خلقت انسان چون مركب از شهوت و غرايز و اميال و كشش هاى مادى است و ارتباط با اين غرايز و شهوات با عناصر زمين توليد فساد، ناامنى، قتل، غارت، غصب و خونريزى خواهد كرد. بنا بر اين فرشتگان به پروردگار عالم همين حقيقت را كه از كلمه ارض،
« إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً »
منتقل شده بود عرض كردند، البته به صورت سؤال، نه به صورت اعتراض؛ زيرا ملائكه عقل محض هستند و اعتراض بر ايشان نسبت به عمل خدا و اراده خدا و فعل خدا پيش نمى آيد، چون اعتراض به برنامه هاى پروردگار محصول جهل است و هر جاهلى اگر جهلش را معالجه كند از اعتراض خالى شده و راحت مى شود. ديگر برنمى گردد به پروردگار حكيم، عالم و دانا نسبت به فعل و كارش ايراد و اشكال و اعتراض كند، همه انبياى خدا و ائمه طاهرين نسبت به پروردگار عالم در اوج رضايت و امنيت و آرامش بودند، وجود مقدس حضرت سيد الشهدا عليه السلام اوج رضايت را در گودال قتلگاه ارائه كرد، البته درك و لمس آن براى ما خيلى مشكل است كه يك نفر با بدن زخم آلود، بى حال، تشنه، گرسنه روى خاك افتاده باشد، هفتاد و يك بدن قطعه قطعه جلوى چشم او باشد كه نمونه يك نفر از اين هفتاد و يك نفر، نه تاريخ قبل از كربلا سراغ دارد، نه تاريخ بعد از كربلا مى تواند سراغ داشته باشد و از طرفى هم صداى گريه هشتاد و چهار زن و بچه به گوش او برسد و به اين معنا هم يقين داشته باشد كه اگر خدا مى خواست به زمين مى گفت: دهان باز كن اين يزيدى ها را ببر پايين، شام هم يك اشاره مى كرد، يزيد و يزيديان را زمين ببلعد، همه كره زمين هم كليدش را به ابى عبدالله عليه السلام بدهد، اين را هم مى دانست كه اين كار هم براى خدا خيلى آسانبود. ولى خدا نخواست انجام بدهد و بيايد صورتش را روى خاك بگذارد و به اين پيشامد و به اين كه خدا از قدرتش براى كوبيدن دشمن، نخواست استفاده كند اعلام رضايت كند. بگويد:
«الهى رضا بقضائك»
منبع : پایگاه عرفان