فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

معارف الهى و مسئله غرور

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد نهم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

مسئله غرور كفار و اعجاب آنان به كثرت مال و منال و اولاد و خدم و حشم و عشيره و اقارب، كراراً در قرآن مجيد و روايات نقل شده و اين صفت مولّد كبر شناخته شده و كبر، مولّد بسيارى از گناهان و معاصى.

كبر كفّار از طرفى در برابر خلق خدا قرار گرفته، تا جايى كه خود را از همه بالاتر دانسته و عباد حق را در همه شؤون كوچك شمرده و آنان را مخلوقى در راه خدمت به خود به حساب مى آورند و از اين طريق نسبت به عباد حق، آنچه بتوانند تاخت و تاز كرده و تا مرحله فرعون شدن و شدّاد و نمرود و معاويه و يزيد و چنگيز و تيمور و هيتلر از آب در آمدن پيش مى روند.

از طرف ديگر، در برابر حق قرار گرفته، به اين صورت كه خدا را در همه حالات فراموش كرده و گناه را گناه ندانسته و عظيم ترين جنايت را كوچك شمرده و تا روز بيرون رفتن از دنيا در صدد تدارك آن همه سياه كارى برنمى آيند!

و امّا غرور اهل عبادت به اين صورت بازگو شده كه آنان اعمال عبادى خود را با همه ناچيزى و با آن كه معلول توفيق حضرت ربّ العزّه است بسيار بزرگ ديده و به خاطر انجامش بر حضرت رب العالمين منّت گذارده و فراموش مى كنند كه حيات و قدرت و امكان عمل و تمام ابزارى كه به واسطه آن عبادت كرده اند از حضرت اوست و اينان كم ترين چيزى از خود نداشته و ندارند!

اين تهى دستان فراموش كار و اين مغروران از خدا بى خبر توجه ندارند كه غرور حايلى و پرده اى بين آنان و بين آفات شيطانى اعمال عبادى است و هر كس توجه به آفات نداشته باشد اكثر زحماتش ضايع و اجتهاد و كوشش او بر باد است.

بيداران و بينايان در عين اين كه تمام لحظات خود را صرف طاعت و عبادت خالصانه كردند و در هيچ زمينه اى دچار شيطان و شيطنت نشدند، به عمل خود نظر نكرده و به طور دائم در فضاى حيا و شرمسارى از مولاى خود بسر بردند و هر بار در محراب عبادت، با آن همه عظمتى كه عبادت آنان به خاطر معرفت و خلوصشان داشت با دو چشمى پر از اشك و دلى پر از خوف و خشيت، به محضر حضرت حق عرضه داشتند:

ما عَبَدْناكَ حَقَّ عِبادَتِكَ وَمَا عَرَفْناكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ «1».

آن گونه كه شايسته است تو را عبادت نكرديم و آن گونه كه بايسته است تو را نشناختيم.

 

عاشقان كشتگان معشوقند

 

بر نيايد زكشتگان آواز «2»

     

 

***

اى مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز

 

كان سوخته را جان شد و آواز نيامد

اين مدعيان در طلبش بى خبرانند

 

كه آن را كه خبر شد خبرش باز نيامد «3»

     

 

اين بزرگواران و اين چهره هاى خالص و پاك و اين مردانى كه كرامت و شرافت و اصالت و معرفت و عقل و وجدان و عشق و محبّت سراسر وجودشان را گرفته بود، يك بار به خود و به آنچه با آنان در ارتباط بود نظر نكردند، آنچه ديدند از خدا ديدند و حاضر نشدند يك لحظه به چيزى به نظر استقلال بنگرند، آنان فقط خدا را ديدند و از خدا شنيدند و از خدا گفتند و براى خدا انجام دادند و براى خدا بودند و براى خدا از دنيا رفتند.

دنيا و زر و زيور آن، در نظرشان موهوم و بى اعتبار و زن و فرزند و خدم و حشم و يار و ياور، در نظرشان نعمت حق و موجوديّت خود و همه عباداتشان در برابر عظمت بى نهايت در بى نهايت حق غير قابل نظر بود.

مغرور به عبادت تصور مى كند در نزد حضرت رب العزّة، داراى مقام و اعتبار است و شأنى عظيم و كرامتى فوق العاده دارد، روى اين حساب و به خاطر اين توهّم بيجا به برنامه هاى غلطى از قبيل تعريف و تمجيد از خود و پاكيزه دانستن خويش از آلودگى و گناه و تكيه بر رأى و عمل و عقل خود كشيده مى شود و اين حالت شيطانى وى را از مشورت با بيداران و اهل حق بازداشته، دچار استبداد رأى و نظر و استنكاف از سؤال از رهروان طريق كه اعلم از او هستند نموده، وى را به افتادن در چاه بدبختى و ضلالت نزديك مى كنند!!

اينان به خاطر صفت ناپسند غرور، دچار قبول رأى تنهاى خود شده گرچه غلط باشد و به آن رأى به عنوان يك كشف علمى و عقلى نگريسته خوشحال و خندان مى شوند و به رأى ديگران گرچه حق باشد نظر نمى كنند.

اين تيره بختان بر آراى خود اصرار ورزيده و حاضر نيستند نصيحت ناصح و وعظ واعظ را شنيده و خود را از مهلكه غرور و اصرار بر خطا نجات دهند، از اين بدتر به ديگران به عنوان كم سواد و جاهل نگريسته و حاضر نيستند ديده حقارت بين خود را بربندند، بر خطايشان اصرار مى ورزند و بر گناه نفسشان پافشارى دارند و در زندان غرور و عجب و خودرأيى اسيرند!!

