فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

عاقبت گنهكار تائب

عبدالواحد بن زيد كه از زمره فسّاق و فجّار و بدكاران بود ، روزى به مجلس موعظه يوسف بن حسين كه از جمله عبّاد و زهّاد بود گذر كرد ، در حالى كه يوسف بن حسين اين كلام را براى مستمعان مى گفت :دَعَاهُم بِلُطْفِهِ كَأنَّهُ مُحتاجٌ إلِيْهِم .« خداى مهربان گنهكاران را با لطفش به سوى خود دعوت كرده است كه گويا به آنان نيازمند است » .عبدالواحد چون اين كلام را شنيد ، جبّه از تن بينداخت و نعره زنان به گورستان رفت . شب اول يوسف بن حسين در عالم رؤيا شنيد منادى از سوى خدا ندا داد :أدرِكِ الشَّابَّ التَّائِبِ .« جوان گنهكار را درياب » .يعنى : او را به آمرزش و مغفرت ما بشارت ده . يوسف در مقام تجسّس و تفحص برآمد تا بعد از سه روز او را در قبرستان پيدا كرد ، ديد صورت بر خاك نهاده و در حال مناجات و گريه و زارى است . چون يوسف را نزديك خود ديد گفت : سه شبانه روز است تو را فرستاده اند ، امروز مى آيى ؟! اين بگفت و جان به حق تسليم كرد !
 

برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد انصاریان

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایتی از چوپان و حضرت مسيح (ع)
داستان تأسف ‏بار عقبة بن ابى معيط
داستان حماد بن حبيب با امام سجاد عليه السلام‏
حكايت‏ دلبستگي به دنيا
حكايت سلمان و ابو درداء
طول آرزو
ديگر دعايشان مستجاب نخواهد شد!
به هنگام خشم مراقب باش‏
راست‏ ترين كلام عرب‏
حكايت ذونواس‏

بیشترین بازدید این مجموعه

آقازاده‌ای که منصب حکومتی را قبول نکرد!
دو حكايت در اسراف‏
حكايت‏ دلبستگي به دنيا
حكايت ذونواس‏
حکایتی از لقمه حرام‏
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایت خدمت به پدر و مادر
مخالفت با هواى نفس اساس پاكى‏ها
ديگر دعايشان مستجاب نخواهد شد!

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^