صبر جهت دار سفارش امام حسين عليه السلام به ياران
تهران، مسجد امير
رمضان 1385
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين
وصلّ على محمد و آله الطاهرين.
بنابر قرآن كريم و روايات، راه رسيدن به بخشى از خيرات، درجات و كمالات صبر است. صبر به معناى حفظ كردن خويش در حريم حضرت حق، دين و حلال و حرام است. مسأله صبر آن قدر با ارزش است كه پروردگار مهربان در بيان ويژگى هاى اهل ايمان دو بار در قرآن مجيد مى فرمايد:
«وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ» «1» از ويژگى هاى آنها اين است كه يكديگر را به ماندن در حريم حق و ماندن در كنار
برنامه هاى الهى و مقررات پروردگار سفارش مى كنند.
در روز عاشورا، وجود مبارك حضرت سيد الشهدا عليه السلام در ميان همه مسائل الهى، هفتاد و دو نفر يار خود را به صبر سفارش كردند:
«صبراً بنى الكرام»
اى فرزندان آقايى، بزرگوارى، شرف، اصالت و كرامت، من شما را به صبر سفارش مى كنم. يعنى در اين حادثه بسيار تلخ و ناگوار، خود را در حريم الهى، دين و مقررات پروردگار كه يكى از آنها جهاد است و امروز بر عهده شما قرار گرفته است، نگاه بداريد و بدانيد كه كشته شدن شما به منزله پل عبور است كه از اين خانه محدود و محل تنگنا و پرمضيقه شما را عبور مى دهد و به جهان لقا و قرب وصال حضرت محبوب خواهيد رسيد.
انصافا اين بزرگواران از طلوع آفتاب، تا بعد از ظهر كه امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، خود را جانانانه و عاشقانه در حريم الهى حفظ كردند و صبرى از خود نشان دادند كه بعضى از عرفا مى گويند: حقيقت صبر را از صبر خود شرمنده كردند. به خصوص به زنان، دختران و خواهران خود سفارش به صبر كردند كه بعد از شهادت ما، خود را در حريم خدا نگهداريد و براى كاستن از تلخى و بلاى اسارت، مبادا به دشمن متوسل شويد.
______________________________
(1)- بلد 17: 90، عصر (103): 3؛ «يكديگر را به صبر و مهربانى سفارش كرده اند.»
اين سفارش را خواهران، دختران و زنان اصحاب در طول اسارت ايشان از كربلا به شام و از شام به مدينه رعايت كردند. تا جايى كه در شب ها و روزهايى كه سختى ها به اوج رسيد، براى يك بار از دشمن تقاضايى نكردند و اخلاق بالاتر اين كه، از دوست نيز تقاضايى نكردند.
با درد بسازيد كه مردان ره يار
با درد بسازند نخواهند دوا را «1»
مقام خلاده بنت اوس در بهشت
به وجود مبارك حضرت داود عليه السلام خطاب رسيد: «2» به خانه «خلاده بنت اوس» برو و از طرف پروردگار به اين زن با كرامت و بزرگوار بشارت بده كه در بهشت، در هر مقامى كه قرار دارى، اين زن همنشين تو خواهد بود؛ يعنى اين زن مقامى را به دست آورده بود كه قريب به مقام انبياى الهى بوده است.
حضرت داود عليه السلام به دنبال مأموريتى كه به او دادند، به خانه اين خانم مى آيد و به او مى گويد: پروردگار عالم به تو بشارت بهشت را داده و فرموده: تو در بهشت، قرين، همنشين و جليس من هستى.
مگر تو چه كار كرده اى؟ اين خانم به حضرت داود عليه السلام عرض كرد: مشابهت اسمى پيش نيامده است؟ شما درست درب اين خانه آمديد؟ من لياقت بهشت و همنشينى با تو را ندارم.
چقدر خوب است كه انسان كارهاى نيك خود را نبيند و چقدر خوب است كه
______________________________
(1)- وحدت كرمانشاهى.
