فارسی
يكشنبه 04 آذر 1403 - الاحد 21 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
2
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

حکایتی از احسان حضرت امام هادى (ع) به تهيدست‏

حکایتی از احسان حضرت امام هادى (ع) به تهيدست‏

 در كتاب باارزش كشف الغمه روايت شده: روزى حضرت هادى (ع) براى انجام كارى از سامراء بيرون شدند، عربى در جستجوى حضرت بود، او را به محل كار حضرت در خارج از شهر راهنمائى كردند، پس از شرفياب شدن به محضر امام عرضه داشت از اعراب كوفه و از دوستداران و ارادتمندان شما اهل بيت پيامبر هستم، قرضى سنگين بر عهده دارم و كسى جز شما را نمي‌شناسم كه بتواند قرض مرا ادا كند مرا از اين بار سنگين نجات دهد

 

حضرت فرمودند اندوهگين مباش و به او فرمان دادند بنشيند، سپس فرمودند: من تو را به مطلبى راهنمائى مي‌كنم اما مواظب باش با مطلب من مخالفت نكنى، من به خط خودم مي‌نويسم و اقرار مي‌كنم كه تو مبلغى از من طلبكارى، چون به شهر آمديم به منزل من بيا و اداى آن مبلغ را درخواست كن، هرچه از تو مهلت خواستم تو گوش نده و به درشتى و غلظت پول خود را از من بخواه و در آنچه گفتم كوتاهى مكن.

 

چون حضرت به شهر بازگشت مرد عرب وارد بر حضرت شد و در برابر عده‌اى كه در محضر حضرت بودند و در ميانشان بعضى از اطرافيان حاكم عباسى قرار داشتند طلب خود را به صورتى جدّى درخواست كرد

حضرت از او تقاضاى صبر و تمديد مدت و دادن مهلت نمودند ولى عرب راضى نشد و با غلظت و درشتى طلب خود را درخواست مي‌كرد، حضرت در نهايت از پرداخت فورى پوزش خواستند ولى او نپذيرفت

اطرافيان حاكم عباسى جريان را به حاكم منتقل كردند و مضيقه مالى حضرت و تنگدستى آن جناب حاكم را به فكر فرو برد و در نتيجه سى هزار درهم براى حضرت فرستاد

 

امام آن جناب عرب را احضار نموده و همه سى هزار درهم را در اختيار او گذاشتند و فرمودند قرضت را ادا كن و اين بار سنگين را از دوشت بردار و مازاد آن را هزينه خانواده ات كن، مرد عرب گفت پسرپيامبر! يك سوم اين مبلغ مشكل مرا حال مي‌كرد و مرا از فشار روحى نجات مي‌داد، براستى چنين است كه خدا درباره شما فرموده:

اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ:

خدا داناتر است كه رسالتش را كجا قرار دهد.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
2
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حاجت بزرگ‏
حکایت سزاى توهين به بلال‏
چه كسى با من پيمان مى‏بندد
منفعت عظيم اهل شوق و بحث
ذو القرنين در شهرى عجيب‏
جنازه‌ای که کسی بالای سرش حاضر نشد؟!
ذره‏اى ريا
خدا از اين بينايى‏ها به ما هم عنايت كند
جز زيان و خسارت سودى نبرده‏اى
بهتر از بهتر

بیشترین بازدید این مجموعه

چه كسى با من پيمان مى‏بندد
ذره‏اى ريا
حکایتی از لقمه حرام‏
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایتی از چوپان و حضرت مسيح (ع)
حاجت بزرگ‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
مگو آن شيعه ماست‏
خانه‏اى دو در

 
نظرات کاربر

دشتی
سلام - ممنون از زحمت شما دوستان گرامی حکایت بالا را خواندم یعنی امام معصوم از یک شخصی خواسته در جمعی به دروغ بگوید که از امام پولی را طلب دارد ایا برداشت من اشتباه بوده از این مطلب با تشکر
پاسخ
0     0
29 دى 1391 ساعت 06:21 صبح
هوشنگ محمدی سرشت
سلام لذت بردم از این تدبیر و گذشت .البته که این فداکاری ها من فکر می کنم که مختص اعمه است .قربونت برم هادی جان
پاسخ
0     0
10 آبان 1391 ساعت 8:46 بعد از ظهر
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^