يكى از بزرگان در توضيح و تفسير معناى عشق مى فرمايد :
اقسام عشق
عشق را در يك تقسيم بندى مى توان به پنج قسم تقسيم نمود :
1 ـ عشق الهى : آخرين و برترين مقام ومرتبه هاست كه تنها اهل مشاهده و توحيد و حقيقت بدان دست مى يابند .
2 ـ عشق عقلى : مقامى است كه نصيب اهل معرفت مى شود و مربوط به عالم مكاشفه و ملكوت است .
3 ـ عشق روحانى : ويژه بندگان خاص و برگزيده حضرت حق است كه از لطافت و ظرافت بالايى برخوردار است .
4 ـ عشق بهيمى : از ويژه گى هاى پيروان رذايل و شهوات نفسانى است .
5 ـ عشق طبيعى : عموم مردم در آن شريكند و حتّى عقب افتاده ترين مردم در دوردست ترين زمان ها و مكان ها از آن دم مى زنند .
براى هر كدام از اين پنج قسم توضيحى است كه بدان اشاره مى كنيم : عشق بهيمى ( حيوانى ) از زشتى هاى خُلق است . شُرب خمر ، فساد ، زَمر ، فسق و ارتكاب معاصى ، جز به تأثير هوا نيست و اين همه از خواسته ها و تحريك هاى نفس امّاره است كه بدان فتد تا مهيّج شهوات مذمومه شود ، تا به حدّى برسد كه ضعف حيوانى كه عين شهوت فطرى است در اصل خويش ، بعد از صحبت محبوب و الفت آنى كه يك دم است از علاقه حُرقت آتش شهوت نفس اماره برهند . اين در جهان عقول و نزد اهل شريعت ، چون بر خلاف احكام و امر الهى است مذموم مى باشد . عشق طبيعى از لطافت عناصر اربعه است كه از يك سو تحريك كننده نفس ناطقه و از سوى ديگر نفس امّاره است و هم چنين تحت تأثير نفس كل و نيز نفس فريبنده است . اگر عقليّات و روحانيّات غلبه كنند محمود است وگرنه كه كشش و ميل طبع جسمانى است و در نظر عشّاق مذموم است و چون عقل و علم در آن راه ندارد نتيجه اى جز آتش و دوزخ ندارد . اينجا بدين آتش بسوزند كه شهوت حيوانى است و آنجا بدان آتش بسوزند كه آتش جسمانى است . عشق روحانى آن است كه آن خواصّ النّاس را باشد . جواهر صورت و معانيشان صفاى روح مقدّس يافته و تهذيب از جهان عقل ديده ، صورتشان همرنگ دل باشد ، هرچه از مستحسنات ببينند در عشق آن به غايت استغراق برسند ، مادام كه
به آتش مجاهدت خبث طبع انسانى محترق شده باشد و آتش شهوات از صرصر انفاس خمود يافته باشد، اين عشق به عشق اهل معرفت پيوندد، چون نردبان پايه ملكوت باشد ، لاجرم مستحسن باشد نزد مذهب اهل عشق . اما عشق عقلى از سير عقل كلّ در جوار نفس ناطقه در عالم ملكوت پديد آيد از لوايح مشاهده جبروت ، اين بدايت عشق الهى است ، امّا عشق الهى ذروه علياست در حدّ قصوى است و آن را بدايات است ، انبساط و نهايات جز از مشاهده جلالى و جمالى برنخيزد ! تذكّر اين نكته نيز ضرورى است كه انسان به انواع محبّتها آراسته است . و اين
محبّتها ناشى از فطرت و طبيعت و حقيقت انسانى است و مدار زندگى انسان بر آنها استوار است . مانند محبّت به خود ، به پدر و مادر ، به اقوام ، به فرزندان ، به دوستان ، به خانه ، به كسب و كار و به دنيا . بايد توجّه داشت كه قرآن مجيد و روايات ، سخت پافشارى دارند كه انواع محبّتها بايد با ارتباط با تربيت اسلامى ، تابع محبّت و عشق به خدا باشد ، تا انسان هم چنان به راه رشد و كمال و رسيدن به اصل مقصود در حركت باشد . چنانچه محبّتها در درون انسان قدرتى بيش از محبّت به خدا كسب كنند ، بدون شك انسان در خطر عظيم قرار گرفته و دچار هلاكت ابدى خواهد شد ، چنانچه قرآن در آياتى به اين تصريح كرده : قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ
اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِىَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ . بگو : اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشانتان و اموالى كه فراهم آورده ايد و تجارتى كه از بى رونقى و كسادى اش مى ترسيد و خانه هايى كه به آنها دل خوش كرده ايد ، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند ، پس منتظر بمانيد تا خدا فرمان عذابش را بياورد و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى كند . لاَ تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . گروهى را كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند ، نمى يابى كه با كسانى كه با خدا و پيامبرش دشمنى و مخالفت دارند ، دوستى برقرار كنند ، گرچه پدرانشان يا فرزاندانشان يا برادرانشان يا خويشانشان باشند . اينانند كه خدا ايمان را در دل هايشان ثابت و پايدار كرده ، و به روحى از جانب خود نيرومندشان ساخته ، و آنان را به بهشت هايى كه از زيرِ [ درختانِ ]آن نهرها جارى است درمى آورد ، در آنجا جاودانه اند ، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا
خشنودند . اينان حزب خدا هستند ، آگاه باش كه بى ترديد حزب خدا همان رستگارانند . آرى ، بنا به فرموده قرآن ، بايد محبّت خدا را اصل و محور و ساير محبّتها را سايه و تابع آن قرار داد . به همين مناسبت باب بسيار مهمّى در معتبرترين كتب شيعه تحت عنوان « حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه » آمده كه رواياتش از اصيل ترين آثار اسلامى و بهترين راهنماى انسان به سوى محبّتهاى صحيح است . اينك به نمونه اى از آن روايات توجّه كنيد .
بر گرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان