تهــران، امامـزاده صالـح دهة دوم محرم 1385
الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.
توحيد در تشهد نماز
تشهد نماز از زيباترين و با معناترين اجزاي نماز است. در بخش اول تشهد، مسألة با عظمت توحيد مطرح است که در روزگار ما سرماية توحيد در قلوب انسانهاي موجود، بسيار اندک است.
تمام مسيحيان، يهوديان، زرتشتيان و هندوها ميگويند: خدا. اهل تسنن و شيعيان به يك خدا قائل هستند. ولي خداشناسي دیگران چه در باطن، چه در عمل، و چه در اخلاق، با بتهاي گوناگون دروني و بيروني همراه است.
توحيد آلوده به شرك
علامه طباطبايي[1]; صاحب تفسير «الميزان» در اين زمينه با آيات قرآن ثابت ميفرمايد كه: «توحيد در باطن و حيات مردم و در رفتار و کردار، آلوده به انواع شرک است.»[2]
البته ايشان در تفسير باعظمت الميزان، از نظر علمي، بسيار لطيف وارد مسأله شدهاند که اگر بخواهیم مطالب ايشان را با يك مثال روشن کنيم، مانند اين است كه كسي در نماز به علي بن ابيطالب(علیه السلام) اقتدا كند، ولي از غذاي معاويه بخورد. توحيد چنین کسی، آلوده است.
روزي که 30 هزار نفر لشكر دشمن در کربلا آمده بودند، وقتشان به گفتوگوي دربارة جنگ و آرايش نظام جنگي گذشت و نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا را به جماعت ميخواندند. امام جماعت باسوادي هم مانند عمر بن سعد داشتند. قبل از آمدن عمر بن سعد به کربلا، امام حسين (علیه السلام) با حرّ بن يزيد رياحي گفتوگو کردند؛ تا نزديك اذان ظهر رسيد. براي امام کاملا معلوم بود که حر اهل نماز است و هزاران نفري هم که با او آمده بودند، همه نمازخوان هستند. آنان در کربلا يک گروه خوشگذران و براي عيش و عشرت نبودند. براي امام حسين (علیه السلام) يقيني بود که حر امير لشکر يزيد، اهل نماز است و ياران او هم اهل نماز هستند.
بنابراين وقتي ملاقات آنان به اذان ظهر كشيده شد، امام پيشنهاد فرمودند كه حرفهايمان را بعد از نماز ظهر ادامه ميدهيم. تو نماز را با اين همراهانت بخوان و من هم نماز را با يارانم ميخوانم. سپس دو صف جماعت بسته شد. يک نماز به امامت امام حسين (علیه السلام)، كه نمازي بينظير در تمام تاريخ عالم است؛ و نباشد يک نماز هم به پيشنمازي حر بن يزيد اقامه شود. البته حرّ بن يزيد خيلي ادب کرد و به امام حسين (علیه السلام) گفت: با حضور شما من هرگز جلو نميايستم. من و لشکرم نماز را با شما ميخوانیم.
ممکن است انساني به خدا اعتقاد داشته باشد و دستورهاي قرآن مجيد، انبیا و ائمه اطهار را هم عمل كند، اما خداخواهي او آلوده باشد؛ به اين معنا که هم خدا را بشناسد و هم به سوي شيطان برود و اهل فسق و عصيان باشد. يعني به تعبير علمي که در قرآن مجيد آمده، آدم ميتواند چند معبود داشته باشد.[3]
بگويد من هم خدا را میخواهم و هم خرما را؛ هم علي را دوست دارم، هم معاويه را. هم قرآن الگوي من باشد، هم فرهنگ غرب.
اين توحيد هيچ وزني ندارد. اين توحيد تا چه اندازه ميتواند آدم را نجات دهد؟! پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد:
چنين توحيدي دستگيره نجات نيست.[4]
ديني را براي خود انتخاب كردهام كه يک مقدار آن از حلال و مقدار دیگر از حرام است؛ در حالي که قرآن مجيد ميفرمايد:
(إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام)[5]
آن ديني که موردپسند خداست، فقط اسلام است. اسلامي که مخلوط نباشد. اسلامي که در آن هم نان معاويه و هم نان علي بن ابي طالب باشد، نجاتدهنده نيست.
زندگي و مرگ توحيدي
مؤمنان واقعي از زمان حضرت آدم تا کنون اهل توحيد ناب بودهاند. به سبب آن، همه چيزشان پاک بود؛ نگاه، سخن، اخلاق، رفتار با خانواده و مردم. دربارة آنان فرمودهاند:
«عاش سعيداً و مات سعيداً»[6]
خوشبخت زندگي کردند و خوشبخت از دنيا رفتند.
اما امروزه عدهاي هستند که صدها ميليارد ميخورند و تحمل خلاف را هم دارند. چرا بعضی از افراد تحمل اين همه دزدي را دارند؟ چرا تحمل اين همه رابطة نامشروع را دارند؟ چون توحيد ندارند. آن كمالي که حافظ انسان از فساد و گناه است، توحيد خالص است.
