تيمور گوركانى يكى از خواصّ خود را نزد «شيخ زين الدين تايبادى» فرستاد و استدعاى ملاقات كرد. شيخ پاسخ داد: مرا با امير كارى نيست، تيمور به ناچار خود به زيارت شيخ رفت. در اين ملاقات شيخ زبان به نصيحت او گشود. تيمور گفت: اى شيخ! چرا پادشاه خود «مَلِك غياث الدين» را ارشاد نكردى؟ شيخ گفت: او را نصيحت كردم نشنيد، به ناچار خداى تعالى تو را بر وى گماشت و اگر تو نيز با بندگان خدا به عدل رفتار نكنى ديگرى بر تو مسلّط خواهد شد. تيمور پرسيد: آن كيست كه بر من مسلّط شود، شيخ گفت: عزرائيل؟
منبع : پایگاه عرفان