تشبيه عمل انسان به پنج حقيقت
تهران، مسجد امير رمضان 1383
اعمال انسان ها
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
در قرآن مجيد و كلام رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين عليهم السلام از پنج حقيقت ياد شده است كه انسان را از نظر عملكرد به اين پنج حقيقت تشبيه كرده اند. اين پنج حقيقت عبارت از جماد، نبات، حيوان، شيطان و فرشتگان است.
اما موارد تشبيه كه در رابطه با عملكرد انسان است، در قرآن و معارف الهى قابل توجه است. پروردگار عالم همه انسان ها را در شكل مصرف نعمت ها به دو دسته تقسيم مى كند؛ يا انسان مجموعه نعمت هايى كه به او عنايت شده است، صحيح، يعنى مطابق با طرح و نقشه اى كه حضرت حق توسط پيغمبران و امامان تدوين كرده خرج مى كند و يا اين كه نعمت ها را خلاف آن طرح و نقشه مصرف مى كند.
اين نعمت ها هم نعمت هاى متصل است، يعنى نعمت هايى است كه وجود انسان از آنها تركيب شده است، مثل چشم، گوش، زبان، عقل، نفس، دست، قدم ها، شكم و شهوت.
و نعمت هايى كه منفصل، يعنى جداى از انسان است، ولى نقش و تأثير كاملى را در حيات انسان دارد، مثل خوراكى ها، هوا، نور، زمين، آسمان، خورشيد، ماه.
نعمت هايى كه در قرآن مجيد با جمله «وَ سَخَّرَ لَكُمْ» از آنها ياد شده است، كه بيانگر نقش برجسته نعمت ها در زندگى انسان ها مى باشد:
«وَ سَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ و النَّهَارَ و الشَّمْسَ و الْقَمَرَ و النُّجُومُ مُسَخَّرَ تٌ بِأَمْرِهِ» «1»
نعمت شب، روز، خورشيد، ماه و ستارگان كه كسى نمى تواند منكر نقش اين نعمت هاى منفصل در خيمه حيات شود.
معناى «شكر» بر نعمات الهى
هزينه كردن اين نعمت ها وقتى كه برابر با تدبير و طرح و نقشه حضرت حق باشد، خداوند متعال در قرآن اين هزينه كردن را به عنوان «شكر» شناخته است.
وقتى كه انسان چشم خود را صحيح خرج كند، يا در مطالعه، علم، قرائت قرآن، گريه براى خدا و اهل بيت عليهم السلام، نگاه كردن با محبت به مردم و پدر و مادر، يا به تعبير خود قرآن: نظر انداختن به جهان هستى كه براى شناختن هر چه بهتر صاحب هستى باشد، اين ها «شكر» است.
يعنى اگر يك انسانى تمام نعمت ها را- چه منفصل، چه متصل- در همه عمر، برابر با تدبير و برنامه الهى خرج كند، اين بنده به تمام معنا شاكر است. اما اگر مجموعه نعمت ها را خلاف برنامه الهى مصرف كند، اگر روزى يك ميليون بار «الحمد للّه» بگويد، باز هم طبق آيات قرآن، بنده كافر پروردگار است.
شاكر و كافر در قرآن
در آيات قرآن مجيد كلمه شكر و كفر، همه جا در كنار هم به كار رفته است:
«لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ» «2»
اگر شما مجموع نعمت ها را برابر با طرح خدا خرج كنيد، نعمت بر شما افزوده مى شود و توليد بيشترى پيدا مى كند، اما اگر نعمت ها را كفران كنيد، يعنى در غير
______________________________
(1)- نحل (16): 12؛ و شب و روز و خورشيد و ماه را نيز رام و مسخّر شما قرار داد، وستارگان هم به فرمانش رام و مسخّر شده اند؛ قطعاً در اين [حقايق ] نشانه هايى است [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براى گروهى كه تعقّل مى كنند.
(2)- ابراهيم (14): 7؛ و [نيز ياد كنيد] هنگامى را كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر سپاس گزارى كنيد، قطعاً [نعمتِ ] خود را بر شما مى افزايم، و اگر ناسپاسى كنيد، بى ترديد عذابم سخت است.
