اصل دوّم : قَوْلُهُ صلّى اللّه عليه [ وآله ] وسلّم : إِنَّ اللّهَ لا يَنْظُرُ إِلى صُوَرِكُمْ ، وَلا إِلى أَعْمالِكُمْ ، إِنَّما يَنْظُرُ إِلى قُلُوبِكُمْ .خداوند به چهره ها و اعمال شما نمى نگرد ، فقط به دل هاى شما نظر مى كند . پس دل ، موضع نظر ربّ العزّه است . اى عجبا ! از كسى كه روى خويش كه نظرگاه خلق است همه روزه مى شويد و پاكيزه مى دارد و آرايش مى دهد تا خلق بر دنس و چرك و عيب آن مطّلع نشوند و دل كه نظرگاه حق است فرو گذارد و قبائح و فضايح و عيوب و آفات آن را مهمل بگذارد كه اگر خلق بدانند كه فضيحت و رسوايى در دل دارد ، به يك بار از او هجرت كنند و بيزار شوند .
قلب فرمانرواى بدن
اصل سوّم : آن كه دل مَلِكى است مطاع و مهترى است با تبع و اعضا جمله تبع اويند و چون مَلِك را كار مستقيم باشد ، رعيّت و تبع را هم كار مستقيم باشد .بيان آن است كه رسول خداى تعالى فرمود : إِنَّ فى الْجَسَدِ مُضْغَةً ، إِنْ صَلُحَتْ صَلُحَ الْجَسَدْ وَإِنْ فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ ، أَلا وَهِىَ الْقلْبُ.در جسد پاره گوشتى است كه اگر آن پاره گوشت اصلاح شود جسد هم اصلاح گردد و اگر در فساد باشد جسد هم فاسد است ، بدانيد كه آن پاره گوشت قلب است . و چون صلاح كلّى در آن است ، واجب باشد عنايت بدان مصروف داشتن .
قلب خزانه جواهر
اصل چهارم : آن كه دل خزانه هر جوهرى نفيس و معنى خطير و عزيز است ؛ اوّل عقل است و بزرگ تر آن معرفت حق تعالى است كه سبب سعادت دو جهانى است ؛ پس بصيرت كه بدان سبب به نزد خداى تعالى تقدّم ووجاهت است . پس نيّت خالص در طاعات كه ثواب ابد بدان متعلّق است . پس انواع علم ها و حكمت ها كه شريف ترين خصال بنده است و ديگر اخلاق شريفه كه مردم بدان تفاضل و تفاخر جويند .
پس حق باشد كه چنين خزانه را نگهدارند از آفات و دزدان و قطاع الطريق ، تا آن جوهر عزيز و شريف خزانه را آفتى نرسد و دشمن بر او ظفر نيابد .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان