کتابي در روسيه موجود است که نسخة عکسبرداري شدة آن را من ديدهام؛ نميدانم مؤلف آن کيست؛ دربارة حادثه کربلا ارزيابي عميق کرده بود که عصر عاشورا از کل خاندان نبوت و رسالت فقط يک مرد بيشتر باقي نمانده بود و حافظ او هم خود دشمن بود.
يکي دو نفر گفته بودند: اين بيمار افتاده در بستر را بکشيم که زحمت بردنش براي ما نباشد. چند نفر آنجا گفتند: نه، نکشيم. آنها فرمانده بودند. سرباز هم دستور فرمانده را عملي کرد و نکشت.
این کتاب مينويسد: در تاريخ بشر و روزگار، بيسابقه است يک مرد از اينها بيشتر نماند. امروز در کرة زمين از اين خانواده عالمان، عارفان، حکيمان و مراجع تقليد و دیگر شخصيتهاي فکري، پخش شده است. اين دفاع خداست.
مؤمن، (وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ) است.
دشمن نه از انرژي اتمي بلكه از اتم عقل و دين شما به وحشت افتاده است. انرژي هستهاي که چيزي نيست؛ کشورهاي ديگر هم یا دارند و یا به دنبال آن ميروند. کاري هم به آنها ندارند. احساس خطري از انرژي صلحآميز هستهاي نميكنند. از اين بمب انديشه و عقل جوانان و دانشمندان شما و از بمب فرهنگ شما ترسیدهاند که در دنيا صدا کرده و دارد گروه گروه مشتري به فرهنگ اهل بيت اضافه ميکند.
منبع : پایگاه عرفان