راهش هزينه كنيد، سخت گيرى و عذاب من شديد خواهد بود، چون اجازه نداريد نعمت هايى كه من مالك آن هستم، در غير مورد رضايت من هزينه كنيد.
يقينى است اگر نعمت ها در يك كشور صحيح هزينه شود، آن كشور آبادترين كشور خواهد بود، چون وقتى كه تمام نعمت ها مطابق طرح و برنامه حق هزينه شود، جامعه فتنه، فساد، نزاع و جنگى نخواهد داشت، بلكه امنيت و سلامت در آن جامعه حاكم و رو به ترقّى و منفعت حركت مى كند.
ارزش قرآن از منظر امام باقر عليه السلام
امام باقر عليه السلام بنا به نقل از كتاب «اصول كافى»، در باب فضل قرآن، درباره اين فرد و جامعه مى فرمايد:
«فَوَ اللّهِ لِهَؤلاءِ فِى قُرّاءٍ القران اعزّ من الكبريت الاحمر»
كبريت احمر يك عنصرى شبيه به گوهر شب چراغ است كه خيلى در عالم كم است. امام باقر عليه السلام مى فرمايند: كسانى كه نعمت ها را مطابق طرح خدا خرج كرده اند،
«قُرّاء القُرانَ فَوَضَعَ دَواءَ القُرآنِ عَلى داءِ قَلْبِهِ»
دل را با داروى قرآن علاج كرده اند، كه مسير سفر قلب تا آخر عمر صحيح باشد. يعنى نعمت، درست هزينه شده و جايگاه دشمنان خدا نشود.
به تعبير قرآن: ميل به ستمگران در او پيدا نشود و خانه عشقِ به چهره هاى منفور خدا نباشد. دل مركز ايمان، عشق، مهر و اخلاق شود، يعنى نعمت قلب درست هزينه شود
«فَاسْهَرَ بِهِ لَيْلَهُ و اظْمَأَ بِهِ نَهارَهُ»
قدر نعمت شب و روز را بداند و با برنامه الهى پيش ببرد و دهان وجودش روبروى خدا باز شود؛
«وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمَواتِ وَ الْارْضَ» «1»
تمام ذات و وجودش را براى گرفتن فيض، روبروى خدا بگيرد نعمت شب را هم براى حضرت حق بيدار باشد، يعنى يك لحظه شب او
______________________________
(1)- كافى: 6/ 31، حديث 6؛ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ فِي الْعَقِيقَةِ إِذَا ذَبَحْتَ تَقُولُ وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لَاشَرِيكَ لَهُ اللَّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ اللَّهُمَّ هَذَا عَنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ».
آلوده به گناه نشود.
چون مردم، روز در اداره و كارخانه سر كار هستند و خيلى فرصت گناه ندارند.
بيشتر مردم دنيا شب را به عنوان فرصت گناه انتخاب كرده اند. اما او شب را براى حضرت حق بيدار باشد.
شب آمد، شب رفيق دردمندان |
شب آمد، شب حريف مستمندان |
|
شب آمد، شب كه نالد عاشق زار |
گهى از دست دل، گاهى ز دلدار |
|
شب است انجم فروز كاخ نه طاق |
شب است، آتش زن دل هاى مشتاق «1» |
|
شب را اين گونه مصرف كند:
«فَاسهَر بِهِ لَيْلَهُ و اظْمَأَ بِهِ نَهارَه و قامَ بِهِ فى مَساجِدِه وَ تَجافى بِهِ عَنْ فِراشِهِ»
انسان بايد در اين دنيا عافيت طلب و غرق در لذات مادى نباشد. «تجافى» يعنى بدن را به سستى و تنبلى و تن پرورى نكشد.
