فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

كاشت در زمين وجود

 

 

تعبير زيبايى در اين زمينه در قرآن وجود دارد كه مى فرمايد:

«وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»

زمين پاك، به اراده و عنايت خدا، روييدنى هاى پاك و ملكوتى را در خود مى روياند.

«وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً»

آن زمينى كه بى لياقت و سنگلاخ است، چيزى بيرون نمى دهد. اگر هم بيرون بدهد، نه ارزشى دارد و نه دردى را دوا مى كند. بلكه بر روى زمين خبيث مانند بارِ سنگينى است.

اين دو شاخه ملكوتى كه باعث شد تا تمكّن، حكمت، علم، مقام صدّيقى، مقام محسن و مخلَص و تأويل احاديث- كه در سوره يوسف مطرح است- يعنى راه يافتن به اسرار و حقايق، براى حضرت يوسف عليه السلام حاصل شود. گذشته از دو مقام مخلَص و نبوت حضرت، هر مقام ديگرى كه براى ايشان بيان شده است، براى هر مرد و زنى كه اين دو شاخه معنوى را در سرزمين وجود خود و به دست خود برويانند، همه آن مقامات، براى آنان نيز حاصل مى شود. دليل هم نمى خواهد؛ چون تاريخ زندگى پاكان عالم، اين معنا را ثابت كرده است.

اما اين دو واقعيت كه در قرآن مطرح است، ابتدا با ده برادرش مطرح شد. اين ده نفر فكر مى كردند در سفر اول كه از كنعان به مصر آمدند، به گدايى آمده اند. اين چهره هاى برجسته و به قول قرآن مجيد «عُصْبَةٌ» افراد توانمندى بودند كه روزگارى در دامدارى، كشاورزى و ثروت مى غلطيدند. اما بر اثر قحطى همه آنها نابود شد و حتّى براى خوراك روزمرّه خود نيز محتاج بودند.

شنيدند كه بزرگوارى در مصر است كه تمام انبارهاى كشور را از موادّ و آنچه را كه مردم به آن نيازمند هستند، پر كرده است. اين ده نفر با خوارى و ذلّت به مصر آمدند.

عزت يوسف عليه السلام در برابر برادران

 

خدا بى جهت هيچ عزيزى را ذليل و متكبّرى را حقير نمى كند. هر كس كه سينه جلو مى دهد، بنا نيست كه خدا سينه اش را بشكند و او را بر سر جاى خود بنشاند.

خدا از متكبّران انتقام گير است، ولى يار و ناصر دوستان و عباد خود است.

مدتى عباد خود را در امتحان قرار مى دهد كه مانند كوره طلاساز است. طلاساز، طلايى كه از معدن مى آورند در كوره مى گدازند و آتش زيادى به آن مى دمد كه ناخالصى هايش گرفته شود. سلسله اى از تعلّقات و قيود كه در وجود پاكان عالم نيز نمى تواند ذرّه اى انحراف ايجاد كند، ولى در عين حال، در امتحانات اين ناخالصى ها و گرد و غبارها را پاك مى كند و طلاى بيست و چهار عيار از آن در مى آورد كه تا ابد اين طلا، ناب مى ماند.

امتحان خدا براى اين نيست كه از حال عبدش خبردار نشود، بلكه او را در گردونه امتحان مى آورد كه ببيند تا چه حدّى صداقت دارد. آگاهى او به همه موجودات تا ابد، قبل از به وجود آوردن موجودات در علم او بوده؛ چون علم او ازلى و ابدى است. هيچ چيزى به او اضافه و از او كم نمى شود.

او نمى خواهد با امتحان معلوم كند كه من چه كاره هستم و شما چه كاره هستيد، بلكه مى خواهد ما را از ناخالصى ها در بياورد، اما اگر تحمّل نكنيم و از كوره امتحان فرار كنيم، ناخالصى ها در ما مى ماند و او بعد از فرار ما، ديگر به ما كارى ندارد، مگر اين كه ما دوباره برگرديم و بگوييم: ما اشتباه كرديم و واقعاً تو را مى خواهيم، او هم مى گويد: اگر مرا مى خواهى بدان كه در بارگاه ربوبى من، ناخالصى ها راه ندارد، پس دوباره تو را امتحان مى كنم.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دعای ندبه، گنجینه‌ای از راهنمایی‌ها در ...
اثبات وحدانيت خدا ، هدف انبيا عليهم السلام
میزان معنوی
قم حرم حضرت معصومه(س) دههٔ دوم رجب 1396 سخنرانی اوّل
اذان نگفتن بلال در حكومت خلفاي غاصب
اخلاق، حلقۀ حفاظتی بین ایمان و عمل
تسليم بودن در برابر خدا
ارزش عمر نزد ارزش‏شناسان
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه ششم
خداوند، دعوت‌کنندهٔ بندگان به سعادت

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه ششم
شكر نعمت‏
آداب بيرون آمدن زنان
ساختن براى خراب شدن
ارزش عمر نزد ارزش‏شناسان
قلب جلوه­گاه حق
فلسفۀ هجرت ابراهيم
امام علی علیه السلام کشتیبان دریای بلاها
داستان شگفت انگیز شکیبایی ابن ابی عمیر
میزان معنوی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^