري نمايند.
منبع : پاسخگو