جلسه نهم: نمونههایی از رحمت الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و صلّی الله علی محمّد و آلهالطیبین الطاهرین
فضل و رحمت خداوند بر همه موجودات عالم خلقت احاطه دارد و ذرهای از ذرات عالم هستی از اتصال به رحمت وجود مقدس حق بینیاز نیست. بدون گرفتن این فیض عظیم از وجود مقدس حضرت او، حیات و ادامه حیات برای هیچ موجودی میسر نیست. از آیات قرآن مجید استفاده میشود که رحمت حق در عالم آفرینش به صورت قوانین تکوینی تجلی دارد و همین قوانین تکوینی است که این نظام را به صورت نظام احسن برپا نگاه داشته است. در ضمن، این نظام احسن یک سفره کاملی برای پاسخگویی به تمام نیازهای انسان گسترده است و تا انسان در عالم زندگی میکند و تا هنگامه قیامت این سفره همچنان گسترده است.
تماشای تجلی رحمت حق
البته لازم است که ما نیز به تماشای تجلی رحمت حق در عالم خلقت بنشینیم. قرآن مجید دعوت میکند که آثار خدا را ببینید که این آثار در حقیقت نتیجه همان رحمت است و در کتاب خدا در این زمینه نزدیک به هفتصد آیه نازل شده است. در آیات و روایات هم به مردم اصرار شده که به عالم بنگرید و در عالم فکر و اندیشه کنید. همه این دعوتها و اصرارها به خاطر این است که مردم اصل عالم را بیابند، چرا که عالم، آیه و نشانه و آدرس و علامت و دلیل و چراغ است. این همه دیدنها، شنیدنها و فکر کردنها برای این است که انسان به آن اصل متصل شود و آن منبع فیض و منبع کمال و رحمت را بشناسد. ارتباط با فرع، بدون توجه به اصل، سود بسیار محدودی دارد. بلی اگر شما یک زندگی داشتید و آنهم فقط در همین دنیا بود رابطه با فرع، خودش اصل میشد، اما شما یک زندگی که ندارید، بلکه تا همین الان که در دنیا زندگی میکنید چند زندگی را پشت سر گذاشتهاید و بعد هم زندگیهای دیگری خواهید داشت. زمانی خاک بودهاید که آن خودش عالم بسیار با تحرک و زندهای بوده است. زمانی هم در بدن نباتات و حیوانات بودهاید که آن نیز خودش یک عالم خیلی جالبی بوده است. پس از آن از بدن نباتات و حیوانات به بدن پدرتان منتقل شده، در عالم صلب قرار گرفتهاید. البته هرکدام از این عوالم برای متخصصین فن، جهانی اعجاب انگیز است.
عالم صلب پدر
ما به صلب که نگاه میکنیم به عنوان یک کیسه کوچک مینگریم که شهوتی در آن است و مرد را تحریک میکند که به سوی همخواب حلالش برود. اما قرآن مجید وقتی درباره صلب پدر سخن میگوید درباره یک دنیای عظیمی صحبت میکند و به تفکر پیرامون آن دعوت مینماید:[1]ساختمان صلب و فعالیتهایش و روابطی که صلب با تمام کارخانه بدن پدر دارد و کل چرخهایی که باید بگردد تا آن نطفه را در صلب قرار بدهد از مسائل بسیار دقیق است که حتی برای متخصصین فن نیز حیرت انگیز است. در همین نطفهای که به ظاهر بسیار کوچک است هشت برابر جمعیت فعلی کره زمین اسپرم زنده به صورت شناور وجود دارد که هریک از آنها عالمی دارند.
