لطفا منتظر باشید

شخصيت‏ شناسى امام سجاد عليه السلام‏

  • تاریخ انتشار:   17 آذر 1390
  • تعداد بازدید:   1202

 

 

 منابع مقاله:

کتاب: بربال اندیشه

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

در كتاب «كافى» از ابى‏الجارود روايت شده است كه حضرت باقر عليه السلام فرمود:

«هنگامى كه شهادت امام حسين عليه السلام رسيد، دختر بزرگ خود فاطمه را خواست و كتاب سربسته و وصيت ظاهره‏اى به او داد.

على بن الحسين عليهما السلام در اين حال سخت بيمار بود و به خود مشغول؛ اما فاطمه آن كتاب را به امام چهارم داد به خدا سوگند كه آن كتاب به ما رسيده است».

من گفتم: خداى متعال مرا قربان تو گرداند در آن كتاب چيست؟ فرمود:

«به خدا قسم هر چه اولاد آدم از روز آفرينش آدم تا پايان دنيا نياز دارند در آن است، به خدا تمام حدود و مجازات‏ها در آن ثبت است، حتى مجازات‏ يك خراش در بدن» «1».

اين حديث دلالت دارد كه امام سوم آن كتاب را به دختر خود داد تا بعد از شهادت، به امام بعد از او بسپارد و آنچه براى تربيت اجتماع، بعد از قرآن لازم بوده در كتاب مخصوصى كه از امام سوم به امام چهارم داده‏شده مندرج بوده است.

 

سيره على بن الحسين عليه السلام‏

 

مردمى كه تابع عالم مادى گشته و در مراحل زندگى از آن متابعت مى‏كنند، در نخستين قدم زندگى در گرايش به امور معنوى و مبارزه با تمايلات نفسانى مأيوس گشته و در نتيجه در قيد ماديت و محيط ماديگرى غوطه‏ور مى‏شوند و اجتماع، مدنيت، سياست، معيشت و ساير زمينه‏هاى حيات آنها، از فضيلت خالى مى‏ماند و از راهنمايى‏هاى معنويت بى‏بهره مى‏گردند. اين مهمترين عامل گسترش فساد، ظلم و بيدادگرى است.

اما اسلام مى‏گويد: خداى متعال انسان را در زمين جانشين خود قرار داد و يك سلسله وظايف را براى او مقرر نمود و براى انجام دادن آن، كالبد زيباى بدن را به روح او ارزانى داشت؛ بنابراين از نظر اسلام، بدن زندان روح نيست؛ بلكه محل فعاليت‏هاى روحى است.

عبادت در اسلام فردى و اجتماعى است؛ از نظر عبادات فردى، امام چهارم ملقب به «زين‏العابدين» و «سيدالساجدين» شد و از نظر اجتماعى كتب حديث‏ و تاريخ از حيات روشن و زندگى درخشان آن حضرت را ياد كرده است.

گروهى از مسلمانان براى انجام فريضه حج حركت كردند، پس از چند روزى استراحت و توقف در مدينه، به سوى مكه معظمه به راه افتادند.

در بين راه مكه و مدينه، در يكى از منازل، قافله حج، با مردى روبرو شد كه با آنها آشنا بود، آن مرد متوجه شخصى در ميان قافله شد كه در سيماى اولياء حق بود و با اشتياق تمام مشغول خدمت و رسيدگى به كارهاى اهل قافله بود! در همان لحظه اول او را شناخت، با تعجب از مردم پرسيد: آيا اين شخصى كه مشغول انجام كارهاى شماست را مى‏شناسيد؟

گفتند: نه! اين شخص از مدينه به قافله ما ملحق شده و مردى درستكار و پرهيزگار است، ما از او نخواسته‏ايم كارى براى ما انجام دهد، او خودش ميل دارد در كارهاى ديگران شركت كند و به آنها كمك نمايد.

آن مرد گفت: معلوم است او را نشناخته‏ايد، اگر او را شناخته بوديد اين چينن به ساحت مقدّسش جسارت نمى‏كرديد و حاضر نمى‏شديد چون يك خادم به كار شما رسيدگى كند.

پرسيدند: مگر اين شخص كيست؟!

گفت: اين شخص على بن الحسين، زين العابدين و سيدالساجدين است.

