قرآن مجيد، مردم را به دو دسته تقسيم كرده است: مجرم و مسلم ـ و به معناى وسيع آن ـ مؤمن و فاسق، جاهل و عالم و اين مطلب را در ضمن آياتى به صورت پرسش مطرح كرده است :
« أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً كَمَن كَانَ فَاسِقاً »
« هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يعْلَمُونَ و الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ »
« أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ »
« و أَصْحَابُ الْيَمِينِ مَآ أَصْحَابُ الْيَمِينِ »
اگر بگوييد: گروه سومى هم در اين سوره نام برده شده اند :
« و السَّـبِقُونَ السَّـبِقُونَ »
پاسخ آن، اين است كه ايشان تكامل يافتگان همين اصحاب يمين هستند. هر دو در مدار يك حقيقت قرار دارند. «سابقون» انبيا و ائمه هستند و «اصحاب اليمين» پيروان ايشانند. با ارتباط با ايشان مى توان أصحاب اليمين شد. سرمايه هايى كه به ايشان داده شده است، براى انتقال به ديگران است. از خود ايشان چيزى كم نمى شود:
« يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ »
اى حبيب من! سرمايه ات را به ديگران انتقال بده. انبيا آمده اند براى انتقال
فيوضات ربانى خود، كارِ خداوند براى انتقال فيض، هميشگى است :
«يا دائِمَ الفَضلِ عَلى البَرِيَّه»
اى كه فضل تو بر مخلوقات دائمى است.
منبع : پایگاه عرفان