جلسه هجدهم: عوامل سیر باطنی و ظاهری انسان
(مسجد امیر المومنین علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
نجات قطعی با سیر باطنی و ظاهری
آیات قرآن و روایات پیامبراکرم و اهل بیت علیهم السلام درباره امیرالمؤمنین علیه السلام دوخط سیر باطنی و ظاهری ترسیم کرده اند. هرکسی به اندازه گنجایش و توان خود این دو خط سیر باطنی و ظاهری را طی کند، نجات او قطعی است، آسان جان دادن و برزخ نورانی و قیامت یقینی است.
سیر باطنی از معرفت، محبت، قبول ولایت و اطاعت سرچشمه می گیرد و سیرظاهری از چهارحقیقت سلامت دنیا و سلامت آخرت، رضایت پروردگار، و جنت حضرت حق به دست میآید.
در رابطه با معرفت حقیقی، باید امیرالمؤمنین را بشناسید. شناخت خدا و پیامبر و اطاعت از آنان آنچه را که برای انسان در دنیا وآخرت شایسته است را فراهم نمیکند، یاتوحید به تنهایی هیچ نصیب انسان نمی شود، توحید با نبوت پیامبر گره خورده است.
اگر کسی هزاران بار بگوید اشهد ان لا اله الا الله مسلمان نمیشود و هنوز ناپاک است، وقتی به نبوت پیامبر اقرار کند مسلمان میشود. پروردگار عالم شبانه روز توجه به گره داشتن توحید با نبوت را در تشهد به ما القا کرده است. ما به وحدانیت حق و رسالت پیامبر او شهادت میدهیم.
کمال توحید و نبوت با شناخت امیر مؤمنان
اما توحید و نبوت هم به طور جامع و کامل درخت وجود انسان را بارور نمی سازد. به این خاطر پیامبر بیست و سه سال مردم را به شناخت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار علیهم السلام سفارش کردند، چون حضرت رسول میدانستند توحید را بعد از مرگ وی منحرف میکنند ،یعنی منافقان قدرت انحراف در توحید را دارند، و منحرف هم کردند و اکنون بیش از یک میلیارد نفر اعتقاد انحرافی از مسلک بنی امیه و قبل از بنی امیه را دارا هستند.
نبوت را هم منحرف کردند، یعنی در فیلم ها چهره ای از پیامبر ساخته اند که بسیار توهینآمیز بود.
رسول خدا صلی الله علیه وآله کاملا میدانست که بعد از مرگ خود توحید دیگری کنار توحید واقعی و نبوت قلابی درکنار نبوت خود با اسم او خواهند ساخت. بنابراین بیست و سه سال می فرمود: توحید و نبوت را از امام علی علیه السلام بگیرید، حلال و حرام خدا و معارف الهی را از امیرالمؤمنین بگیرید، چرا که علی بن ابی طالب دارای مقام عصمت است و کسی بعد از پیامبر در درک توحید و نبوت مانند او نبود.
شهود یقینی از پشت پرده هستی
امام علی علیه السلام کسی است که می فرماید:
« اگرخدا تمام پردهها را از برابر چشم من کنار بزند که من ظاهر و باطن هستی را ببینم، شگفت زده نمیشوم. من خدا را چنان شناختم که اگرآثار پشت پرده را به من نشان بدهد، به یقین من علمی اضافه نمیشود.»[1]
علت این همه اصرار به وجوب معرفت امیرالمؤمنین به این خاطر است. خداوند و پیامبر و ائمه اطهارمعرفت کسی را بر ما واجب کردند که چشمه بی نهایت علم ، رحمت ،حکمت ، لطف و محبت خداست، یعنی هر چه از خدا و پیامبر او میخواهید، دروجود علی بن ابی طالب است. فرمود:« أنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ، وَعَلىٌّ بابُها، فَلا تُؤْتَى البُيُوتَ إلّامِنْ أبْوابِها»[2]، از درمخصوص که خدا برای شما قرارداده وارد شوید.
اگر بنا بود مردم از توحید به تنهایی نصیب ببرند که دو میلیارد مسیحی و بودایی، بهره زیادی می بردند! کمونیستها خدا را قبول دارند، بیشتر کسب فیض می کردند! اما شیعیان خالص از طریق امیر المؤمنین علیه السلام ازچه فیض های عظیمی بهرهمند شدند.
