لطفا منتظر باشید

نعمت اعصاب

موقعى كه به دستگاه‏هاى مخابرات تلفن‏هاى خودكار نزديك مى‏شويم ، از مشاهده دستگاه و اسباب و ادوات مفصّل و در هم پيچيده آن مبهوت مى‏گرديم . سرعت انتقال اخبارى كه در ظرف چند ثانيه و دقيقه از دورترين نقاط گيتى مى‏رسد باعث شگفتى ما مى‏گردد و حال آن‏كه شبكه ارتباطى و مخابراتى دقيق و حساس و كامل‏ترى با حجم بسيار اندكى در بدن خودمان داريم كه از انديشه در آن غافليم . آن دستگاه عجيب و شگرف ، سلسله اعصاب ماست كه شبانه روز ميليون‏ها پيام به ميلياردها سلّول بدن ما مى‏رساند و از ضربان قلب ، دم زدن ريه‏ها و حركات و جريان تمام اعضا و اجزاى بدن به مغز خبر مى‏رساند . اگر اين وسايل ارتباط و مخابرات وجود نداشت در بدن انسان و سلول‏هاى آن يك حالت بى‏نظمى و اغتشاش ايجاد مى‏شد .
زبان كه مزه خوراكى‏ها را معلوم مى‏كند ، داراى سه هزار برآمدگى است كه هريك به وسيله عصب مخصوص به مغز متّصل مى‏شوند . طرز كار اين اعصاب هنوز به درستى كشف نشده ، گويا جزيى از مادّه خوراكى در آن برآمدگى‏ها قرار مى‏گيرد و مانند فيش‏هاى برق كه جريان الكتريسيته را از محلى گرفته به نقطه ديگر وصل مى‏كند ، برق آسا تحريك شده به مغز مى‏رسانند و در يك لحظه مغز ، طعم و مزه خوراكى را تشخيص مى‏دهد . گوش ، داراى يكصد هزار سلول شنوايى است و در قسمت داخلى گوش ، عصب‏هاى بسيار ريزى وجود دارد كه ارتعاش صوت را به طور مخصوصى مى‏گيرند و مانند ساقه‏هاى گندم كه با وزش باد موج مى‏زنند اعصاب مذكور هم لرزش يافته جريان صوت در آن‏ها حادث مى‏شود كه ابتدا خيلى ضعيف و فورا به چندين هزار برابر تقويت گشته و هنگامى كه آن اصوات به مركز دماغ مى‏رسند مانند نت‏هاى موسيقى ، منظم و رسا مى‏باشند و با آن‏كه اصوات مخلوطى از صداهاى آنى و فورى است با وجود اين به سرعت درك مى‏كنيم كه صدا از جانب دوست يا خويشاوند يا بيگانه است و به اين نحو صداها را از داخل مغز به وسيله گوش‏هايمان به كمك آن اعصاب مى‏شنويم . چشم ، هر چشم داراى صد و سى ميليون اعصاب گيرنده نورى است كه تأثير و انفعالات نور را به مغز منتقل مى‏كند ، شاخ و برگ‏هاى درخت و گل و گياه را چشم تشخيص مى‏دهد ، ولى زيبايى آنها را مغز نمايش مى‏دهد . گاهى اعصاب بينايى طور ديگر جلوه گر مى‏شوند ، موقعى كه در تاريكى غفلتا سرمان به مانعى بر مى‏خورد ، مى‏بينيم برق خيره‏كننده‏اى معادل روشنايى سى و شش شمع از چشم‏هايمان جستن مى‏كند ، علّت آن است كه بر اثر آن ضربه اعصاب بينايى تحريك مى‏شوند و موج‏هاى الكتريسته به مغز مى‏رسانند و جريان واقعه به شكل يك شليك آتش زا و نورانى نمودار مى‏شود . تشكيلات مربوط به چشم را بايد به دقّت مطالعه كرد ، اين تشكيلات عبارتند از : كاسه چشم ، كره چشم ، عضلات خارجى چشم ، پلك‏ها ، ملتحمه و دستگاه اشكى .كاسه چشم ، يك حفره مخروطى شكل است كه جدارهاى آن توسط استخوان‏هاى جمجمه و صورت تشكيل مى‏شود ، استخوان‏هاى تشكيل دهنده جدار كاسه چشم عبارتند از : استخوان پيشانى ، فك فوقانى ، گونه‏اى ، شپ پره و پرويزنى . اشكى و كامى .