(2)- بحار الأنوار: 68/ 89، باب 62، حديث 42؛ «عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَنَّ خَلَادَهَ بِنْتَ أَوْسٍ بَشِّرْهَا بِالْجَنَّهِ وَ أَعْلِمْهَا أَنَّهَا قَرِينَتُكَ فِى الْجَنَّهِ فَانْطَلَقَ إِلَيْهَا فَقَرَعَ الْبَابَ عَلَيْهَا فَخَرَجَتْ وَ قَالَتْ هَلْ نَزَلَ فِىَّ شَىْ ءٌ قَالَ نَعَمْ قَالَتْ مَا هُوَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَىَّ وَ أَخْبَرَنِى أَنَّكِ قَرِينِى فِى الْجَنَّهِ وَ أَنْ أُبَشِّرَكِ بِالْجَنَّهِ قَالَتْ أَ وَ يَكُونُ اسْمٌ وَافَقَ اسْمِى قَالَ إِنَّكِ لَأَنْتِ هِىَ قَالَتْ يَا نَبِىَّ اللَّهِ مَا أُكَذِّبُكَ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَعْرِفُ مِنْ نَفْسِى مَا وَصَفْتَنِى بِهِ قَالَ دَاوُدُ عليه السلام أَخْبِرِينِى عَنْ ضَمِيرِكِ وَ سَرِيرَتِكِ مَا هُوَ قَالَتْ أَمَّا هَذَا فَسَأُخْبِرُكَ بِهِ أُخْبِرُكَ أَنَّهُ لَمْ يُصِبْنِى وَجَعٌ قَطُّ نَزَلَ بِى كَائِناً مَا كَانَ وَ لَا نَزَلَ ضُرٌّ بِى وَ حَاجَهٌ وَ جُوعٌ كَائِناً مَا كَانَ إِلَّا صَبَرْتُ عَلَيْهِ وَ لَمْ أَسْأَلِ اللَّهَ كَشْفَهُ عَنِّى حَتَّى يُحَوِّلَهُ اللَّهُ عَنِّى إِلَى الْعَافِيَهِ وَ السَّعَهِ وَ لَمْ أَطْلُبْ بِهَا بَدَلًا وَ شَكَرْتُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ حَمِدْتُهُ فَقَالَ دَاوُدُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَبِهَذَا بَلَغْتِ مَا بَلَغْتِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَ هَذَا دِينُ اللَّهِ الَّذِى ارْتَضَاهُ لِلصَّالِحِينَ.»
انسان بدى هاى خود را ببيند. يعنى در طول عمر، غصه و رنج داشته، محزون باشد كه چرا در گذشته من اين كمبودها را پيدا كردم و چرا براى جبران اين كمبودها اقدام نكردم؟ اين نگاه معقولى است.
چون نگاه به خود و اعمال مثبت خود، غرور، كبر و منيّت مى آورد، تا جايى كه خدا در قرآن مجيد مى فرمايد:
عده اى به خاطر دين دارى به خدا منّت مى گذارند و با منّت به پروردگار مى گويند: ما مسلمان و متدين هستيم، كار خوب انجام داده ايم.
خدا در قرآن به پيغمبر صلى الله عليه وآله خطاب مى كند كه به اين ها بگو:
«لَّا تَمُنُّواْ عَلَىَّ إِسْلَمَكُم » «1» چه منّتى بر سر خدا مى گذاريد؟ در هيچ امرى به پروردگار عالم نمى توانيد منّت داشته باشيد.
اين خانم معرفت بالايى داشت؛ زيرا اعمال مثبت خود را نمى ديد و مى گفت:
من اصلًا به نظرم نمى رسد، چيزى كه مرا لايق بهشت و همنشينى با تو كند چيست.
اين مشابهت اسمى بوده است.
حضرت داود عليه السلام فرمودند: هيچ گونه مشابهت اسمى نبوده است، مرا درست فرستاده اند و تو همان «خلاده بن أوس» مورد نظر پروردگار مهربان عالم هستى. اما من سؤالى از تو دارم و آن اين است كه: مقدارى از اعمال و باطن خود را براى من بگو، تا بدانم كه در درون شما چه خبر است.
گفت: اى داود عليه السلام! من درونم نسبت به پروردگار آرام است. بلاهاى بسيارى به سر من آمده كه بسيار سنگين است، در معرض رنج، غصّه و آتش انواع بلاها و مصايب قرار گرفتم، اما از پروردگار عالم درخواست برداشتن بلا را نكردم و به پروردگار عالم گلايه اى نكردم. در مقابل خدا ساكت بودم. تغيير برنامه را از خدا در خواست نكردم و صبر كردم. حضرت داود عليه السلام فرمود: به خاطر همين خداوند
______________________________
(1)- حجرات 17: 49؛ «بر من از اسلام آوردن خود منت نگذاريد.»