اهل قافله با تعجب برخاستند و خواستند براى عذرخواهى دست و پاى امام را بوسه زنند، آنگاه به عنوان گله عرض كردند: يابن رسول‏اللَّه! چه كارى بود كرديد؟ ممكن بود از طرف ما نسبت به شما جسارتى شود و ما مرتكب گناهى بزرگ شويم.

امام عليه السلام فرمود: چون مرا نمى‏شناختيد شما را براى همسفر بودن انتخاب كردم؛ زيرا گاهى با كسانى كه مرا مى‏شناسند سفر مى‏كنم و آنها به خاطر رسول خدا زياد به من مهربانى مى‏كند و نمى‏گذارند من عهده‏دار خدمت شوم، به همين خاطر مايلم همسفرانى را انتخاب كنم كه مرا نمى‏شناسند من نيز از معرفى خود، خوددارى مى‏كنم تا بتوانم به سعادت خدمت به دوستان نائل شوم‏ «2».

 

اخلاق حضرت سجاد عليه السلام‏

 

هر عمل ارادى كه از انسان صادر مى‏شود «سلوك» ناميده مى‏شود. براى سلوك و اعمال ارادى، احساس‏هاى نفسانى مانند: غريزه و عادت وجود دارد كه منشأ اعمال و سلوك ماست و جميع كردار ما از آن احساس‏هاى نفسانى صادر مى‏گردد.

ما متوجه احساس‏هاى نفسانى نمى‏شويم؛ ولى آثار آن را حس مى‏نمائيم.

آثار احساس‏هاى نفسانى، سلوك و اعمال ارادى ماست، ما غرايز را حس نمى‏كنيم؛ ولى چيزهائى كه از غريزه‏ها صادر مى‏شود حس مى‏نمائيم، پس هر عملى كه از ما صادر مى‏شود از يك غريزه و مصدر نفسانى سرچشمه گرفته است.

علم اخلاق كه يكى از علوم پر بهاى بشرى است، فقط از ظواهر اعمال بحث نمى‏كند؛ بلكه در اساس و منشأ عمل توجه دارد. همانطورى كه علماى علوم ديگر به نظر ظاهر موجودات قانع نمى‏شوند، مگر علل و اسباب آن را بشناسند، همين علماى اخلاق در اساس سلوك توجه نموده و اساس را اگر بد است معالجه و اگر خوب است تشجيع مى‏نمايند.

رهبران اخلاقى جامعه انسانى انبيا و ائمه هدى هستند كه كردار و اعمال آنان، ترازوى شناخت فضائل اخلاقى است. يكى از نمونه‏هاى كامل و بارز اخلاق انسانى حضرت سجاد، زين العابدين عليه السلام است.

امام چهارم عليه السلام با اصحاب خود در مسجد نشسته بودند، يكى از بستگان‏ حضرت وارد شد و نسبت به امام اسائه ادب كرد، حضرت در جواب او چيزى نفرمود، آنگاه صبر كرد تا تاريكى شب همه جا را فرا گرفت؛ امام به درخانه آن شخص رفت، صاحب‏خانه به درمنزل آمد، امام فوراً به او سلام كرد و فرمود:

«اى برادر اگر در گفته‏هاى امروز خود راستگو بودى و آنچه گفتى در من بود خداى متعال از من بگذرد و اگر درست نبود خداى متعال ترا ببخشد، اكنون سلام و رحمت خدا بر تو باد» سپس خداحافظى كرد و رفت. آن شخص با تعجب دنبال حضرت آمد، امام را از پشت سر نگاه داشت و در حالى كه مى‏گريست عرض كرد: كارى در حق تو كردم كه سزاوار نبودى، مرا ببخش! حضرت فرمود: ترا از آنچه گفتى حلال كردم و بخشيدم‏ «3».

همچنين در روايت ديگرى آمده است كه: روزى يكى از كنيزان حضرت براى وضوى آن حضرت آب تهيه مى‏كرد، كنيز غفلت كرد و ظرف آب از دست او رها شد و به سر مبارك على بن الحسين افتاد و سر آن حضرت شكست، امام سر خود را به جانب كنيز برداشت، كنيز بلافاصله عرض كرد: يابن رسول‏اللَّه! خداى متعال در قرآن مى‏فرمايد:

«وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ «4»».

حضرت فرمود خشم خود را فرو خوردم. عرض كرد:

«وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ‏ «5»».

فرمود: از تو گذشتم. عرض كرد:

«وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‏ «6»».