اينان اگر نفس خود را متّهم به ضعف و كوچكى و آلودگى و ناپاكى كنند و بر آراى خويش اعتماد ننمايند، به دنبال نور ايمان رفته و از علماى دين كمك بگيرند و بر درس و بحث و طلب علم مواظبت نمايند و دائم در حال پرسش از اهل بصيرت باشند، به حق واصل شده و از عجب و غرور و خودرأيى نجات پيدا مى كنند.

اگر كسى به عين معرفت به خود و به دنيا و به زن و فرزند و به مال و خدم و حشم و به يار و ياور، نظر كند در هيچ زمينه اى دچار غرور نمى گردد و به عجب و خودنمايى آلوده نمى شود.

در هر صورت هم چون عباد شايسته حق و بيداران راه به چيزى از جمال حسب و نسب و مال و فرزند و زن و عشيره و قدرت و علم و قوت و صحّت و ياور و يار و هر چه در ارتباط با دنياست مغرور نشويد كه تمام اين امور بر فرض ماندن تا لب گور مى ماند، سپس از تو جدا شده و تنها تو مى مانى و اعمالت و صراط و ميزانت و حساب و كتابت و بهشت و جهنمت، چنانچه با هر چه داشتى به حق معامله كرده باشى اهل بهشت، ورنه به عذاب ابد حق دچار خواهى شد و در عذاب حسرت و اندوه سودى به تو نخواهد داد.

 

غرور معصيت كاران

از جمله موارد غرور و عجب، غرور معصيت كاران از اهل ايمان است كه از بدترين موارد غرور و بلكه علّت افتادن به هلاكت ابدى و عذاب سرمدى است.

اينان آلوده به انواع گناه و معصيتند و علّت دچار بودنشان به معصيت و آلودگى، اشتباهى است كه نسبت به كرم و لطف خدا دارند و بر اثر اين خطا و اشتباه، معصيت كرده و به خطا و گناه آلوده مى شوند و دامن عفت و عصمت و روح اصالت و كرامت را از دست داده و مى گويند: خدا كريم است، به عفوش اميدواريم، كرمش عميم و لطفش قديم است، معصيت ما كجا و درياى رحمت و لطف و كرم او، ما موحد و مؤمنيم و اميدواريم به سبب اين ايمان اهل نجات باشيم!!

اينان در حقيقت به كرم حق مغرور شده، غرورى كه خداوند اجازه نمى دهد كسى به آن آلوده شود؛ زيرا آلودگى به اين حال علّت افتادن در هر نوع گناهى است.

قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد:

[أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ* أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ* أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ ] «4».

آيا اهل شهرها ايمنند از اين كه هنگام شب، عذاب ما در حالى كه خوابند بر آنان درآيد؟!* آيا اهل شهرها ايمنند از اين كه هنگام روز، عذاب ما در حالى كه سرگرم [امور دنيايى ] اند بر آنان در آيد؟!* آيا از عذاب و انتقام خدا ايمنند در حالى كه جز گروه زيانكاران خود را از عذاب و انتقام خدا ايمن نمى دانند؟!

اين كه مردم از حق غافل شوند و به انواع معاصى دامن آلوده كنند و از طاعت و عبادت روى برگردانند و تنها تكيه آنان به اين باشد كه ما خدا را قبول داريم حرف منطقى و معقولى نيست؛ زيرا با هيچ يك از قواعد و مقررات الهى موافقت و هماهنگى ندارد، اينگونه مردم بايد بدانند كه اين چنين حالت از القاءات شيطانى است و ابليس و جنودش آنان را به مسخره گرفته اند، چرا؟ كه بر اساس آيات صريح قرآن و روايات عالى اسلامى ايمان بدون عمل فاقد نفع و سود كامل است و ايمان آن گاه ايمان است كه به حقيقت عمل و زيور اجتهاد آراسته باشد، مؤمن كسى است كه با تمام وجود تسليم امر حق و فرارى از نواهى حضرت ربّ العزّه باشد.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- بحار الأنوار: 68/ 23، باب 61.

(2)- گلستان، سعدى.

(3)- گلستان، سعدى.

(4)- اعراف (7): 97- 99.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

آیا در قیامت یکدیگر را می شناسیم؟!!
چه کسانی امام حسین (ع) را یاری نکردند؟
چهره ملكوتى شهيد در آیات و روايات‏
فاطمه زهرا علیها السلام سر لیلة القدر
مقاله ای پیرامون امام رضا(ع) از کتاب عرشيان فرش ...
گوشه‌‌هایی از الگوی رفتاری سیدالشهدا (ع) در ...
امام جواد (ع) از منظر دیگران
گره‌های زندگی از این جا شروع می‌شوند!
آیا پاداش ده برابر، براى انجام هر كار نیك است؟
سفارش به دعا براي ديگري

بیشترین بازدید این مجموعه

کرامات امام رضا(ع) به روایت اهل سنت
وضعیت شیعه در عصر غیبت صغری
عقاب و عذاب بی نماز !
جلوه هاي نام آوا در قرآن کريم
شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام
سیمای امیرالمؤمنین علی(ع) در خطابه غدیر
آیا پاداش ده برابر، براى انجام هر كار نیك است؟
گره‌های زندگی از این جا شروع می‌شوند!
سیره و اخلاق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^