فارسی
سه شنبه 04 دى 1403 - الثلاثاء 21 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تسويل نفس زليخا

شاه، افرادى را به دنبال زن عزيز مصر كه با يوسف عليه السلام درگير بود و زنانى كه در ميهمانى شركت داشتند مى فرستد و بعد به زنان مى گويد: برنامه چه بوده است؟ زليخا تعريف كرده و به دروغ متوسل نمى شود. راست مى گويد؛ چون شديداً گرفتار عذاب وجدان است و نه سال است كه بيگناهى را به خاطر اين كه قدرت داشته، به زندان انداخته و حال ناراحت است و حقيقت را بيان مى كند. به پادشاه مى گويد: من از يوسف عليه السلام كامجويى خواستم، او نيز در برابر من كاملًا مقاومت كرد و جواب مرا نداد. اكنون حق آشكار شد كه مقصّر كيست، سلطان! من مقصّر بودم و او پاك است.
بى گناهى، كم گناهى نيست در ديوان عشق             يوسف از دامان پاك خود به زندان مى شود
 نفس اماره، موجب تسويل نفس
گفت: اى سلطان! در خلوت كاخ اين اتفاق به وجود آمد كه من با داشتن شوهر، به دنبال اين جوان پاكدامن بودم، اما او حاضر نشد كه جواب مرا بدهد، اما من تا جايى كه امكان داشت، زمينه را فراهم مى كردم، مى دانى چرا؟ «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ»
چون من زن دربارى بودم، با معلمان واقعى و مربيان حقيقى ارتباط نداشتم. هميشه ارتباط من با زيباترين لباس، خوشمزه ترين خوراك، افراد داراى مقام، طلا، نقره، گردنبند، تاج و گوشواره بود. من در اين دربار با رزق حلالِ نفس سر و كارى نداشتم و باطن من به خاطر اين كه تغذيه درست نشد، چهره «امّاره بالسوء» گرفت؛ يعنى شانه وجود مرا به طرف گناه مى كشيد و من در مقابل حالت امّاره محكوم بودم. اين بدترين محكوميت است؛ يعنى ديگر در تاريخ عالم و فضاى هستى محكومى بدبخت تر و بيچاره تر از محكوم نفس امّاره نيست. امّاره صيغه مبالغه است؛ يعنى شب و روز به من فرمان مى دهد كه او را با گناه تغذيه كنم. حتى خوابى كه مى بينم، خواب گناه و آلودگى است. حضرت على عليه السلام نيز خواب مى بيند، اما پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله را در خواب مى بيند. اما دارنده نفس اماره در خواب مى بيند كه به دنبال ناموس مردم و گناه مى رود و تمام اين حالات نزديك مرگ به صورت هيولاهاى عجيب رخ نشان مى دهد و بين انسان و خدا جدايى ابدى مى اندازد. اين حرف زليخا است، نه حضرت يوسف عليه السلام كه نفس امّاره نداشت. اگر نفس امّاره داشت، در دام اين زن مى افتاد. اين حرف آن زن است. حال يوسف عليه السلام در زندان است، هنوز بيرون نيامده و گفتگو بين اين زن و پادشاه ادامه دارد:«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبّى»  مى گويد: ببينيد تسويل نفس چه مى كند كه من، زن شوهردار را خيلى آسان به كثيف ترين خيانت وادار مى كند.


منبع : مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

انبیای الهی، معرف وحدانیت خداوند
سخت شدن توبه برای گناهکاران حرفه‌ای
تمدن غرب و انکار حقیقت روح انسانی
محبوبیت اولیای الهی در پرتو هشت خصلت
معناى سعادت و شقاوت‏
امام حسین(ع)، تجلی حضرت ابراهیم(ع)
توبه، افق طلوع آمرزش
پرسش‌هاي پيامبران از مردم
معرفت کامل، بالاترین عمل انسان
مرگ و عالم آخرت - جلسه هشتم (2) - (متن کامل + عناوین)

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزش ايمان‏
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
بصيرت يوسف (ع)
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
رحمت آوردن به كوچكتر و احترام به بزرگتر
مسكن آدم (علیه السلام)
شیطان هم عجله کرد
سرانجام محبین و عاشقان امیرالمؤمنین(ع)
تجلی نور خدا درون مؤمن
کاروان ابی‌عبدالله(ع) و شهود قلبی حق

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^