امام علی علیه السلام باب نجات امت
کنارگذاشتن امام علی علیه السلام یعنی کنار گذاشتن خدای واقعی و اعتقاد به خدا و پیامبری که بنی امیه ساختند. بالاترین عیبی که آنان برای پیامبر نوشته اند، جهل است. یعنی از پیامبر مشکل ترین مسائل را پرسیدند نمی دانست .خلیفه دوم به پیامبرگفت: اگرچنین جواب بدهی، نیکوست. جبرئیل آیه آورد وگفت نظر او را خدا پسندید. یعنی پیامبر جاهل است که پسر چوب فروش از او عاقل تر بوده است؟!!
اما در نهج البلاغه توحید و نبوت و اخلاق علی را ببینید، عهد نامه مالک اشتر برای اداره دنیا پر از عدالت است. از برکت وجود امیرالمؤمنین علیه السلام،امام حسین داریم. اگر امام علی را رها کنید، باب نجات امت و رحمت واسعه خدا را هم کنار گذاشته اید، به قول جلال الدین رومی می گوید:
آب دریا اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
جرجی جرداق مسیحی عرب کتاب «صوت العدالة الانسانیة»، فریاد عدالت انسانیت علی بن ابی طالب را نوشت ، او میگوید من مسیحی هستم، نمیخواهم از مسیحیت هم دست بردارم، به امیر المؤمنین علیه السلام میگوید: اگر من بگویم تو از مسیح برتر یا پایین تر هستی عقل من قبول نمیکند، علی تو بگو چه کسی هستی؟
پیامبرما شجاع ترین موجود عالم و از علی هم شجاع تر بود، از امت خود ترسید. روزی به علی فرمود: من میترسم بگویم چه کسی هستی، بعد از مرگ من به جای خدا تو را عبادت می کنند.
مظلومیت جانسوز در بین امت مسلمان
راوی به امام صادق علیه السلام گفت:
«من میخواهم تمام زندگی خود را به مکه ببرم وتا آخر عمرآنجا زندگی کنم، حضرت فرمود: مردم مکه شرور هستند، گفت: مدینه کنار شما بیاییم، فرمود: اهل مدینه بدتر از مردم مکه هستند.»[3]
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمود: «خدا و من تو را شناختیم»،[4] چون ما میدانیم توچه کسی هستی، اما نمیتوانیم بگوییم. برای کسانی میخواست بگوید، مالک اشتر گفت:
حضرت علی علیه السلام در زمان حکومت روزی کناردرختی تنها نشسته بود وگریه میکرد، به او گفتم: علی جان چرا گریه میکنید؟ فرمود: تمام دولتها از دست ملت گلایهها دارند. من چه حالی دارم که به من میگویند کافر هستی و توبه کن، نام مرا با معاویه یکسان میدانند. من از دست مردم ناراحت هستم.
گوشههایی را برای ما در حد عقل بیان کرده اند . توحید و نبوت ناب را که قلب نمیتواند درک کند، درحد فهم در نهج البلاغه توحید و نبوت و حقایق را گفته است. گاهی از خود نیز به مناسبتی مطلبی بیان فرمود که پنهان نماند.
حکایت یاران امام در نجف
اصبغ بن نباته میگوید:
« من و دوستانم با امیرالمؤمنین علیه السلام بیرون کوفه نشسته بودیم، امیرالمؤمنین فرمود: آن که من میبینم شما هم میبینید؟ ما گفتیم: تو چشم خدا هستی، ظاهر و باطن و پشت پرده را میبینی. ما هیچ چیزی نمیدیدیم. هوا گرم بود، فرمودند: از دور جنازهای روی شتر است و مهار شتر دست یکی است، کسی هم از پشت سر شتر را میراند، اینجا منتظر باشیم تا آنان برسند، شتر با جنازه رسید، حضرت از آنان پرسیدند: چه کسی هستید؟ از کجا آمده اید؟ روی شتر جنازه کیست؟ گفتند: ما دو برادر هستیم، از شهر یمن آمدیم، جنازه پدر ماست، امام پرسید برای چه آمده اید؟ گفتند: پدر ما درحال مرگ بود و گفت: بدن من را غسل وکفن کنید، بر روی شتر من را از یمن به عراق ببرید، سرزمینی به نام نجف نزدیک کوفه را پیدا کنید. من را درآنجا دفن کنید و برگردید. امیر المؤمنین فرمود: پدرتان نگفت برای چه او را در نجف دفن کنید؟گفتند: زیرا درآینده مردی در آنجا دفن میشود اگر فقط به خدا بگوید میخواهم اولین و آخرین را شفاعت کنم، خدا قبول میکند. امیرالمؤمنین علیه السلام ایستاد وگفت: پدرتان راست گفت. والله آن مرد من هستم. »[5]
خدایا تا آخر عمر از هیچ مشکلی به تو گلایه نداریم، چون با علی کمبودی نداریم؟
علی را با معرفت دوست داشته باشید، چون معرفت به وجود آورنده عشق است. با معرفت و عشق ولایت علی را قبول کنید.