«وَ قَامَ بِهِ فِى مَسَاجِدِه»
مساجد به وسيله او آباد از هدايت و معرفت و عبادت باشد. كه چنين انسانى تمام نعمت هاى بدن و تمام نعمت هاى سفره طبيعت را، درست هزينه مى كند.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
«فَوَ اللَّهِ لِهولاءِ فى قُرَّاءِ القرآنِ اعَزُّ مِنَ الْكِبْريتِ الأَحْمَرِ» «2»
و الله وجود اين ها از گوهر شب چراغ كمياب تر است. يعنى در شش ميليارد انسان بگرديد، تعداد بسيار اندكى مانند اين ها را پيدا مى كنيد. كبريت احمر يك جماد است كه امام عليه السلام مى خواهد انسان ارزشى را تشبيه به يك جماد قيمتى كند، ولى مى گويد: كمياب تر از اين جماد قيمتى است.
كفران نعمت ها
اما اگر نعمت ها بر خلاف طرح و برنامه پروردگار مصرف شود، كفران محسوب
______________________________
(1)- الهى قمشه اى.
(2)- كافى: 2/ 627، باب نوادر، حديث 1؛ «أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَال: قُرَّاءُ الْقُرْآنِ ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوكَ وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاسِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَيَّعَ حُدُودَهُ وَ أَقَامَهُ إِقَامَةَ الْقِدْحِ فَلَا كَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ ورَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَى دَاءِ قَلْبِهِ فَأَسْهَرَ بِهِ لَيْلَهُ وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ وَ قَامَ بِهِ فِي مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَى بِهِ عَنْ فِرَاشِهِ فَبِأُولَئِكَ يَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِكَ يُدِيلُ اللَّهُ عز و جل مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِكَ يُنَزِّلُ اللَّهُ عز و جل الْغَيْثَ مِنَ السَّمَاءِ فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِي قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ».
مى شود. ما مثل يك كارخانه ايم، كه نعمت هاى محصولات غذايى، نور خورشيد و ماه و ستارگان هم در ما ريخته مى شود. اين كارخانه اى را كه خدا ساخته است، كاتاليزور آن هم كه قرآن است مى فرمايد: اين هايى را كه در اين كارخانه مى ريزى، چه مقدار و چگونه بريز و چگونه كليد آن را بزن كه اين نعمت ها در اين كارگاه تبديل به خير دنيا و آخرت شود. اين حرف قرآن است.
اگر صحيح هزينه نشود، خداوند آن انسان منحرف را به يك سنگ افتاده در بيابان تشبيه مى كند كه كسى سراغ آن نمى رود. ميلياردها سنگ در كوير و بيابان ها افتاده است. اما هر كسى كه رد مى شود، نسبت به آن سنگ ها خيلى بى تفاوت گذر مى كند.
تشبيه عمل انسان به پنج حقيقت
1- تشبيه به جمادات
در سوره بقره اين افراد منحرف را به همين سنگ ها تشبيه مى كند:
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّنْ بَعْدِ ذَ لِكَ فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» «1»
يعنى شما در انحرافى كه در هزينه نعمت هاى مادى و معنوى من داشتيد، مثل سنگ شديد. همه جوانب رشد شما با اين غلط هزينه كردن، كور و بسته شده است و تمام آن حركات الهى و انسانى شما از كار افتاد، چون اين كارخانه را درست به كار نيانداختيد و نعمت ها را هم به اندازه و مطابق طرح در اين كارخانه نريختيد.
كارخانه خراب و همه چيز آن خُرد و به يك سنگ تبديل شده است؛ نه قابل خريد است، نه قابل احترام و نظر و انتقال. بلكه: «فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» مانند سنگ و بلكه سخت تر از سنگ شده است.
______________________________
(1)- بقره (2): 74؛ سپس دل هاى شما بعد از آن [معجزه شگفت انگيز] سخت شد، مانند سنگ يا سخت تر.
كفار، سنگ هاى آتش جهنم
جاى اين سنگ در نهايت كجا است؟
«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ و الْحِجَارَةُ» «1»
خود را از آتشى كه آتش گيره آن از انسان و سنگ است حفظ كنيد. يعنى با توجه به اين كه اصل وجود آنها آتش جهنم است، اين دو در جهنم كنار هم هستند. اين يك نوع تشبيه است. پس آنان كه نعمت ها را صحيح هزينه نمى كنند، يعنى مطابق با طرح صاحب نعمت خرج نمى كنند؛ «فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» و اين سنگ هم در قيامت از آتش گيره هاى عذاب است. اين بخش جماد است.
