فارسی
دوشنبه 24 دى 1403 - الاثنين 12 رجب 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شعری از ابوالعطاء کمال الدین محمود خواجوی کرمانی

بحلق تشنه آن رشگ غنچه سیراب 
که رخ به خون جگر شوید از غمش، عُنّاب 

شه دو مملکت و، شهسوار نُه مضمار**زیرنویس=مضمار بر وزن محراب، میدان اسب دوانی و آخرین نقطه که اسب در مسابقه به آن برسد، در اینجا مجازاً اشاره به تعداد آسمان در هیأت فلکی قدیم دارد.@. 
مهِ دوازده برج و، امام شش محراب 

فروغ جان رسول و، چراغ چشم بتول 
بهار عترت و، نوباوه دل اصحاب 

حدیث مقتل او، گر به گوش کوه رسد 
شود ز خون دل، اجزای او عقیق مذاب 

و گر سپهر برد نام آتش جگرش 
کند به اشکِ چو پروین ستارگان را، آب! 

به کربلا شد و، کرب و بلا به جان بخرید 
گشود بال و ازین تیره خاکدان، بپرید**زیرنویس=دیوان خواجوی کرمانی، ص 640 تا 608.@. 

و در قـصیده ای که در مناقب ائمّه اطهار (ع) سروده، خدا را به حرمت سالار شهیدان و دیگر امامان سوگند می دهد تا او را از اسارت طبیعت رهایی بخشد و گناهان او را ببخشاید: 

... یا رب بحقِّ آن گل سیراب تشنه لب 
کو را نصیبه کرب و بلا شد ز کربلا... 

کاین خسته را ـ که بسته بند طبیعت ست 
آزاد کن ز محنت این چار اژدها 

گر من گنه کنم، کرمت بینهایت ست 
شب را امید هست که روز آید از قفا 

(خواجو) که آشنای مقیمان کوی توست 
شد در محیط عشق تو، بیگانه ز آشنا**زیرنویس=همان، ص 560.@. 


منبع : راسخون
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد از علی رضا لک
سپید دلتقدیم به «جون» از جواد محمدزمانی
ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت از محمدرضا ...
داغ عطش‏ از سید مهدی حسینی قمی
شعری از ابوالعطاء کمال الدین محمود خواجوی کرمانی
گفتی رباب ، آه ! دل من کباب شد از روشن سلیمانی
کودکی را نام عبدالله بود از جیحون طلوعی گرگانی
هم «حیّ علی الفّلاح » او خونین بود از علیرضا ...
تجلی کرد دستی پرده بالا رفت آدم را از علیرضا قزوه
سقای فتوت‏ از رحیم زریان

بیشترین بازدید این مجموعه

داغ عطش‏ از سید مهدی حسینی قمی
مرقد منور قمر بنی ‏هاشم‏ از جلال الدین همائی ...
سقای فتوت‏ از رحیم زریان
در این دیار هوای نفس کشیدن نیست از محسن عرب خالقی
گوش کن این گوشه را از ساز من از احمد عزیزی
عشق من پائیز آمد مثل پار از احمد عزیزی
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
حسینِ آب، حسینِ عطش از ضیا الدین خالقی
در باور شب، شهاب بودن، عشق است
هم «حیّ علی الفّلاح » او خونین بود از علیرضا ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^