توحید خالص يعني خداي ديگري در دل من، مانند بت هوا، بت زيبايي، بت مال و بت مقام، جولان نداشته باشد. کعبه قبلة ميليونها نفر انسان است؛ ولي همين الان هم ميتوانند در کعبه را باز کنند و مثل زمان پيامبر، سيصد و شصت بت در آن آويزان کنند. بت به همه جا به ويژه در قلب، راه دارد.
چقدر صغير اصفهاني زيبا ميسرايد:
خدا را جمع نتوان با هـوا کـرد يکي از اين دو را بايد رها کرد[7]
انسان يا بايد علوي خالص شود يا معاويهاي خالص. يا واقعاً دنيا را بچسبد و آخرت او فاني شود؛ يا آخرت را بسازد ولي يک دنياي پاک داشته باشد.
قرآن مجيد ميفرمايد:
(خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ)[8]
بعضي نه دنيا دارند و نه آخرت.
پيامبر اسلام (ص) ميفرمايد:
«من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنة»[9]
توحيد هر کس ناب و خالص باشد، اهل بهشت است؛ خالص يعني صاف و بدون مخلوط بودن با بتها.
حكايت تاجر اهل توحيد
مرحوم آيت الله آخوند ملاعلي همداني[10] قبل از انقلاب براي خود من نقل کرد که تاجري در همدان قبل از دهة عاشورا به شهر رشت سفر ميكرد و بهترين برنج را براي ده روز عاشورا ميخريد. به طرف ميگفت: گرانترين و بهترين برنج را بده که براي امام حسين (علیه السلام) ميخواهم.
دو روز مانده به دهة اول محرم تاجر حضرت سيدالشهداء را در خواب ديد. آن حضرت به قمر بنيهاشم فرمود: از یک تن برنج امسال حاج محمد تقي، سه کيلو کم بنويس. گفتم: يا ابن رسول الله! من در رشت صورت حساب دارم كه يک تن کامل برنج برايت آوردم. فرمود: همين که گفتم. تاجر صبح بچهها را صدا زد و گفت: برنجها را روي ترازو بگذاريد. همه را وزن كردند و گفتند يک تن است؛ يک مقدار هم اضافه دارد. تاجر گفت: بچهها چرا در يک تن برنج سه کيلو کم است، اما اين ترازو نشان نميدهد؟ گفتند: آقا شما كه مسافرت رفته بوديد، ما چهار تا ميهمان داشتيم. سه کيلو از آن برنج را برداشتيم و مصرف ميهمانها كرديم و سه کيلو برنج معمولي به جاي آن در كيسه ريختيم.
براي سه کيلو برنج بدلي هم پرونده باز ميکنند. ما با اين همه گناه، ميخواهيم چه کنيم؟
توحيد خالص را حضرت معني ميکنند:
«و اخلاصه بها ان يحجزه لا اله الا الله عما حرم الله»
توحيدي که آدم را از آلوده شدن به گناهان، نگاه دارد. اين، توحيد است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
[1]) شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن، جلسه اوّل آمده است.
[2]) رجوع شود به تفسير الميزان في تفسير القرآن، 11/274 ـ 282، سوره يوسف، ذيل آيات 103 تا 111 (بيان).
[3]) اشاره به سوره اعراف/ 138 ـ 140؛ اسراء/ 39؛ شعراء/ 29 ـ 28؛ و قصص/ 28.
[4]) بحارالأنوار، 69/295، باب 116، حديث 19: «الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ7 أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ9 سُئِلَ فِي مَا النَّجَاةُ غَداً. فَقَالَ: إِنَّمَا النَّجَاةُ فِي أَنْ لَاتُخَادِعُوا اللَّهَ فَيَخْدَعَكُمْ فَإِنَّهُ مَنْ يُخَادِعِ اللَّهَ يَخْدَعْهُ وَ يَخْلَعْ مِنْهُ الْإِيمَانَ وَ نَفْسَهُ يَخْدَعُ لَوْ يَشْعُرُ. فَقِيلَ لَهُ: وَ كَيْفَ يُخَادِعُ اللَّهَ؟ قَالَ: يَعْمَلُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ ثُمَّ يُرِيدُ بِهِ غَيْرَهُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الرِّيَاءَ فَإِنَّهُ شِرْكٌ بِاللَّهِ إِنَّ الْمُرَائِيَ يُدْعَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَرْبَعَةِ أَسْمَاءٍ يَا كَافِرُ يَا فَاجِرُ يَا غَادِرُ يَا خَاسِرُ حَبِطَ عَمَلُكَ وَ بَطَلَ أَجْرُكَ وَ لَا خَلَاقَ لَكَ الْيَوْمَ فَالْتَمِسْ أَجْرَكَ مِمَّنْ كُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ.»