2- تشبيه به نبات
شجره طيبه و خبيثه در قرآن
اما بخش نبات در سوره ابراهيم عليه السلام است. انسانى كه پاك هزينه مى كند و پاك عمل مى كند، يعنى نعمت ها را صحيح خرج مى كند، اين انسان در قرآن از او تعبير به كلمه طيبه شده است:
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ و فَرْعُهَا فِى السَّمَآءِ» «2»
كاف «كشجرة» كاف تشبيه است؛ اين انسان مانند درخت پاك، ريشه اش ثابت و تنه اش آسمانى است. به تعبير عرفانى؛ بدن فرشى، اما شخصيت عرشى است.
يك جمله در اين زمينه نقل كرده اند:
«أبْدانُهُمْ فَرْشِيُّونَ دُنْيَويُون بَلْ بِما هُمْ بِقُلُوبِهِمْ عَرْشِيُّونَ»
مانند اميرالمؤمنين عليه السلام، كه بدن مباركش روى زمين است، اما خود اميرالمؤمنين «مَعَ اللّه» است كه مى فرمايد:
______________________________
(1)- بقره (2): 24؛ و اگر اين كار را انجام نداديد- كه هرگز نمى توانيد انجام دهيد- بنابراين از آتشى كه هيزمش مردم و سنگ هايند، بپرهيزيد؛ آتشى كه براى كافران آماده شده است.
(2)- ابراهيم (14): 24؛ آيا ندانستى كه خدا چگونه مثلى زده است؟ كلمه پاك [كه اعتقاد واقعى به توحيد است ] مانند درخت پاك است، ريشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است.
«إنَّ اللّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوا» «1»
شخصى به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد: يابن رسول اللّه! اگر قبر حضرت حسين عليه السلام را بشكافند، بدن ايشان قابل مشاهده است؟ حضرت فرمود: بدن حسين ما در كنار خدا است. «2» يعنى اين گوهرى بوده است كه پروردگار عالم ارزشش را به اين ديده است كه آن را در كنار خودش قرار بدهد. البته اين كنار، كنار مادى نيست.
آن آلوده ناپاك آگاه و آن انسان منحرف كه مى داند نعمت ها از خدا است، اما آنها را خلاف طرح خدا خرج مى كند، به تعبير قرآن:
«كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ» «3»
مانند گياه خبيث و بى ريشه اى است كه روى زمين است، ثبوت و قرار ندارد.
قرار واقعى انسان در بهشت است، ولى او، آن قرار را در آنجا ندارد. باد خشم خدا به اين گياه خبيث مى خورد و او را به جهنم مى كشاند.
اين دو تشبيه نباتى؛ «كَشَجَرَةٍ طَيّبَةٍ» مثل مؤمنان و «كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ» مثل كفار.
مؤمنان عمرى را در ايمان و ارتباط با خدا ريشه دار مانده اند، و باد فتنه هاى عالم آنها را از خدا، قرآن، مسجد و عبادت جدا نكرد، يعنى «أَصْلُهَا ثَابِتٌ» در مقابل فتنه ها بيرون آمدنى و ريشه كن شدنى نيست، «وَ فَرْعُهَا فِى السَّمَآءِ» تمام شخصيت مؤمنان هم «عنداللّه» است.
اما كلمه خبيثه، آن انسان منحرف كه به خاطر انحرافش همه نعمت ها را هم انحرافى خرج مى كند؛ حرام را مى خورد و با شهوت، افعال و زبان حرام سر و كار دارد. همه چيز را در غير جاى خودش مصرف مى كند.
«وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ» «4»
______________________________
(1)- نحل (16): 128؛ بى ترديد خدا با كسانى كه پرهيزكارى پيشه كردند و كسانى كه [از هر جهت ] نيكوكارند مى باشد.
