
وسائل هدايت - جلسه بیست وسوم (2) - (متن کامل + عناوین)
نمونه گذشت از شهوت براى خدا در قرآن
نمونه اوج گذشت از شهوت را خدا در سوره يوسف نشان مىدهد، آن هم نه در هفت هشت دقيقه، خيلىها همان دقيقه اول تسليم مىشوند. خيلىها با يك نگاه، دين و دل را مىبازند.
هفت سال از او دعوت به زنا شد، كل هفت سال به طرف خود گفت:
« مَعَاذَ اللَّهِ »(1)
فقط خدا. برنده هم شد.
خدا در سوره يوسف از يوسف عليهالسلام شانزده نوع تعريف كرده است،(2) در مال و مقامش هم همين طور.
بله، تلخ است، ولى پروردگار فرموده: محض علاقهاى كه به تو دارم، اين تلخى را دو سه روز تحمل كن، و بعد بيا تا شيرينى ابد را خودم در كام تو بريزم.
مگر آيه نمىگويد:
« وَ سَقَـاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا »(3)
بيا تا خودم ساقى بزم آن حريمت باشم.
اعطاى اجر آخرتى به متقين
من تلخىهايى كه به خاطر من چشيدهاى را از ياد نمىبرم و از نظر نمىاندازم.
من زحمات شما را كه پايمال نمىكنم. من اجر شما را ضايع نمىكنم:
« قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَ لِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّـتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاْءَنْهَـرُ خَــلِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَ جٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ »(1)
آنهايى كه تقوا را رعايت كردند، من سه بهره دائم در مقابل اين تقوا به آنها مىدهم: بهشت، حورالعين و مهمتر از اين دو تا، يعنى رضوان خودش.
من آگاه به بندگانم هستم. من در قيامت صدها ميليارد نفر را كه وارد مىكنم، در حسابم معلوم است كه اهل تقوا چه كسانى هستند.
يوسف عليهالسلام ، حجت خدا بر مردان
كسى هم به پروردگار نگويد: خدايا نشد! جوانى اگر در روز قيامت به پروردگار بگويد: شهوت فشار آورد و نشد، امام صادق عليهالسلام مىفرمايند: خدا مىگويد: يوسف عليهالسلام را بياوريد، به آن جوان مىگويد: نگاهش كن! من نقاشى صورت اين جوان ـ يوسف عليهالسلام ـ را روى صد درجه هنر آوردم، و تو را روى نيم درجه هنر، شكل خودت را نگاه كن و شكل اين را نگاه كن، چطور او توانست خودش را كنترل كند؟(
1 ـ آل عمران (3) : 15؛ «بگو : آيا شما را به بهتر از اين [ امور ] خبر دهم ؟ براى آنان كه [ در همه شؤون زندگى [پرهيزكارى پيشه كردهاند ، در نزد پروردگارشان بهشتهايى است كه از زيرِ [ درختانِ ] آن نهرها جارى است ، در آنجا جاودانهاند و [ نيز براى آنان [همسرانى پاكيزه و خشنودى و رضايتى از سوى خداست ؛ و خدا به بندگان بيناست .»
