
حال مؤمن در بهشت
گفت : چنين مسكنى را در اين باغ ديدم ، با خود گفتم : داخل ساختمان بروم و ببينم چه خبر است . مىفرمود : وارد ساختمان شدم . ناگهان چشمم به آيت الله العظمى حائرى افتاد كه روى تخت نشسته بود و به پشتىهايى كه نظيرش را نديده بودم ، تكيه داده بود .
» وَ أَكْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ × وَ نَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ «
تختهاى بلند و پشتىهاى روى هم چيده ،
» وَ زَرَابِىُّ مَبْثُوثَةٌ «
» عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ «
فرشهاى بافت خدا ، پهن شده است . اينها در قرآن آمده است . حتى در زمانى كه در عرب ، مسأله مبل راحتى مطرح نبوده ، قرآن آن را مطرح كرده است :
» مُّتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَبِلِينَ «
قبلاً اين حرفها نبود . عربها تخت خيلى معمولى داشتند كه از چوب خرما مىساختند . پادشاهان نيز تختى داشتند كه سه پله داشت . مقدارى طلا ، نقره و پارچه به آن آويخته بوده است ، ولى پروردگار مىفرمايد : تختها ، تكيهگاهها و مبلهاى راحتى در بهشت است .