(2)- بحار الأنوار: 44/ 292، باب 34، حديث 35؛ كامل الزيارات: 103، حديث 7؛ «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ حَجَجْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَوْ نُبِشَ قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام هَلْ كَانَ يُصَابُ فِي قَبْرِهِ شَيْ ءٌ فَقَالَ يَا ابْنَ بُكَيْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَكَ إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عليه السلام مَعَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ فِي مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ مَعَهُ يُرْزَقُونَ وَ يُحْبَرُونَ وَ إِنَّهُ لَعَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ بِهِ يَقُولُ يَا رَبِّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ فَهُوَ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ مَا فِي رِحَالِهِمْ مِنْ أَحَدِهِمْ بِوُلْدِهِ وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى مَنْ يَبْكِيهِ فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ يَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ يَقُولُ أَيُّهَا الْبَاكِي لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ لَفَرِحْتَ أَكْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَيَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ».
بحار الأنوار: 45/ 394- 395، باب 50، حديث 2؛ «إِبْرَاهِيمَ الدِّيزَجِ قَال: بَعَثَنِي الْمُتَوَكِّلُ إِلَى كَرْبَلَاءَ لِتَغْيِيرِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام وَ كَتَبَ مَعِي إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ الْقَاضِي أُعْلِمُكَ أَنِّي قَدْ بَعَثْتُ إِبْرَاهِيمَ الدِّيزَجَ إِلَى كَرْبَلَاءَ لِيَنْبُشَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ فَإِذَا قَرَأْتَ كِتَابِي فَقِفْ عَلَى الْأَمْرِ حَتَّى تَعْرِفَ فَعَلَ أَوْ لَمْ يَفْعَلْ قَالَ الدِّيزَجُ فَعَرَّفَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ مَا كَتَبَ بِهِ إِلَيْهِ فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ ثُمَّ أَتَيْتُهُ فَقَالَ لِي مَا صَنَعْتَ فَقُلْتُ قَدْ فَعَلْتُ مَا أَمَرْتَ بِهِ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً وَ لَمْ أَجِدْ شَيْئاً فَقَالَ لِي أَ فَلَا عَمَّقْتَهُ قُلْتُ قَدْ فَعَلْتُ فَمَا رَأَيْتُ فَكَتَبَ إِلَى السُّلْطَانِ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ الدِّيزَجَ قَدْ نَبَشَ فَلَمْ يَجِدْ شَيْئاً وَ أَمَرْتُه فَمَخَرَهُ بِالْمَاءِ وَ كَرَبَهُ بِالْبَقَرِ قَالَ أَبُو عَلِيٍّ الْعَمَّارِيُّ فَحَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ الدِّيزَجُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ صُورَةِ الْأَمْرِ فَقَالَ لِي أَتَيْتُ فِي خَاصَّةِ غِلْمَانِي فَقَطْ وَ إِنِّي نَبَشْتُ فَوَجَدْتُ بَارِيَةً جَدِيدَةً وَ عَلَيْهَا بَدَنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ وَجَدْتُ مِنْهُ رَائِحَةَ الْمِسْكِ فَتَرَكْتُ الْبَارِيَةَ عَلَى حَالِهَا وَ بَدَنَ الْحُسَيْنِ عَلَى الْبَارِيَةِ وَ أَمَرْتُ بِطَرْحِ التُّرَابِ عَلَيْهِ وَ أَطْلَقْتُ عَلَيْهِ الْمَاءَ وَ أَمَرْتُ بِالْبَقَرِ لِتَمْخَرَهُ وَ تَحْرُثَهُ فَلَمْ تَطَأْهُ الْبَقَرُ وَ كَانَتْ إِذَا جَاءَتْ إِلَى الْمَوْضِعِ رَجَعَتْ عَنْهُ فَحَلَفْتُ لِغِلْمَانِي بِاللَّهِ وَ بِالْأَيْمَانِ الْمُغَلَّظَةِ لَئِنْ ذَكَرَ أَحَدٌ هَذَا لَأَقْتُلَنَّهُ».
(3)- ابراهيم (14): 26؛ و مَثَل كلمه ناپاك [كه عقايد باطل و بى پايه است ] مانند درخت ناپاك است كه از زمين ريشه كن شده و هيچ قرار و ثباتى ندارد.