2 ـ الكافى: 8/228، حديث يأجوج و مأجوج، حديث 291؛ «عَنْ عَبْدِ الاْءَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ تُوءْتَى بِالْمَرْأَةِ الْحَسْنَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الَّتِي قَدِ افْتُتِنَتْ فِي حُسْنِهَا فَتَقُولُ يَا رَبِّ حَسَّنْتَ خَلْقِي حَتَّى لَقِيتُ مَا لَقِيتُ فَيُجَاءُ بِمَرْيَمَ عليهالسلام فَيُقَالُ أَنْتِ أَحْسَنُ أَوْ هَذِهِ قَدْ حَسَّنَّاهَا فَلَمْ تُفْتَتَنْ وَ يُجَاءُ بِالرَّجُلِ الْحَسَنِ الَّذِي قَدِ افْتُتِنَ فِي حُسْنِهِ فَيَقُولُ يَا رَبِّ حَسَّنْتَ خَلْقِي حَتَّى لَقِيتُ مِنَ النِّسَاءِ مَا لَقِيتُ فَيُجَاءُ بِيُوسُفَ عليهالسلام فَيُقَالُ أَنْتَ أَحْسَنُ أَوْ هَذَا قَدْ حَسَّنَّاهُ فَلَمْ يُفْتَتَنْ وَ يُجَاءُ بِصَاحِبِ الْبَلاَءِ الَّذِي قَدْ أَصَابَتْهُ الْفِتْنَةُ فِي بَلاَئِهِ فَيَقُولُ يَا رَبِّ شَدَّدْتَ عَلَيَّ الْبَلاَءَ حَتَّى افْتُتِنْتُ فَيُوءْتَى بِأَيُّوبَ عليهالسلام فَيُقَالُ أَ بَلِيَّتُكَ أَشَدُّ أَوْ بَلِيَّةُ هَذَا فَقَدِ ابْتُلِيَ فَلَمْ يُفْتَتَن.»
نگو: خدايا! او پيغمبر بوده، ولى من نه. چون آن وقت كه در كاخ بود، پانزده شانزده ساله بود و پيغمبر نبود.
مريم عليهاالسلام ، حجت خدا بر زنان
دخترانى كه گرفتار شهوات حرام شدهاند را مىآورند، به خدا مىگويند: خدايا! شهوت غلبه كرد، شديد بود، نشد.
خدا مىفرمايد: مريم مادر عيسى عليهماالسلام را بياوريد، شكلتان كه بهتر از شكل او نيست، چطور من در قرآنم بارها پاكدامنى مريم را اعلام كرده بودم، مال او شد و آن هم در سرزمين فلسطين، در بين پولدارها و در مردمى كه غرق در انواع گناهان بودند.
مريم كه در بيابانهاى مكه خودش را نگه نداشت، مريم در يك مملكت آبادِ سرسبزِ خرم بود، در حالى كه آن مملكت پر از آدم پولدارِ ثروتمند بود، چطور او شد، تو دختر خانم نشد؟
در پيشگاه حق ادب كنيم. اين ادب را تقويت كنيم كه حتى در قيامت هم اين ادب از ما ظهور كند، و با پاكدامنى وارد شويم، و به پروردگار بگوييم: الهى! ما دستور تو را در همه امور اجرا كرديم، ولى از اجراى كل دستورهايت هم شرمنده هستيم، كارى نكرديم.
مگر ندارد كه عزيزترين انسان تاريخ ـ رسول خدا صلىاللهعليهوآله ـ وقتى در محراب عبادت مىايستاد، اشك مىريخت و مىفرمود:
« ما عبدناك حق عبادتك »(1)
خدايا! من كارى نكردم.
مگر وجود مبارك فيض كاشانى نقل نمىكند كه پيغمبر صلىاللهعليهوآله روى منبر نشستند، به مردم رو كردند، اشك مباركشان پهناى صورتشان را گرفت، فرمودند: مردم! اگر در قيامت خدا دست من را گرفت و وارد بهشت كرد، بدانيد كه از باب فضلش من را نجات داده است، نه به خاطر نماز و روزه و عبادتم.(2)
اينجا كمال ادب را نسبت به حضرت حق رعايت كنم، و دستورهاى اين عاشق را عمل كنم. بعد هم سرم را از شرمندگى پايين بياندازم و هميشه خودم را در عبادت مقصر بدانم، و روز قيامت هم اصلاً سرم را بلند نكنم، تا خودش بگويد.