متعال براى تو بهشت و همنشينى با من در بهشت را مقرر كرده است.
امام صادق عليه السلام اين جمله را اضافه مى كنند و مى فرمايند: اين مرحله اى است كه خدا براى بندگان شايسته اش رقم زده است. اين اخلاق صالحين است كه از درد نزد خدا نمى نالند و دوا نيز نمى خواهند و خود را تسليم حضرت حق مى كنند.
ارزش هاى قيام امام حسين عليه السلام
وجود مبارك أبى عبدالله الحسين عليه السلام در شب عاشورا مى توانستند دست مبارك خود را بلند كنند و بفرمايند: خدايا! بعد از اين همه سال حسين بودن، از تو
تقاضايى دارم و آن اين است كه: تمام دشمنان مرا از بين ببرى تا بقيه عمر خود را با
خانواده ام زندگى كنم و راحت بميرم. خدا نيز دعاى او را برنمى گرداند و مستجاب مى كرد.
از ويژگى هاى انسان هاى مؤمن، صبر است و به همديگر نيز صبر را سفارش مى كنند. قرآن مجيد در سى جزء، يكصد و چهارده سوره و بيش از شش هزار آيه، بالاترين مقام را براى صابران قرار داده است؛ يعنى آن چه خدا به صابران عطا كرده است، به هيچ طايفه اى در عالم عطا نمى كند. بارها اين آيه در قرآن تكرار شده است:
«وَبَشّرِ الصَّبِرِينَ » «1» بين من و صبر كنندگان؛ كسانى كه خود را در حريم الهى و دين نگه مى دارند، بشارتى است. اين ها با نگهداشتن خود، به گناه آلوده نمى شوند، چون گناه خروج از حريم حق و مربوط به حريم شيطان است. آن كسى كه اهل گناه است، حزب شيطان است. كسى كه در فرار كردن و خوددارى از گناه است، در حريم حق و رفيق حضرت حق است. عبد، آشنا و محرم حضرت حق مى شود. اين معناى صبر است.
______________________________
(1)- بقره 155: 2؛ «و صبر كنندگان را بشارت ده.»
كسانى كه خود را در حريم حق نگهدارند، سود اين نگهداشتن خود، آلوده نشدن به گناه است. حريم حق از عبادت موج مى زند. در حريم حق، بى كارى و سستى از عبادت وجود ندارد، بلكه انسان در عبادت فعّال است، يعنى خود را در كنار همه عبادات قرار مى دهد و از عبادت جدا نمى شود.
هميشه نماز، روزه، جهاد، زكات و اخلاق همراه او مى باشد؛ يعنى با همه حقايق، ارتباط عملى دارد. كسى كه در حريم حق است، عاشقانه اهل عبادت است و بى كار نيست.
جمعيتى در كنار مسجد كوفه نشسته بودند. اميرالمؤمنين عليه السلام وارد مسجد شدند و فرمودند: اين ها چه كسانى هستند؟ گفتند: يا على! اين ها اهل حق هستند.
فرمودند: اهل حق يعنى چه؟ گفتند: اين ها هيچ كارى در اين عالم ندارند، شب ها
در خانه استراحت مى كنند و روزها اهل فكر، ذكر و ورد هستند.