(4)- ابراهيم (14): 26؛ و مَثَل كلمه ناپاك [كه عقايد باطل و بى پايه است ] مانند درخت ناپاك است كه از زمين ريشه كن شده و هيچ قرار و ثباتى ندارد.
اين هم بخش نبات بود، كه تشبيه آن در قرآن است.
3- تشبيه به حيوان
در بخش تشبيه انسان به حيوان از حيث مصرف نعمت ها در دنيا، خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:
«وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِى مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا و مِنَ الشَّجَرِ و مِمَّا يَعْرِشُونَ» «1»
كاف تشبيه كجاست؟ حبيب من! پروردگار تو به زنبور وحى كرد. چه دستگاهى در وجود زنبور هست كه وحى را مى تواند بگيرد؟ اين چه گيرندگى اى است كه از تمام گيرنده هاى پر قدرت و رسانه اى جهان قوى تر است، كه صداى پروردگار را از غيب مى تواند بگيرد. زنبور روى زمين است، اما وحى خدا را از غيب دريافت مى كند. چگونه زنبور در گرفتن وحى اشتباه نمى كند؟
پروردگار به زنبور وحى كرد كه در دل كوه ها، درخت ها و داربست ها برو و خانه بساز! اين وحى من است. زنبور هم همين كار را مى كند، يعنى تخلف از وحى ندارد.
«ثُمَّ كُلِى مِن كُلّ الَّثمَرَ تِ» خانه ات كه آماده شد، جاى امن كه درست شد، به سراغ ساختن عسل برو كه آن عسل در اين ميانه امن قرار گيرد، تا به غارت غارت گران نرود. از تمام شكوفه هايى كه روى درخت ها و گياهان بيابان ها است، استفاده كن.
نتيجه عملكرد زنبور، عسل مى شود، كه نظر خدا راجع به عسل اين است؛ داروى هر دردى در اين عالم، عسل است.
«فِيهِ شِفَآءٌ لّلنَّاسِ إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَةً لّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» «2»
______________________________
(1)- نحل (16): 68؛ و پروردگارت به زنبور عسل الهام كرد كه از كوه ها و درختان و آنچه [از دار بست هايى ] كه [مردم ] بر مى افرازند، براى خود خانه هايى برگير.
(2)- نحل (16): 69؛ از شكم آنها نوشيدنى با رنگ هاى گوناگون بيرون مى آيد كه در آن درمانى براى مردم است. قطعاً در اين [حقيقت ] نشانه اى [بر قدرت، لطف و رحمت خدا] ست براى مردمى كه مى انديشند.
حرف اساسى فقط در آخر آيه است، كه اى انسان با اين هيكل! روح و جان، با اين نظام عالم و جهان وسيع! ديدى كه زنبور كوچك، نعمت من را درست هزينه كرد و نتيجه اش عسل شد، تو هم نعمت من را درست هزينه كن، تا نتيجه اش بهشت شود.
تشبيه مؤمن به زنبور عسل و كافر به چارپا
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله انسان هايى كه نعمت ها را صحيح هزينه مى كنند، به زنبور عسل تشبيه كرده اند؛
«الْمُؤْمِنُ كَالنَّحْلَة» «1»
مؤمن مثل زنبور است. هر چه نعمت مصرف مى كند، عسل مى شود. هر چه هم اسلحه به دست مى آورد، عليه دشمنان خدا نشانه گيرى مى كند.
اما اگر نعمت ها، انحرافى هزينه شود؛ «أُوْلئِكَ كَالأْنْعمِ» اين ها كه نعمت هاى خدا را در غير جاى خودش هزينه كردند، مانند حيوان هستند «بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلئِكَ هُمُ الْغفِلُونَ» «2» بلكه خيلى بى ارزش تر هستند.
گاوان و خران باربردار |
به ز آدميان مردم آزار «3» |
|
خر نعمت خدا را مى خورد، اما بار مردم را مى برد. گاو، به مردم شير مى دهد، با تمام محصولاتش؛ پنير، سر شير، خامه، كره، كشك، روغن و دوغ تحويل مى دهد، اما بعضى افراد نعمت هاى الهى را نابجا خرج مى كنند و هيچ فايده اى هم ندارند، بلكه مدام به خود و ديگران ضربه مى زنند، پس واقعاً از حيوانات پست تر هستند.