زشتی پنهان کردن حقیقت
چقدر زشت است که آدم کور زندگی کند و نه عالم را دقیق بشناسد و نه کارگردان این بساط را ببیند. زشتتر و بدتر از آن هم این است که پس از دیدن، عمداً منکر حضرت حق شود، چون اگر عقل، وجدان، فطرت، انبیاء و ائمه (ع) و کتابها وجود نداشت، میگفتیم عمدی در کار نیست، اما با بودن این همه چراغهای هدایت، اگر کسی چشمش را ببندد و بگوید که هیچ نمیبینم، این خیلی پَستی میخواهد و این ندیدن عمدی، حرکت عقل را متوقف میسازد. قرآن مجید هرچند کلمه عمد را استعمال نکرده، اما کلمه کفر را به کار برده است. اصل لغت کفر به معنای پوشاندن و پنهان کردن است و از همین رو به زارع، کافر میگویند، چرا که دانهها را در زمین پنهان میکند. پس کافر، حقیقت را میداند ولی چشمش را میبندد و میگوید که وجود ندارد. اگر کافر آگاهی نداشت که او را به جهنم نمیبردند ولی اکنون که او را به جهنم میبرند به همین دلیل است که به حقیقت علم دارد.
البته بحث خیلی دقیق است. الان در تمام انسانهای غیرموحّد یک نفر را نمیتوان یافت که در باطن خودش، علم به خدا نداشته باشد. اصلاً ما کافر جاهل و منافق جاهل و مشرک جاهل نداریم، چون همه اینها حقیقت را گرچه به صورت اجمالی میفهمند و با این حساب روشن، چه کسی میتواند در روز قیامت برای جرائم خودش در پیشگاه وجود مقدس حضرت ذوالجلال اقامه عذر کند؟ قرآن مجید میفرماید که حتی یک نفر هم نمیتواند اقامه عذر کند.[2] آری، اگر حضرت حق به کسی نعمتها را نمیداد و نیز فطرت و قدرت درک را عطا نمیکرد او حق داشت که عذر بیاورد. در هیچ دادگاهی هم از چنین شخصی عذرش را نمیپذیرند، مگر آنجایی که خود حق، آدم را معذور معرفی کرده است. مثلاً انسانی در حال جان دادن است و به او اجازه دادهاند که غذای حرامی را بخورد. بنابراین، خارجیها هم معذور نیستند که بگوییم چون مطالب به آنها نرسیده معذورند. آنها هم حقایق را گاهی حتی بیشتر از ما میدانند. کتاب مهم «تفصیل آیات القرآن الحکیم» را یک فرانسوی و «معجم المفهرس» قرآن مجید را فلوجه آلمانی نوشتهاند. پس مطالب به آنها رسیده است و کسانی که عذر میآورند دروغ میگویند. در دنیا فقط خدا، انبیاء و ائمه (ع) و تربیت شدگان واقعی آنها راست میگویند و اگر کسی بگوید عالم خدا ندارد یا حجت بر من تمام نشده و یا حقیقت به من نرسیده است دروغ میگوید، همچنان که اگر کسی بگوید من قدرت بر عمل و یا قدرت فهم حقیقت را ندارم دروغ میگوید.
دروغگویی بسیاری از مردم
در قرآن مجید هفت یا هشت مرتبه امر به نماز شده است. همچنین دو مرتبه امر به روزه، یک مرتبه امر به حج خانه خدا، دوازه مرتبه امر به زکات، یک مرتبه امر به خمس و دو مرتبه به احسان به پدر و مادر امر شده است، اما در همین قرآن 283 بار از دروغ مذمت شده است و دلیل این تکرار زیاد آن است که مردم بسیار دروغ میگویند. به غیر از آن کسانی که نام بردیم، همه دروغ میگویند. بسیاری از مردم، حقیقت آشکار عین روز را منکر میشوند.
امام جمعه رشت میگفت: در زمان طاغوت در شهر 150 هزارنفری رشت که در آن زمان پنج خیابان هم بیشتر نداشت چهارصد واحد مشروب فروشی بود. بعد از انقلاب، در همین تهران و در آخرین شبی که میخواستند محله بدکارهها را تخریب کنند چهارده هزار بلیط فروخته شده بود. پیش از انقلاب حدود 60 هزار مستشار آمریکایی در تهران بودند که شبها دختر باکره میخواستند. زن و بچه خودشان در آمریکا بودند و هرکدامشان ده برابر ارتشبدهای این مملکت حقوق میگرفتند و ارتشبدهای ما جلو یک سروان مستشار، هیچ به حساب نمیآمدند. به برکت انقلاب و خون شهدا، اینها همه رفتند و مراکز فساد هم نابود شد. الان ما در کشورمان کارخانه مشروب سازی نداریم و یا یک واحد مشروب فروشی در کل شهرها نداریم.