حضرت فرمودند: زندگى آنها از كجا اداره مى شود؟ گفتند: عده اى از مردم با علاقه زياد اينها را از نظر مادى اداره مى كنند. حضرت فرمودند: پس اين ها با سگان كوفه چه فرقى دارند؟ آنها هم كارى ندارند و مردم نيز به سگ ها محبت دارند و استخوان ها را جلوى آنها مى ريزند. «1»
مراحل سه گانه صبر در روزه
حركت در حريم حق حتمى است و مركب اين حركت، عمل صالح است. اين آيه را ملاحظه كنيد:
«وَ الْعَمَلُ الصَّلِحُ يَرْفَعُهُ » «2»
______________________________
(1)- اصل روايت پيدا نشد؛ مستدرك الوسائل: 11/ 220، باب وجوب التوكل على الله، حديث 12798؛ «الشَّيْخُ أَبُو الْفُتُوحِ الرَّازِىُّ فِى تَفْسِيرِهِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُومِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ مَرَّ يَوْماً عَلَى قَوْمٍ فَرَآهُمْ أَصِحَّاءَ جَالِسِينَ فِى زَاوِيَهِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ عليه السلام مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ قَالَ عليه السلام لَا بَلْ أَنْتُمُ الْمُتَأَكِّلَهُ فَإِنْ كُنْتُمْ مُتَوَكِّلِينَ فَمَا بَلَغَ بِكُمْ تَوَكُّلُكُمْ قَالُوا إِذَا وَجَدْنَا أَكَلْنَا وَ إِذَا فَقَدْنَا صَبَرْنَا قَالَ عليه السلام هَكَذَا تَفْعَلُ الْكِلَابُ عِنْدَنَا قَالُوا فَمَا نَفْعَلُ قَالَ كَمَا نَفْعَلُ قَالُوا كَيْفَ تَفْعَلُ قَالَ عليه السلام إِذَا وَجَدْنَا بَذَلْنَا وَ إِذَا فَقَدْنَا شَكَرْنَا.»
(2)- فاطر 10: 35؛ «و عمل شايسته آن را بالا مى برد.»
اين صبر، عمل صالح است. وقتى كه ناگوارى ها به وجود مى آيند، اين ها با كمال ميل، حوصله مى كنند. اين سه مرحله صبر؛ صبر در گناه، طاعت و ناگوارى ها، در روزه ماه رمضان طرح ريزى شده است؛ يعنى خداوند متعال عملى را بر شما واجب كرده است كه در اين عمل، صبر بر معصيت، طاعت و ناگوارى ها وجود دارد. اين كه گرسنگى و تشنگى را تحمل مى كنيد، صبر در بلا است، اين كه در شب رمضان و روزه رمضان عبادت مى كنيد، صبر بر طاعت است و اين كه در خلوت و جلوت، با وجود فشار گرسنگى و تشنگى غذا نمى خوريد و روزه نگه مى داريد، صبر بر معصيت است.
روزه عبادتى فوق العاده كامل است. همه صبرها را در جرعه شيرين آن ريخته اند. خدا به پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد: حبيب من! از طرف من به صابران بشارت
بده، چون اراده من تعلق نگرفته است كه خودم مستقيما با بندگان خوب، صابر،
و مؤمنم حرف بزنم. البته خدا در روز قيامت با شما حرف مى زند.
شما در روز قيامت صداى پروردگار را مى شنويد؛ يعنى آن صدا را كه به گوش شما مى رسانند. والله! لذتش از همه نعمت هاى بهشت بيشتر است؛ چون آن صدا به روح، قلب و عقل شما لذت مى رساند.
قبل از اين كه قيامت برپا شود، فرموده كه من چگونه در قيامت با شما صحبت خواهم كرد. متن صحبت پروردگار اين است: وقتى شما را در بهشت قرار مى دهند، اين صدا را مى شنويد:
«سَلَمٌ قَوْلًا مّن رَّبّ رَّحِيمٍ » «1» بنده من! «رب رحيم» دارد به تو سلام مى كند. سلام معانى متعددى دارد، اما در اينجا مى فرمايد: «سَلَمٌ قَوْلًا» «2» سلام قول، گفتار و صدايى است كه از طرف من
______________________________
(1)- يس 58: 36؛ «با سلام [ى پرارزش و سلامت بخش ] كه گفتارى از پروردگارى مهربان است.»
(2)- يس 58: 36؛ «با سلام [ى پرارزش و سلامت بخش ] كه گفتارى از پروردگارى مهربان است.»
پروردگار به گوش شما مى خورد.
تجلى جمال محبوب بر حضرت موسى عليه السلام
مقدارى از اين لذت به موسى بن عمران عليه السلام رسيده بود كه چنان در باطن خود مدهوش محبوب شد كه درخواست تجلى جمال محبوب را كرد. او كه مى دانست پروردگار عالم را با چشم سر نمى شود ديد. او پيغمبر اولوالعزم بود كه حقايق براى او روشن است، پس درخواست جلوه جمال حضرت حق را در باطن كرد.