4- تشبيه انسان هاى منحرف و مجرم به شيطان
قرآن گاهى اين منحرفان را به شيطان تشبيه كرده است؛ «كَمَثَلِ الشَّيْطنِ» «4» با
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 61/ 238، باب 10؛ «أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قَال: الْمُؤْمِنُ كَالنَّحْلَةِ تَأْكُلُ طَيِّباً وَ تَضَعُ طَيِّباً وَقَعَتْ فَلَمْ تَكْسِرْ وَ لَمْ تَفْسُدْ.
رسول الله صلى الله عليه و آله: إِنَّ مَثَلَ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ النَّحْلَةِ إِنْ صَاحَبْتَهُ نَفَعَكَ وَ إِنْ شَاوَرْتَهُ نَفَعَكَ وَ إِنْ جَالَسْتَهُ نَفَعَكَ وَ كُلُّ شَأْنِهِ مَنَافِعُ وَ كَذَلِكَ النَّحْلَةُ كُلُّ شَأْنِهَا مَنَافِعُ».
(2)- اعراف (7): 179؛ آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه ترند.
(3)- سعدى.
(4)- حشر (59): 16؛ چون داستان شيطان است.
كاف تشبيه. و گاهى نيز اين ها به قدرى در انحراف شدت دارند، كه به عنوان خود شيطان معرفى شده اند.
در داستان «عقبة بن ابى معيط» كه در سوره فرقان اشاره شده است، پروردگار مى فرمايد: رفيق عقبة شيطان مجسم است.
«وَ كَانَ الشَّيْطنُ لِلْإِنسنِ خَذُولًا» «1»
گاهى هم برادران شيطان معرفى شده اند؛
«إِنَّ الْمُبَذّرِينَ كَانُوا إِخْوَ نَ الشَّيطِينِ» «2»
آنهايى كه نعمت هاى من را در دايره تبذير كه بدتر از اسراف است، مى ريزند و نعمت ها را به باطل خرج مى كنند، اين ها برادران شيطان هستند.
5- تشبيه انسان هاى مؤمن به فرشتگان
وجود مبارك على بن موسى الرضا عليه السلام مى فرمايند: از پدرم موسى بن جعفر عليهما السلام شنيدم و پدرم از پدرش، تا اميرالمؤمنين عليه السلام كه فرمود: از دو لب مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله شنيدم:
«مَثَلُ المُؤْمِنِ عِنْدَ اللّهِ تَعالى كَمَثَلِ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ» «3»
مؤمن واقعى نزد خدا از نظر ارزش، با فرشته مقرّب مساوى است.
مؤمن كيست؟ كسى كه شاكر باشد. شاكر در اصطلاح قرآن كيست؟ كسى كه همه نعمت هاى خدا را برابر با طرح و برنامه و تدبير خدا خرج كند:
اى خوشا آنان كه دل از غير تو پرداخته اند |
در همه عمر به جز مهر تو نشناخته اند |
|
نازم آنان كه چو عنقا ز نهانخانه عشق |
رايت فقر بر اين نُه فلك افراخته اند |
|
جان فداى سر آن طرفه حريفان كز شوق |
نقد هستى همه در پاى تو درباخته اند |
|
______________________________
(1)- فرقان (25): 29؛ و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت ] وامى گذارد.
(2)- اسراء (17): 27؛ بى ترديد اسراف كنندگان و ولخرجان، برادران شياطين اند.
(3)- وسائل الشيعه: 16/ 75، باب، حديث 21021؛ «الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَثَلُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى كَمَثَلِ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ عِنْدَ اللَّهِ لَأَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ لَيْسَ شَيْ ءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ مُؤْمِنٍ تَائِبٍ وَ مُؤْمِنَةٍ تَائِبَةٍ».
مژه سوخته دل در غمت امروز مبين |
از ازل مهر تو را در دل من ساخته اند «1» |
|
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
______________________________
(1)- مژده.
منبع : پایگاه عرفان