اما با این حال، کسانی هستند که این حقایق را که بروشنی روز است میبینند و باز میگویند که هیچ اتفاقی نیفتاده و مگر انقلاب چه کاری کرده است؟ آیا آنها این حقایق را نمیبیینند یا اینکه میبینند و به عمد دروغ میگویند. بنابراین، کافر یعنی حقیقتبین پنهانکننده. الان ما از خودمان بپرسیم که آیا واقعاً عمر سعد در کربلا حق را نمیفهمید؟ و آیا یزید و معاویه حق را نمیفهمیدند؟ آیا عایشه نمیدانست که حق با علی است یا نه؟ اگر کسی بگوید که عایشه نفهمید و متوجه نشد و از روی جهالت علی را باطل میدانست باید به او گفت که این سخن، نهایت بیانصافی است، چرا که خود پیامبر چند بار به عایشه و دیگر زنانش گوشزد کرد که یکی از زنان من بعد از مرگم با حق به جنگ برخواهد خاست. گاهی نیز زیرچشمی به عایشه نگاه میکرد و میفرمود: مراقب باش که تو نباشی![3] آیا باز هم حق را نمیفهمید؟
آیا شاه حق را نمیفهمید و واقعا خودش را حق، و مرحوم بروجردی را باطل میدانست؟ آیا پدرش واقعاً خودش را حق میدانست و مرحوم شیخ عبدالکریم حائری و محمد تقی بافقی را باطل میدانست؟ خود شاه که میدانست انگلیسیها پدرش را با چه شرایطی بر سر کار آوردند و خود رضاشاه این شرایط را قبول و امضاء کرده بود. بنابراین، کسی که بگوید من حق را نمیفهمم دروغ میگوید. خداوند درباره این افراد میفرماید:[4])[5] بنابراین، این افراد در حالی که میفهمند دروغ میگویند و حقیقت را انکار میکنند.
رحمت حق و عالم رحم
بحث به اینجا رسید که باید رحمت حضرت حق را در آثارش مشاهده کرد. در مورد بحث نطفه تا آنجا بیان شد که نطفه مرد به رحم همسرش منتقل میشود. خود قرآن هم پیرامون زندگی جنین در رحم توضیح میدهد. رحم زن، برای کسانی که متخصص این علم هستند عالم عجیبی است و دستگاهی مشابه آن در تمام عالم یافت نمیشود. قرآن آن را دارای تاریکیهای سه گانه میداند.[6] نطفه از تاریکیهای اول و دوم میگذرد و سپس در تاریکی سوم با نطفه زن تلاقی میکند. از میان آن همه اسپرم و اوول که به یکدیگر میرسند فقط یکی از آنها با دیگری ترکیب میشود و آنها زندگی را برای مدت نه ماه در رحم ادامه میدهند. سپس همان نطفه، سر و سینه و گردن و دست و پا و صدها عضو دیگر پیدا میکند و هر یک هم در جای خاص خودش قرار میگیرد به طوری که مثلاً محل سر با سینه اشتباه نمیشود، انگشتها بسته نمیمانند و دست به پهلو نمیچسبد. اینجاست که گفته میشود: «انظروا الی آثارنا فان آثارنا تدل علینا»[7]
در این دوره از زندگی جنین عجایب بسیاری اتفاق میافتد که همگی از رحمت خداست و ما باید بسیار گریه کنیم از اینکه از او دوریم و رحمتش را مشاهده نمیکنیم. اگر من بخواهم گلایههای خودش را نقل کنم تا شب باید بنشینیم و گریه کنیم. در احادیث قدسی گلایههای بسیاری از ناحیه آن حضرت آمده که مثلا من برای شما چه کارهایی کردم تا شما را به این دنیا آوردم و چه بسیار نیروهایی را در تمام عالم مأمور کردم که به کار شما برسند و شما کنون که مکلف شدهاید در همین اول تکلیف با من قهر کردهاید!
