این شیهه ی ذوالجناح است ، می پیچد از سوی صحرا
سم ضربه هایش پیاپی ، آشفته گیسوی صحرا
این شیهه ی ذوالجناح آه،توفانی از شن به پا کرد
می پیچد آیات ظلمت ، تشباد و هوهوی صحرا
بر یالش از خون خورشید ، روئیده عرش ستاره
هفتاد و دو کهکشان سوخت ، در آن هیا هوی صحرا
بر نیزه ناگاه خورشید ، زلف شلالش تکان خورد
سرخ از گناه زمین ماه ، - فانوس کم سوی صحرا -
دنباله ی کاروان دید ، خم شد زمین سخت لرزید
بوسید یاس کبودی ، بر روی زانوی صحرا
بر نیزه چشمش چه زیبا ، بر کفتران نوحه می خواند
آهسته دنبال می کرد ، رد پرستوی صحرا
ماندند مات گلویت ، الله اکبر ! چه خواندی
عطر کدام آیه ی عشق ، آمیخت با بوی صحرا ؟!
گرگان دشت شقاوت ، منزل به منزل رمیدند
قرآن چشمت درخشید ، تا از فراسوی صحرا !
منبع : محمد حسین انصاری نژاد