با چهار برنامه اطاعت، معرفت، محبت و ولایت سلامت کامل از جانب خدا تضمین است. در دنیا و آخرت، رضایت حق و جنت خدا یقینی است. پس در مرگ و برزخ و قیامت به انسان سخت نمیگیرند، مگر این که ولایت علی را کنار بگذاریم.
پی نوشت ها:
.[1] بحار الأنوار: 84/ 304، باب 12؛ «مَدَحَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام نَفْسَهُ بِقَوْلِهِ لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً.»
.[2] بحار الأنوار:40/ 206، باب 94،حدیث 14.
.[3] الكافي:2/ 409 ،حديث3 ؛« عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَهْلُ الشَّامِ شَرٌّ مِنْ أَهْلِ الرُّومِ وَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ شَرٌّ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ وَ أَهْلُ مَكَّةَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ جَهْرَةً.»
.[4]روضة المتقين: 5/492؛ مشارق أنوار: 173؛«يَا عَلِيُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَنِي إِلَّا اللَّهُ وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَكَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا.»
.[5] بحارالأنوار:41/ 357 ،باب114، حديث 65؛«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَ يَوْماً جَالِساً فِي نَجَفِ الْكُوفَةِ فَقَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ مَنْ يَرَى مَا أَرَى فَقَالُوا وَ مَا تَرَى يَا عَيْنَ اللَّهِ النَّاظِرَةَ فِي عِبَادِهِ فَقَالَ أَرَى بَعِيراً يَحْمِلُ جِنَازَةً وَ رَجُلًا يَسُوقُهُ وَ رَجُلًا يَقُودُهُ وَ سَيَأْتِيكُمْ بَعْدَ ثَلَاثٍ فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ قَدِمَ الْبَعِيرُ وَ الْجِنَازَةُ مَشْدُودَةٌ عَلَيْهِ وَ رَجُلَانِ مَعَهُ فَسَلَّمَا عَلَى الْجَمَاعَةِ فَقَالَ لَهُمَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بَعْدَ أَنْ حَيَّاهُمْ مَنْ أَنْتُمْ وَ مِنْ أَيْنَ أَقْبَلْتُمْ وَ مَنْ هَذِهِ الْجِنَازَةُ وَ لِمَا ذَا قَدِمْتُمْ فَقَالُوا نَحْنُ مِنَ الْيَمَنِ وَ أَمَّا الْمَيِّتُ فَأَبُونَا وَ إِنَّهُ عِنْدَ الْمَوْتِ أَوْصَى إِلَيْنَا فَقَالَ إِذَا غَسَّلْتُمُونِي وَ كَفَّنْتُمُونِي وَ صَلَّيْتُمْ عَلَيَّ فَاحْمِلُونِي عَلَى بَعِيرِي هَذَا إِلَى الْعِرَاقِ فَادْفِنُونِي هُنَاكَ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ فَقَالَ لَهُمَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع هَلْ سَأَلْتُمَاهُ لِمَا ذَا فَقَالَا أَجَلْ قَدْ سَأَلْنَاهُ فَقَالَ يُدْفَنُ هُنَاكَ رَجُلٌ لَوْ شَفَعَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِأَهْلِ الْمَوْقِفِ لَشُفِّعَ فَقَامَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ قَالَ صَدَقَ أَنَا وَ اللَّهِ ذَلِكَ الرَّجُلُ.»
منبع : پایگاه عرفان