از عجایب دوره جنین آنکه سر طفل در رحم مادر به سوی قلب مادر است و هنگام تولد اگر بخواهد به همین شکل متولد شود هم مادر آسیب میبیند و هم بچه تلف میشود، اما در نزدیکی زمان تولد، وجود مقدس حق طفل را برمیگرداند که مادر اذیت نشود و طفل هم آسیب نبیند و از بین نرود. امام حسین (ع) در دعای عرفهاش مراحل خلقت هریک از ما را در رحم مادر شرح میدهد و سپس میگوید: مولای من! در تمام مراحل چه مواظبتهایی از من کردی! راوی میگوید: هنگامی که امام حسین (ع) محبتهای خدا را برمیشمرد، مانند دو مشک آب که دربش را باز کرده باشند از چشمان مبارکش اشک میریخت که ای وای تو درباره من چقدر رحمت داشتهای و چقدر محبت نمودهای!؟
موقع تولد نیز مأموران حق به دو طرف بدن مادر حرارت بسیار زیادی میدمند تا استخوانهای اطراف بدن مادر مثل آهنی که آن را با حرارت نرم میکنند نرم شود، به طوری که به هنگام تولد کودک، نه استخوان مادر لطمه ببیند و نه جمجمه کودک شکسته شود و نه چشمان لطیف و کوچک او بر اثر فشار از حدقه بیرون بپرد و نه گوش کودک پاره شود و راحت به دنیا بیاید. ﯻ ی ی یی ژ[8]؛ به آثار رحمت حق نگاه کنید. رحمت در یک شکل آن به صورت همین مقررات تکوینی تجلی مییابد. این رحمت اختصاص به ما انسانها ندارد و بلکه بر زندگی نباتات و حیوانات نیز حاکم است؛ یعنی همه جا رحمت هست و به همین جهت به ما اصرار میکنند که این رحمت را ببینید.
رحمت حق و عالم حیوانات
یکی از دانشمندان خارجی میگوید: خانه من در یک محل با صفا در نزدیکی زمینهای زراعتی بود. صبحهای زود هم بیدار میشدم. یک روز که آفتاب تازه طلوع کرده بود، شنیدم که از بیرون خانه صدای شدید یک گربه میآید. درب خانه را باز کردم و دیدم که یک گربه پشت درِ نشسته است. صبحانه ما هم آماده بود، با خود گفتم شاید گرسنه است، دویدم مقداری گوشت برایش آوردم اما دیدم که نخورد. شیر آوردم باز هم نخورد. هرچه به مذاق گربه خوشایند بود آوردم ولی نخورد. دم در ایستاده بودم دیدم گربه صداکنان رفت، من هم به دنبالش رفتم و در این هنگام صدایش آرام شد. فهمیدم که باید دنبالش بروم. به همراهش تا وسط مزرعهای آمدم. کاهدانی در آنجا بود که کشاورزهای آن ده، کاهها و اثاث خودشان را در آنجا میگذاشتند. در پی گربه به داخل کاهدان رفتم. چهار یا پنج بچه گربه آنجا بودند که معلوم بود تازه به دنیا آمدهاند. آنها هنوز نمیتوانستند راه بروند و چشمانشان بسته است. گربه کنار آنها نشست و آرام شد. من هم به خانه خود برگشتم. روز بعد و اول آفتاب به یاد صحنه دیروز افتادم و با خود گفتم نکند این گربه ضعیف بوده و چیزی برای خود و بچههایش پیدا نکرده که بخورند. برخاستم و شیشهای را نیز پر از شیر کردم و پستانک هم روی آن بستم و به طرف محل دیروزی رفتم، که اگر بچههایش گرسنه بودند به آنها بدهم. وقتی رسیدم دیدم که گربه مادر، مرده و بچههایش سینه او را گرفتهاند ولی چیزی نیست که بخورند. فهمیدم که این رحمت خدا بوده که دیروز خواسته به من خبر بدهد که فردا به اینها سرکشی کنم و غذا به آنها برسانم.