كره چشم يك پنجم قدامى حفره كاسه چشمى را اشغال مى‏كند ، باقى اين حفره با چربى ، نيام‏ها ، اعصاب ، رگ‏هاى خونى ، عضلات و غده اشكى پر مى‏شود .
عضلات خارجى كره چشم از رأس كاسه چشم شروع شده و بر روى كره چشم مى‏چسبند . اين عضلات توسط نيام‏هايى پوشيده شده‏اند كه در آنها استطاله‏هايى به جدارهاى كاسه چشم كشيده مى‏شود ، چهار عضله راست موسوم به راست فوقانى ، تحتانى ، داخلى و خارجى و دو عضله مايل موسوم به مايل فوقانى و مايل تحتانى وجود دارند .
پلك‏ها پرده‏هاى متحركى هستند كه در جلو كره چشم قرار دارند و فضاى بين آنها شكاف پلكى ناميده مى‏شود ، پلك فوقانى و تحتانى در زاويه خارجى و داخل چشم به يكديگر مى‏رسند ، تارس صفحه‏اى از بافت همبندى متراكم است كه به پلك شكل مى‏دهد ، غدد سباسه موسوم به غدد ميبوميوس در تارس قرار دارد ، مژه‏ها موهايى هستند كه در لبه پلك‏ها قرار گرفته‏اند ، غدد سباسه همراه با مژه‏ها وجود دارند و غدد عرق در پوست بين مژه‏ها يافت مى‏شوند .
ملتحمه يك غشاى مخاطى است كه سطح پلك‏ها را مفروش كرده و بر روى بخشى از كره چشم نيز منعطف مى‏شود .
دستگاه اشكى شامل غده اشكى و مجارى آن است ، جدار كره چشم از سه پرده صلبيه ، مشيميه و شبكيه تشكيل مى‏شود .
صلبيه كه نام ديگر آن سفيدى چشم است ، پوشش خارجى و محافظت كننده و نگاه دارنده كره چشم است .
مشيميه پرده ميانى يا يك پرده بسيار عروقى بوده و يك عمل تغذيه‏اى را به انجام مى‏رساند .
عنبيه قسمت رنگى چشم است و سوراخى كه در مركز آن قرار دارد مردمك ناميده مى‏شود و كار آن تنظيم مقدار نور داده شده به چشم است . چشم با اين مسائل ، قابل شناخت نيست ، اين كره بسيار كوچك ، دنياى بسيار بزرگى است كه فقط خالقش از آن خبر دارد و بس ، وظيفه ما در برابر اين نعمت بزرگ ، شكر كردن در برابر عطا كننده اوست و شكر آن هم به اين است كه با اين عضو مرتكب گناه نشويم .
پوست ، داراى شبكه عظيمى از پى و عصب است كه بعضى از آنها گيرنده ، برخى گرماسنج وتعداد فراوانى هم عصب‏هاى حساس لامسه مى‏باشند .
شماره اعصاب گرماسنج در حدود سى هزار است ، چون شى‏ء داغ روى پوست بدن بيايد فورا اين عصب‏ها اعلام خطر مى‏نمايند .
بر پوست بدن ، دويست و پنجاه هزار نقطه حساس از سرما و پانصد هزار حس لامسه موجود است ، موقعى كه آب سرد روى بدن مى‏ريزد ، خنكى در بدن احساس مى‏شود كه به وسيله اعصاب مربوطه به مركز دماغ اطلاع داده مى‏شود و بدن شروع به لرزش مى‏كند ، به سرعت شريان‏هاى مجاور پوست باز مى‏شوند تا خون بيش‏ترى كه منبع حرارت است به بدن برسد ، موقع گرما عكس اين جريان صورت مى‏گيرد ، اعصاب گرماسنج به مغز خبر مى‏دهند و به دستور مغز سه ميليون غدّه‏هاى عرق شروع به ترشّح مى‏نمايند و عرق از بدن خارج و شخص خنك مى‏شود .مغز و جريان كار آن : بدن انسان داراى دو دستگاه عصبى است : يكى دستگاه مركزى يا مغزى نخاعى كه مركز هوش و شعور و اراده است و به عضلات نيز فرمان مى‏دهد .