بحارالأنوار، 65/380، باب 27، حديث 30: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : جَاءَنِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ لِي: يَا أَحْمَدُ الْإِسْلَامُ عَشَرَةُ أَسْهُمٍ وَ قَدْ خَابَ مَنْ لَا سَهْمَ لَهُ فِيهَا أَوَّلُهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ هِيَ الْكَلِمَةُ وَ الثَّانِيَةُ الصَّلَاةُ وَ هِيَ الطُّهْرُ وَ الثَّالِثَةُ الزَّكَاةُ وَ هِيَ الْفِطْرَةُ وَ الرَّابِعَةُ الصَّوْمُ وَ هِيَ الْجُنَّةُ وَ الْخَامِسَةُ الْحَجُّ وَ هِيَ الشَّرِيعَةُ وَ السَّادِسَةُ الْجِهَادُ وَ هُوَ الْعِزُّ وَ السَّابِعَةُ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ هُوَ الْوَفَاءُ وَ الثَّامِنَةُ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ هُوَ الْحُجَّةُ وَ التَّاسِعَةُ الْجَمَاعَةُ وَ هِيَ الْأُلْفَةُ وَ الْعَاشِرَةُ الطَّاعَةُ وَ Û
Ü هِيَ الْعِصْمَةُ. قَالَ حَبِيبِـي جَبْرَئِيلُ؛ إِنَّ مَثَلَ هَـذَا الدِّينِ كَمَثَلِ شَجَـرَةٍ ثَابِتَةٍ الْإِيمَانُ أَصْلُهَـا وَ الصَّلَاةُ عُرُوقُهَـا وَ الزَّكَاةُ مَاؤُهَا وَ الصَّوْمُ سَعَفُهَا وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَرَقُهَا وَ الْكَفُّ عَنِ الْمَحَارِمِ ثَمَرُهَا فَلَاتَكْمُلُ شَجَرَةٌ إِلَّا بِالثَّمَرِ كَذَلِكَ الْإِيمَانُ لَايَكْمُلُ إِلَّا بِالْكَفِّ عَنِ الْمَحَارِمِ.»
بحارالأنوار، 9/330، باب 2، ذيل حديث 16: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اثْبُتُوا عَلَى مَا أَمَرَكُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ مِنَ الْإِيمَانِ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ (ص) رَسُولِ اللَّهِ وَ مِنَ الِاعْتِقَادِ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ7 وَلِيِّ اللَّهِ وَ لَايَغُرَّنَّكُمْ صَلَاتُكُمْ وَ صِيَامُكُمْ وَ عِبَادَتُكُمُ السَّالِفَةُ إِنَّمَا تَنْفَعُكُمْ إِنْ وَافَيْتُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ فَمَنْ وَفَى وُفِيَ لَهُ وَ تَفْضُلُ بِالْإِفْضَالِ عَلَيْهِ وَ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ اللَّهُ وَلِيُّ الِانْتِقَامِ مِنْهُ وَ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِخَوَاتِيمِهَا. هَذِهِ وَصِيَّةُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لِكُلِّ أَصْحَابِهِ وَ بِهَا أَوْصَى حِينَ صَارَ إِلَى الْغَارِ.»
[5]) آل عمران/ 1 (ص) : «مسلماً دينِ [واقعى كه همه پيامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا اسلام است.»
[6]) مسند الإمام الرضا7، 2/ 19، باب فضل يوم الغدير: «الرضا7 قال: فإذا لقى المؤمن أخاه يقول: الحمد للّه الّذي جعلنا من المتمسّكين بولاية أميرالمؤمنين و الأئمة عليهم السّلام و هو يوم التبسّم في وجوه النّاس من أهل الإيمان فمن تبسّم في وجه أخيه يوم الغدير نظر اللّه إليه يوم القيمة بالرحمة، و قضى له ألف حاجة، و بنى له قصرا في الجنة من درّة بيضاء و نضر وجهه و هو يوم الزينة فمن تزيّن ليوم الغدير غفر اللّه له كلّ خطيئة عملها، صغيرة و كبيرة و بعث اللّه إليه ملائكة يكتبون له الحسنات، و يرفعون له الدرجات إلى قابل مثل ذلك اليوم، فإن مات مات شهيدا و إن عاش عاش سعيدا.»
[7]) صغير اصفهاني.
[8]) حج/ 11: «دنيا و آخرت را از دست داده اند، و اين است همان زيان آشكار.»
[9]) التوحيد، 28، حديث 27؛ و بحارالأنوار، 90/197، باب 5، حديث 22: «النَّبِيِّ9 قَالَ: مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ إِخْلَاصُهُ بِهَا أَنْ يَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُU».
[10]) شرح حال ايشان در كتاب صبر از ديدگاه اسلام، جلسه 6 آمده است.
منبع : پایگاه عرفان