خانمى آمد و به سردار لشكر پيغمبر صلى الله عليه و آله گفت: شما در كوچه دارى مى چرخى و داد مى زنى كه به جبهه كمك كنيد و مى خواهيد برويد؟ گفت: بله.
يك دستمال بسته بود، گفت: من همين مقدار وسعم مى رسد، گفت: اين چيست؟
گفت: من پول ندارم، شوهرم هم در جنگ قبلى كشته شده، وضعم هم خيلى خوب نيست، هر چه در خانه گشتم كه به جبهه كمك كنم، ديدم هيچ چيزى قابل كمك كردن ندارم، رفتم و در اتاق را بستم، قيچى برداشتم، موهاى سرم را قيچى كردم، بافتم، به اندازه اى كه دهانه يك اسب اگر پاره شد، با اين موى من ببنديد. به اين مقدار به جبهه كمك بدهم، من بيشتر از اين از دستم برنمى آيد.
خدا قبول مى كند، يعنى به ما گفته اند كه به كمك كم خود نگاه نكن، شب يا روز، آشكار يا پنهان، كسانى كه با پولشان اين طور معامله دارند، مزدشان پيش خودم است، ولو اين كه سال گذشته نيم كيلو برنج بيشتر نتوانسته كمك كند، شب در خانه مستحق برده، تا خواستند در را باز كنند، پشت در گذاشته و رفته است.
يا نه، آشكارا آورده و گفته: آقا! من اين نيم كيلو قند از من برمى آمد كه كمك كنم.
اين ها اجرشان پيش من است. اين ها بايد در گروه اولياى من بروند، چون من در سوره يونس گفته ام:
« أَلاَآ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ »
اين هايى كه «سرا و علانيةً»، «باليل و النهار» در راه من كمك مى دهند و پول خرج مى كنند، ولو كم باشد، اجرشان با من است.
منبع : پایگاه عرفان