ادب مومنان در روز قيامت
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: عدهاى وارد مىشوند كه سرهايشان پايين است، خطاب مىرسد: بنده من! چرا سرت را در پيشگاه من پايين انداختى؟ من كه تو را بخشيده و قبول كردم. من به خاطر آن چند گناهى كه در دنيا كردى، آن وقت هم كه گناه مىكردى و مىخنديدى، آبرويت را نبردم، اما حالا كه اينجا وارد شدى، هيچ كس را ندارى، نه خانهاى، نه زنى، نه بچهاى، نه زندگىاى، خيال مىكنى اينجا
1 ـ بحار الأنوار: 68/23، باب 61، الشكر؛ «قَالَ صلىاللهعليهوآله مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ.»
2 ـ المحجة البيضاء: 7/265، و أما الأخبار؛ بحار الأنوار: 7/11، باب 3، إثبات الحشر و كيفيته؛ «أَنَّ النَّبِيَّ صلىاللهعليهوآله قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا مِنَ النَّاسِ أَحَدٌ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِعَمَلِهِ قَالُوا وَ لاَ أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ لاَ أَنَا إِلاَّ أَنْ يَتَغَمَّدَنِيَ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى فَوْقِ رَأْسِهِ وَ طَوَّلَ بِهَا صَوْتَه.»
آبرويت را مىبرم؟ من به خاطر تقواى تو مىخواهم سه تا منفعت ابدى الان به تو بدهم:
« جَنَّـتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاْءَنْهَـرُ خَــلِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَ جٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ »
افضل اعمال، اجتناب از محارم
عزيزان، يادتان باشد، هيچ عملى در پيشگاه حضرت حق مافوق خوددارى از گناه و آلودگى نيست. سند قرآنى و روايتى داريم.
اول ظهر كه دارند اذان مىگويند، پيغمبر صلىاللهعليهوآله ما مىفرمايد: نماز جماعت از ده نفر كه بگذرد، اگر درياها مركب بشود، ملائكه و جن و انس نويسنده بشوند، ثواب يك ركعت اين نماز جماعت را نمىتوانند در پرونده شما بنويسند.(1)
1 ـ جامع الأخبار: 76، الفصل السادس و الثلاثون في صلاة الجماعة؛ بحار الأنوار: 85/14، باب 1، فضل الجماعة و عللها، حديث 26؛ «قَالَ رَسُولُ االلَّهِ صلىاللهعليهوآله اتَانِي جَبْرَئِيلُ مَعَ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ بَعْدَ صَلاَةِ الظُّهْرِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلاَمَ وَ أَهْدَى إِلَيْكَ هَدِيَّتَيْنِ لَمْ يُهْدِهِمَا إِلَى نَبِيٍّ قَبْلَكَ قُلْتُ وَ مَا تِلْكَ الْهَدِيَّتَانِ قَالَ الْوَتْرُ ثَلاَثُ رَكَعَاتٍ وَ الصَّلاَةُ الْخَمْسُ فِي جَمَاعَةٍ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا لاِءُمَّتِي فِي الْجَمَاعَةِ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِذَا كَانَا اثْنَيْنِ كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَةٍ مِائَةً وَ خَمْسِينَ صَلاَةً وَ إِذَا كَانُوا ثَلاَثَةً كَتَبَ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَةٍ سِتَّ مِائَةِ صَلاَةٍ وَ إِذَا كَانُوا أَرْبَعَةً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَةٍ أَلْفاً وَ مِائَتَيْ صَلاَةٍ وَ إِذَا كَانُوا خَمْسَةً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَةٍ أَلْفَيْنِ وَ أَرْبَعَمِائَةٍ وَ إِذَا كَانُوا