فرمود: برو در راه خدا آزادى‏ «7»:

سيد و سالار و مولا سرور روى زمين است‏

اين ولى حضرت حق را حبل المتين است‏

فخر ابناى بشر گلدسته باغ رسالت‏

سروبستان ولايت مقتداى عالمين است‏

عارف اندر حق او باشد حريم كعبه دل‏

اين امام و پيشواى دين خيرالمسلين است‏

قلزم درياى بخشش يوسف حسن ملاحت‏

پور پاك سيد طاها و نسل يا وسين است‏

بهر او نبود ضرر گر آنكه نشناسى تو او را

عارف اندر حق او خلق همه روى زمين است‏

عالم علم لدنى وارث اسماء حسنى‏

تكيه‏گاه فضل و جاهش پايه عرش برين است‏

ناطق حق نور مطلق بر همه هستى موفق‏

حجت عالم محقق بر تمام مسلمين است‏

ملجأ بيچارگان و رهنما و هادى دين‏

قبله راه حقيقت كعبه اهل يقين است‏

جد پاكش سيد لولاك زهرا جده او

نور چشمان حسين سبط اميرالمؤمنين است‏

گوهر درياى بخشش يوسف آل محمد

سيد سجاد زيب عرش زين العابدين است‏

اى امام الحق بيان الحق ز تو دارد تمنى‏

چونكه دست جود تو دائم بيرون از آستين است‏ «8»

 

هشت درس زندگى‏

 

قِيْلَ لِعَلىِّ بْنِ‏الْحُسَيْنِ عليهما السلام كَيْفَ اصْبَحْتَ قال عليه السلام اصْبَحْتُ مَطْلُوباً بِثَمانِ خِصالٍ:

1- اللَّهُ تَعالى‏ يَطْلُبُنِى بِالْفَرائِضِ.

2- وَالنَّبِىُّ صلى الله عليه و آله بِالسُّنَّةِ.

3- وَالْعَيالُ بِالْقُوتِ.

4- وَالنَّفْسُ بِالشَّهْوَةِ.

5- وَالشَّيْطانُ بِالْمَعْصِيَةِ.

6- وَالْحافِظانِ بِصِدْقِ الْعَمَلِ.

7- وَمَلَكُ الْمَوْتِ بِالرُّوْحِ.

8- وَالْقَبْرُ بِالْجَسَدِ.

فَانَا بَيْنَ هذِهِ الْخِصالُ مَطْلُوبٌ‏ «9».

شخصى از حضرت سجاد عليه السلام سئوال كرد: چگونه صبح كردى؟ فرمود: در حالى كه هشت طلبكار هشت چيز را از من مطالبه مى‏كنند، عرض كرد: يابن رسول اللَّه! كيستند آن هشت طلبكار؟ امام به طور اختصار فرمود:

 

1- خداى متعال، عمل به واجبات را طلب مى‏كند.

2- نبى اسلام، عمل به سنن را طلب مى‏كند.

3- اهل و عيال، روزى حلال را طلب مى‏كند.

4- نفس اماره، شهوت را طلب مى‏كند.

5- شيطان، نافرمانى از حق را طلب مى‏كند.

6- رقيب و عتيد، عمل صالح را طلب مى‏كند.

7- ملك الموت، روح را طلب مى‏كند.

8- زمين، بدن و كالبد را طلب مى‏كند.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________


(1)- كافى: 1/ 290، باب ما نص اللَّه عزوجل ورسوله على...، حديث 6؛ بحار الانوار: 26/ 50، باب 1، حديث 96.

(2)- عيون اخبار الرضا عليه السلام: 2/ 145، باب 40، حديث 13؛ وسائل الشيعه: 11/ 430، باب 46، حديث 15177. (3)- بحارالانوار: 46/ 54، باب 5، حديث 1؛ ارشاد: 2/ 154.

(3)- بحارالانوار: 46/ 54، باب 5، حديث 1؛ ارشاد: 2/ 154.

(4)- آل عمران (3): 134.

(5)- آل عمران (3): 134.

(6)- آل عمران (3): 134.

(7)- مستدرك الوسائل: 1/ 345، باب 41، حديث 801- 3؛ مناقب: 4/ 158؛ ارشاد: 2/ 146.

(8)- بيان الحق.

(9)- بحار الانوار: 73/ 15؛ سفينة البحار: 2/ 3.

 

 

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه