روايت باارزشى كه اقسام انديشه را بيان مى كرد اين بود:
«التفكر على خمسه أوجه».
يعنى تفكر بايد در پنج چيز صورت بگيرد:
1. «فكره فى آيات اللَّه ويتولد منه التوحيد واليقين».
نخستين صورت از صور تفكر، انديشه و تفكر در آيات خداست. آيات خدا نيز بر سه نوع است: آيات آفاق، آيات أنفس، و آيات شرعى. «1» نتيجه چنين فكرى توحيد است و پس از آن يقين به دست مى آيد.
مراد روايت اين است كه بايد درباره آيات خدا فكر كرد. معناى دقيق آيات در فارسى همان نشانه هاست، زيرا هر عنصرى در اين عالم نشانه اى از وجود حضرت حق است؛ يعنى همه حيثيت يك عنصر نشان مى دهد كه صاحب، ناظم، كارگردان، و مالكى دارد. تفكر در نشانه ها به انسان مى فهماند كه مالك آن ها حكيم و عادل است.
انسان بايد درباره يك لقمه نان خالى تا انواع ديگر غذاها فكر كند. در همين دانه گندم، خداوند متعال شانزده نوع ويتامين با يك نظام خاص كه براى بدن مفيد است قرار داده است. كافى است يكى از اين ويتامين ها به هم بخورد تا سبب اذيّت و آزار شود.
در باره معده، كه پرده نازكى است و خوردنى ها را در آن مى ريزيم، فكر كنيم. وقتى معده خالى است، كوچك و به اندازه دو مشت است كه روى هم بگذاريم، ولى وقتى بدن به غذا نياز دارد، همين معده به تناسب حجم غذا خودش را باز مى كند. معده اى كه بسيار نازك است، هشتاد سال اين همه خوراكى را در خود جاى مى دهد و به خوبى كار مى كند. آيا ممكن است معده خالقى نداشته باشد؟
در نعمت هاى خدا فكر كنيم. مثلا، انگور وقتى تازه است، هشت يا نُه نوع خاصيت دارد. وقتى هم كهنه مى شود، بر خلاف بسيارى از ميوه ها كه وقتى كهنه مى شوند مى گندند و خراب مى شوند، تازه به كشمش بدل مى شود كه فايده اش از انگور تازه براى بدن بيشتر است (يك اثرش كم كردن درد رماتيسم است). درباره نعمت ها بايد فكر كرد تا از اين انديشه، شكر متولد شود.
واقعاً خدا چه نعمتهايى آفريده است! استخوان سازى بدن توحيد محض است. استخوان هاى انگشت ها بايد قلمى باشند و هركدام هم بايد مِفصلى داشته باشد تا اين انگشت ها راحت باز و بسته شوند. استخوان هاى مچ يك مقدار بايد ضخيم تر باشند و حجم بيشترى داشته باشند. آرواره پايين بايد متحرك باشد و آرواره بالا ثابت. اگر خدا بخواهد كمى آرواره بالا را شل كند، تا آخر عمر نمى توان يك كلمه سخن گفت، چون فضاى دهان نمى تواند كلمات را بگيرد.
2. «وفكره فى نعمه اللَّه ويتولد منه الشكر و المحبه».
انديشه و فكر كردن در نعمت هاى خدا نتيجه اش شكر و عشق است.
3. «وفكره فى وعيد اللَّه ويتولد منه الرهبه».
سومين قسم تفكر تفكر در آيات عذاب است كه نتيجه اش ترس است. قرآن را برداريم و ببينيم درباره مجرمان، فاسقان، ظالمان، مسرفان و عاصيان چه فرموده است.
4. «وفكره فى وعد اللَّه ويتولد منه الرغبه».
قسم چهارم، انديشه در وعده هاى خداست كه نتيجه اش ميل به برنامه هاى الهى است. آيات بشارت قرآن را بخوانيم و ببينيم پروردگار به نيكوكاران چه وعده هايى داده است تا براى انجام اعمال نيك انگيزه بيشترى داشته باشيم.
5. «وفكره فى تقصير النفس فى الطاعات مع احسان اللَّه ويتولد منه الحياء».
پنجمين بخش نيز تفكر در اين باره است كه نفس ما در عبادت خدا در طول مدت حياتمان وقت بسيار كمى گذاشته و بسيار كوتاهى كرده است. اين فكر نيز سبب حياى بنده از پروردگارش مى شود.
منبع : پایگاه عرفان