فارسی
جمعه 14 دى 1403 - الجمعة 2 رجب 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

می‌شناسیدش و ... از محمدعلی مجاهدی«پروانه»

سحر از کوچة خالی ز دعا می‌گذرد
قافله قافله از دشت بلا می‌گذرد
آه! ای مردم غفلت زدة خواب آلود
عشق، ماتم زده از شهر شما می‌گذرد
روزهاتان همه شب باد که خورشید زمان
بر سر نیزه سر از جسم جدا می‌گذرد
چشمتان چشمة خون باد که بر ریگ روان
کاروان از بَرِتان آبله پا می‌گذرد
می‌شناسیدش و از نام و نسب می‌پرسید؟!
وای از این روز که بر آل عبا می‌گذرد


منبع : محمدعلی مجاهدی«پروانه»
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

داغ از سیدعباس سجادی
جز تو ای داغ غم‌ات بر دل زهرا مانده از فاطمه ...
اولین حبه را که می‌خوردی کفر می‌رفت تا اذان بدهد ...
خواهر حلالم کن از سید حبیب حبیب پور
عاشق راستین‏ از سید جلال الدین میر آفتابی ...
مسافر غریب از فاطمه سالاروند
مفهوم آب‏ از محمد رضا مهدی زاده‏
شمع شهدا از قاسم رسا
در شگفتم که ناگهان چون شد از اسماعیل علیان(چاوش)
از علي اصغر خجالت مي کشم... از مصطفي رحمان دوست

بیشترین بازدید این مجموعه

شمع شهدا از قاسم رسا
مفهوم آب‏ از محمد رضا مهدی زاده‏
عاشق راستین‏ از سید جلال الدین میر آفتابی ...
عباس را بنگر از صابر همدانی‏
سجّاده ازمنیره هاشمی
از کاروان خسته به گوشم صدا رسید ازامیر عاملی
داغ از سیدعباس سجادی
در شگفتم که ناگهان چون شد از اسماعیل علیان(چاوش)
فرازهایی از وصیت نامه امام حسین «ع» از حسنا محمد ...
خواهر حلالم کن از سید حبیب حبیب پور

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^