خطاب رسيد: به كوه نگاه كن. من جلوه اى به كوه مى كنم، اگر سر جايش ماند، تو نيز آماده آن جلوه باش.
حضرت موسى بن عمران عليه السلام صورت خود را به جانب كوه برگرداند. خدا جلوه نور جمال ازلى را به كوه زد، كوه خاكستر شد و به باد رفت. حضرت موسى عليه السلام غش كرد.
اين مطالب در سوره مباركه اعراف است:
«خَرَّ مُوسَى صَعِقًا» «1» حضرت موسى عليه السلام بيهوش شد و مانند انسان مرده، در كوه طور افتاد. بعد كه به هوش آمد، براى اين تقاضايى كه كرده بود، طلب مغفرت كرد:
«قَالَ سُبْحَنَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ » «2» ولى به نظر بزرگان دين، اين جلوه در روز قيامت بر اهل ايمان خواهد شد، بدون اين كه بيهوشى و غش كردنى در كار باشد، بلكه شنيدن صدا و ديدن اين جلوه، دل انسان را الى الابد مست مى كند.
اى كاش امكان داشت اين مطالب را به ذهن نزديك تر كرد. روايتى براى شما بيان
______________________________
(1)- اعراف 143: 7؛ «موسى بى هوش شد.»
(2)- اعراف 143: 7؛ «گفت: تو منزّهى [از اينكه مشاهده شوى،] به سويت بازگشتم، و من [در ميان مردم اين روزگار] نخستين باور كننده [اين حقيقت كه هرگز ديده نمى شوى ] هستم.»
كنم، شايد گره اين بخش را باز كند. تمام اهل ايمان، منهاى مخلَصين زحمت مى كشند تا به بهشت برسند و مى رسند. در روز قيامت، خداوند متعال زيباترين منظره و خوشمزه ترين نعمت ها را كه فوق آن وجود ندارد، براى شما قرار مى دهد.
خداوند در قرآن مى فرمايد:
در بهشت براى شما:
«تَلَذُّ الْأَعْيُنُ » «1» لذت نگاه در آنجا، لذت كاملى است. شما در دنيا به گل، گلستان، مرغزار، كوهسار و چشمه سار كه نگاه مى كنيد، لذت روحى روانى به شما دست مى دهد، در حالى كه اين ها محدود و از بين رفتنى هستند، ولى در روز قيامت، بهشتى را مى نگريد كه جلوه محبت و لطف پروردگار است.
«فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ » «2» هر چه بخواهيد براى شما فراهم است. هيچ چيزى نيست كه بگويند نمى شود.
شهداى كربلا با استقبال ملائكه و طبق روايات، با استقبال پيغمبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام و تمام فرشتگانِ رحمت وارد محشر مى شوند و در كنار قبر اين هفتاد و دو نفر مى آيند. هر شهيدى كه از قبر برمى خيزد، پيغمبر و اميرالمؤمنين عليهماالسلام او را در آغوش مى گيرند. شما در آغوش حرام نرو، آغوشى به تو مى دهند كه ديگر بالاتر از آن آغوش نيست. انسان براى رسيدن به حقايق بايد گذشت داشته باشد.
اگر لذت ترك لذت بدانى
دگر لذت نفس لذت نخوانى «3»
______________________________
(1)- زخرف 71: 43؛ «چشم ها از آن لذّت مى برد.»
(2)- زخرف 71: 43؛ «و در آنجا آنچه دل ها مى خواهد.»
(3)- شيخ بهائى.
جوان هايى كه به طرف لذايذ دنيوى مى روند، آيا اين آغوش آلوده، پرميكرب، پليد، سازنده ايدز آغوش است، يا دوزخ دنياست؟
مقام شهداى كربلا در بهشت
اين هفتاد و دو نفر وارد محشر مى شوند. اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايند: شهداى كربلا به طور يقين در ميان اولين و آخرين، پرونده پرسش و پاسخ ندارند. انبيا عليهم السلام را به دادگاه الهى دعوت مى كنند.