ما از عالم خبر نداریم که رحمت خدا چه کارها میکند. اگر یک سال هم بنشینیم و با هم سخن بگوییم که قطرهای از این دریا را نمیتوانیم بازگو کنیم. یکی از کوهنوردان میگفت: از کوه برمیگشتیم و زمستان سردی بود و برف شدیدی هم باریده بود. قبلاً هر گاه به این منطقه میآمدیم چالهای پر از آب در آنجا بود و دویست سیصد گنجشک نیز میآمدند و از این چاله آب میخوردند و میرفتند. اما امروز که آمدیم دیدیم که چاله یخ بسته است و همان دویست سیصد گنجشک آمدهاند و تشنهاند. آنها ابتدا نوک زدند ولی دیدند که آب یخ زده و نمیتوانند از آن بخورند. یکی از آن گنجشکها به پشت، روی این یخها خوابید و پس از لحظاتی که بدنش یخ کرد، برخاست و سپس دیگری خوابید و آن هم پس از لحظاتی برخاست. حدود شش یا هفت گنجشک این کار را انجام دادند و با حرارت بدنشان آن یک تکه یخ را آب کردند و بعد که یخ نازک شد نوک زدند و یخ را شکستند و همگی آب خوردند. این هدایت نیز از رحمتهای خداست. امام معصوم (ع) در این شبهای ماه مبارک در مقام دعا به درگاه خداوند عرضه میدارد: «وایقنتُ انک انت ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمه».[9]
برادران عزیز و خواهران و مادران، بیایید از امروز به بعد با وجود مقدس او با دلی صادق برخورد کنیم. ما در کاروانی هستیم که یکی از ما هم برگشت ندارد و همه در حال رفتن به سوی اوییم. پس کاری کنیم که به هنگام مردن و در برزخ و قیامت، رحمتهای او را به سوی خود جذب کنیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت ها:
________________________________________
[1]. طارق (86): 7؛ [آبی که] از صلب مرد و از میان استخوانهای سینه زن بیرون میآید.
[2]. روم (30): 57؛ نهایتاً در آن روز کسانی که [به آیات ما و پیامبران] ستم کردهاند، عذرخواهیشان به آنان سود نمیدهد، و نه از آنان میخواهند که [برای به دست آوردن خشنودی خدا] عذرخواهی کنند.
تحریم (66): 7 [آن روز گویند:] ای کافران! امروز عذرخواهی مکنید، فقط آنچه را همواره انجام میدادید، جزا داده میشوید.
غافر (40): 52؛ همان روزی که عذرخواهی ستمکاران سودشان ندهد و برای آنان لعنت خدا و سرای دشواری است.
مرسلات (77): 36؛ و به آنان اجازه داده نمیشود عذرخواهی کنند.
[3]. سفینة البحار: 6/ 574 به نقل از الاستیعاب؛ بحار الانوار: 22/ 235 به نقل از ابن عباس.
[4]. انعام (6): 28؛ [ولی آرزوی آنان از روی صدق و راستی نیست] بلکه آنچه [از حقّانیت توحید و نبوّت و معاد] پیش از این پنهان میداشتند برای آنان آشکار شده [که اینگونه آرزو میکنند]، و اگر به دنیا بازگردانده شوند، یقیناً به کفر و شرکی که از آن نهی شدهاند بازمیگردند؛ و مسلماً آنان دروغگویند.
[5]. منافقون (63): 1؛ چون منافقان نزد تو آیند، میگویند: گواهی میدهیم که تو بیتردید فرستاده خدایی. و خدا میداند که تو بیتردید فرستاده اویی، و خدا گواهی میدهد که یقیناً منافقان دروغگویند.
[6]. زمر (39): 6؛ شما را از یک تن آفرید، سپس همسرش را از او پدید آورد، و از چهارپایان [شتر و گاو و گوسفند و بز به اعتبار یک نر و یک ماده] هشت زوج آفرید، شما را در شکمهای مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی دیگر در میان تاریکیهای سه گانه [شکم و رحم و مشیمه] به وجود آورد. این است خدا پروردگار شما که فرمانروایی [مطلق بر همه هستی] ویژه اوست، معبودی جز او نیست، پس چگونه شما را از حق بازمیگردانند؟
[7]. نگاه کنید به آثار ما و آنچه از ما بر جای مانده که آنها دلالت بر وجود ما میکنند.
[8]. روم (30): 50؛ پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مردگیاش زنده میکند، بیتردید این [خدای قدرتمند] زندهکننده مردگان است و او بر هرکاری تواناست.
[9]. مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.
منبع : پایگاه عرفان