سِتَّةً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكْعَةٍ أَرْبَعَةَ آلاَفٍ وَ ثَمَانَمِائَةِ صَلاَةٍ وَ إِذَا كَانُوا سَبْعَةً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكْعَةٍ تِسْعَةَ آلاَفٍ وَ سِتَّ مِائَةِ صَلاَةٍ وَ إِذَا كَانُوا ثَمَانِيَةً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكْعَةٍ تِسْعَةَ عَشَرَ أَلْفاً وَ مِائَتَيْ صَلاَةٍ وَ إِذَا كَانُوا تِسْعَةً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكْعَةٍ سِتَّةً وَ ثَلاَثِينَ أَلْفاً وَ أَرْبَعَمِائَةِ صَلاَةٍ وَ إِذَا كَانُوا عَشَرَةً كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَةٍ سَبْعِينَ أَلْفاً وَ أَلْفَيْنِ وَ ثَمَانَمِائَةِ صَلاَةٍ فَإِنْ زَادُوا عَلَى الْعَشَرَةِ فَلَوْ صَارَتِ السَّمَاوَاتُ كُلُّهَا مِدَاداً وَ الاْءَشْجَارُ أَقْلاَماً وَ الثَّقَلاَنِ مَعَ الْمَلاَئِكَةِ كُتَّاباً لَمْ يَقْدِرُوا أَنْ يَكْتُبُوا ثَوَابَ رَكْعَةٍ وَاحِدَةٍ يَا مُحَمَّدُ تَكْبِيرَةٌ يُدْرِكُهَا الْمُوءْمِنُ مَعَ الاْءِمَامِ خَيْرٌ مِنْ سِتِّينَ أَلْفَ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا سَبْعِينَ أَلْفَ مَرَّةٍ وَ رَكْعَةٌ يُصَلِّيهَا الْمُوءْمِنُ مَعَ الاْءِمَامِ خَيْرٌ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ دِينَارٍ يَتَصَدَّقُ بِهَا عَلَى الْمَسَاكِينِ وَ سَجْدَةٌ يَسْجُدُهُمَا الْمُوءْمِنُ مَعَ الاْءِمَامِ فِي جَمَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِتْقِ مِائَةِ رَقَبَةٍ.»
بهره اين نماز بالاتر است، يا نيم ساعت مانده به نماز يك گناه خوشمزه با لذتى پيش آمد و من به گناه گفتم: برو، محبوب من راضى نيست؟ پيغمبر صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: ارزش ترك آن گناه از اين نمازت بالاتر است.
هيچ لباسى پرقيمتتر و هيچ حقيقتى نورانىتر و هيچ مايهاى بهرهاش براى ما بيشتر از تقوا نيست.
من مختصرى از منافع تقوا را از قرآن مجيد براى شما عزيزان بگويم.
منافع تقوا
آنهايى كه اهلِ خوددارى از گناهان ظاهر و باطن هستند، آن هم در اين دوره، والله تقواى شما بچهها در اين دوره از تقواى اولياى خداى صد سال پيش قيمتش بيشتر است.
در قديم كه مردم زندگى مىكردند، جاذبه گناه كمتر وجود داشته است. شما بندگان قيمت دار خداييد كه در اين شهر و در اين دنيا كه از در اتاقها، كل كانالهاى فساد دنيا آمده و خودتان را نگه مىداريد. به خدا قسم! پيغمبر صلىاللهعليهوآله از شوق ديدن شما اشك مىريخت. دلش مىخواست امروز باشد و شما را ببيند.
شهدا، اينها نهايت تقوا را داشتند.
صاحب جواهر(1) فقيه عظيمالشأن شيعه كه كتابش تا روز قيامت ابزار مراجع
1 ـ شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن، جلسه 25 آمده است.
تقليد ما است، ايشان مىفرمايد: هر كس در ركاب پيغمبر و ائمه شهيد شده است، غير از شهداى كربلا، شهيد كبير است، ولى كسانى كه در اين زمان شهيد مىشوند، شهيد أكبر هستند.
آنها براى طلوع دين و حفظ آن جنگيدند. مگر اينها شهوت نداشتند، و زن نمىخواستند؟ مگر اينها خانه، ميز و مقام نمىخواستند؟ مگر اينها با جمالشان نمىتوانستند همه جا بروند؟ اما به معشوقشان گفتند: الهى! همه را دور ريختيم و تو را انتخاب كرديم. اين نهايت تقوا است.
دادمه دارد . . .