خداوند در قرآن مى فرمايد:
«وَلَنَسْلَنَّ الْمُرْسَلِينَ » «1» خدا در قيامت انبيا عليهم السلام را به دادگاه مى كشاند. دادگاه حضرت عيسى عليه السلام را در آخر سوره مائده بيان كرده است. همه انبيا بايد حساب پس بدهند، اما حضرت على عليه السلام مى فرمايند: اين هفتاد و دو نفر هيچ گونه حساب و بازخواستى ندارند.
خطاب مى رسد: وارد بهشت شويد. صداى خدا را كه مى شنوند، غرق لذت مى شوند، اما حركت نمى كنند. خطاب مى رسد: چرا حركت نمى كنيد؟ بهشت منتظر و مشتاق شما است.
يك دو بيتى وقت مردن گفت افلاطون و مرد
حيف دانا مردن و صد حيف نادان زيستن
چرا حركت نمى كنيد؟ تمام درب هاى بهشت به روى شما باز است. ساختمان، قصر، كاخ، چشمه، رود و انواع نعمت ها، تجلى جمال رحمت خدا است. اما
______________________________
(1)- اعراف 6: 7؛ «و از شخص پيامبران [درباره تبليغ دين ] به طور يقين پرسش خواهيم كرد.»
اينان مى فرمايند: خدايا! تمام اين بهشتى كه ما داريم مى بينيم، بدون زيارت حضرت حسين عليه السلام براى ما لذتى ندارد. اجازه بدهيد وقتى كه ما به طرف بهشت مى رويم، مشاهده كنيم كه سرور ما امام حسين عليه السلام نيز دارد وارد مى شود.
بعضى جمال ها در اين دنيا وجود دارد كه تماشاى آن، تماشاگر را مدهوش خود مى كند. وقتى زليخا در آن اتاق بزرگ كه دو درب داشت؛ دربى در شمال سالن و دربى در جنوب سالن. زنان دربارى را دعوت كرده بود، برابر همه ميوه و كارد گذاشته بود، حضرت يوسف عليه السلام را اجبار كرد كه از آن درب وارد شود و از درب ديگر بيرون برود.
مرد نامحرم در مجلس نامحرم نمى نشيند. مرد نامحرم جايى نمى نشيند كه نامحرم به او و او به نامحرم خيره شود. اجبار كرد كه از اين درب بيرون بيا، لحظه اى بايست تا به خوبى تو را ببيند و ارزيابى كنند و زيبايى تو را به دست بياورند، تا اين گونه مرا به خاطر عشق به تو ملامت و سرزنش نكنند.
اما همين مقدار نيز حضرت يوسف عليه السلام حاضر نبود بايستد. درب شمال سالن باز شد، به سرعت، بدون نگاه كردن به خانم ها، از درب جنوب بيرون رفت. خداوند در قرآن مى فرمايد:
زن ها لحظه اى كه حضرت يوسف عليه السلام را ديدند؛ يعنى به قدرى از ديدن اين قيافه غرق در لذت شده بودند كه به جاى ميوه، دست خود را بريدند.
اگر اين جمال در بهشت، در قلب شما تجلى كند، چه خواهد شد؟ كسى نمى تواند كيفيت آن را ارزيابى كند.
گفتگوى غير مستقيم خدا با صابران
حبيب من! چون در اراده من نيست كه در دنيا مستقيم با بندگان، رفيقان، عباد و صابران حرف بزنم و آنان صداى مرا بشنوند، لذا تو بين من و آنان واسطه شو.
از صداى سخن عشق نديدم خوش تر
يادگارى كه در اين گنبد دوّار بماند «1»
______________________________
(1)- حافظ شيرازى.
«بَشّرِ الصَّبِرِينَ » صابرين چه كسانى هستند؟
«الَّذِينَ إِذَآ أَصَبَتْهُم مُّصِيبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ » «1» «مصيبه» يعنى حادثه و پيشامد. اين پيشامد گاهى پيشامد بلايى، معصيتى و طاعتى است. وجود ما از خداست. باغبان ما گفته است كه يازده ماه به اين زمين آب و غذا بده، حال همين باغبان گفته است: به اين زمينى كه براى من است، يك ماه آب و غذا نده. ما ملك خدا هستيم. خدا گفته است: ملك من! در اين يك ماه، آب و نان نخور. من، نوه، بچه، پول و همه اموالم ملك خدا هستيم.
ببينيد خدا چه آرامشى به ما مى دهد. ما گم و نابود نمى شويم، بلكه در پايان اين سفر به خدا مى رسيم، پس غصه اى نداريم.
اين ها صابران هستند. حبيب من! اين بشارت را به اينان بده كه من، اين حقايق را براى شما قرار دادم:
«أُوْلئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَ تٌ مّن رَّبّهِمْ »
خدا در سوره احزاب به ما مى فرمايد:
«يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ » «2» شما به پيغمبرم درود بفرستيد. ما مگر چقدر وزن داريم؟ وزن عقلى، معرفتى، عملى، روحى، روانى و عقلى ما مگر چقدر است؟ ارزش صلوات ما براى
پيغمبر صلى الله عليه وآله، هم وزن خودمان است. اما خدا مى فرمايد: من خودم به صابران صلوات مى فرستم. ارزش خدا و وزن صلواتش چقدر است؟ همه براى صابران
______________________________
(1)- بقره 156: 2؛ «همان كسانى كه چون بلا و آسيبى به آنان رسد گويند: ما مملوك خداييم و يقيناً به سوى او بازمى گرديم.»
(2)- احزاب 56: 33؛ «اى اهل ايمان! بر او درود فرستيد.»
است.
اين صلوات چيست؟ اگر مى خواست كه خودش معنى مى كرد. نمى دانيم چيست؟ مفسرين قرآن نيز نمى دانند چيست؟ نه. ائمه عليهم السلام نيز براى ما نگفتند، چون به فهم ما نمى آيد كه براى ما بگويند. مانند جلوه خدا در كوه طور كه به حضرت موسى عليه السلام فرمود: اگر كوه ماند، آن گاه توقع اين جلوه در قلبت را داشته باش. ما نمى دانيم يعنى چه؟
درود خدا بر روزه داران
خدا به روزه داران صلوات مى فرستد، چون هر سه مرحله صبر در آنان هست، ولى نمى دانيم ارزش اين صلوات چه مقدارى است:
«أُوْلئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَ تٌ مّن رَّبّهِمْ وَ رَحْمَهٌ »
«الرحمه» نيست، «رحمه» است؛ محدود نيست. رحمت من، آن هم رحمت ويژه اى كه قابل درك نيست، براى بندگان صابر من است.
«وَ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ » «1» بگو: من همه درب ها را به روى شما باز كردم، شما جزء ره يافتگان به حريم من هستيد. «مهتدى»؛ هدايت شده، نه «هدى»، فرق مى كنند. «مهتدى» از باب ديگرى است كه يعنى شما ره يافتگان به حريم من هستيد.
كجا هستيد؟ ملائكه و همه انبيا عليهم السلام ره يافتگان به حريم قدس او هستند و از طريق صبر كه همين روزه باشد، به حريم حضرت حق ره يافته هستيد. قبل از ماه
مبارك رمضان، چرك ها، آلودگى ها، در باطن و ظاهر ما بود كه تقصير خودمان بود.
______________________________
(1)- بقره 157: 2؛ «آنانند كه درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند كه هدايت يافته اند.»
اما در اين حريمى كه راه پيدا كرديم، ديگر از آن چرك ها و آلودگى ها خبرى نيست.
چون شب اول ماه رمضان كه براى سحر بلند شديم، بدون اين كه لفظا توبه كنيم، خدا تمام آن چرك ها را پاك كرده است.
من دليل قرآنى دارم كه انسان بدون توبه نيز آمرزيده مى شود. البته گناهانى كه بين ما و خود خداست. در اين ايام ديگر نيازى ندارد با الفاظ، عشق بازى كنيم.
چون كه در اين حريم قرار گرفتيم، خيلى چيزها در اين حريم عاشقانه است، و لو موضوعى براى آن نباشد.
اگر چه هيچ گناهى نباشد، ولى خدا همين گريه و استغفار را دوست دارد. مگر پيغمبر صلى الله عليه وآله گناه كرده بودند كه روزى هفتاد بار استغفار مى كردند؟ خدا دوست دارد كه صداى شما را بشنود و گريه و استغفار شما را مشاهده كند.
«وَ قَدْ اتَيْتُكَ يا الهى بَعدَ تَقْصِيرِى وَ اسرافى» «1»
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
منبع : پایگاه عرفان