ديگرى دستگاه سمپاتيك خودكار غيرارادى كه به احشا فرمانروايى دارد و دستگاه دوّمى وابسته به اوّلى است ، به كمك اين دو دستگاه ، بدن ما ضرورت عمل در دنياى خارج را به دست مى‏آورد .
دستگاه عصبى مركزى شامل : مغز و مخچه و نخاع شوكى است كه مستقيما به عضلات و به طور غير مستقيم به ديگر اندام‏ها رشته‏هاى عصبى مى‏فرستد .
مغز از جسمى نرم و سفيد رنگ و فوق‏العاده ظريف ساخته شده و محفظه‏هاى استخوان جمجمه و ستون مهره‏ها را پر مى‏كند .
اعصاب حسى بدن از سطح پوست و اندام‏هاى حسى به آن‏جا مى‏رود و مغز ما به واسطه اين‏ها دائماً با جهان بزرگ در ارتباط است و در عين حال به وسيله رشته‏هاى اعصاب حركتى با تمام عضلات و به وسيله رشته‏هايى كه از آن به دستگاه سمپاتيك خودكار مى‏رود با احشا و اندام‏هاى ديگر مربوط مى‏شود .
به اين ترتيب ، رشته‏هاى عصبى ما تعداد بى‏شمارشان از هر سو ، مانند شبكه‏اى بدن ما را فرا مى‏گيرند .
شاخه‏هاى انتهايى ريز اعصاب ، بين سلّول‏هاى پوستى و در اطراف ساختمان‏هاى غددى و مجارى ترشحى غدد و در غلاف شريانى و وريدى و در پوشش انقباضى معده و روده‏ها ، در سطح رشته‏هاى عضلانى و غيره وارد مى‏شوند ، همگى اين اعصاب از سلول‏هايى كه در دستگاه عصبى مركزى جاى دارند و از دو زنجيره عقده‏هاى سمپاتيك و از توده‏هاى ريز عقده هايى كه در اندام‏ها پراكنده‏اند سرچشمه مى‏گيرند .
سلّول‏هاى عصبى ، شريف‏ترين و ظريف‏ترين سلّول‏هاى بدن هستند و جثّه آنها درشت و بعضى از آن سلّول‏ها كه در قشر مغزى جاى دارند ، هرمى شكل‏اند و ساختمان و اعمال پيچيده آنها هنوز بر دانشمندان جهان معلوم نگشته است !!
از بدن اين سلّول‏ها رشته‏هاى نازكى جدا مى‏شود كه بعضى بين سطح دماغ و ناحيه تحتانى نخاع را بدون قطع شدن طى مى‏كنند .
اين رشته‏هاى نازك و لطيف ، بدن سلّول را در اصطلاح علمى « نورون » مى‏گويند ، نورون‏ها به دو دسته تقسيم مى‏شوند : يك دسته نورون‏هاى گيرنده و حركتى كه تحريكات را از دنياى خارج يا اندام‏ها مى‏گيرند و به عضلات هم فرمان مى‏دهند . دسته ديگر ، نورون‏هاى ارتباطى كه تعداد بى‏شمار آنها سبب پر كارى و پيچيدگى مراكز عصبى آدمى مى‏گردد ، فهم ما همان طورى كه نمى‏تواند به عظمت جهان آفرينش پى ببرد ، همين طور براى شناسايى وسعت مغز ، ناتوان است .
سطح قشر مغزى چون موزاييكى از سلول‏هاى عصبى مفروش است و هر قسمت از آن با ناحيه‏هاى مختلف بدن ارتباط دارد .
مثلاً ناحيه جانبى مغز ، حركات گرفتن ، راه رفتن ، صحبت كردن را اداره مى‏كند ، در پشت اين ناحيه ، مركز بينايى قرار گرفته است . در قشر مغزى ، حركات غيرارادى يا انعكاسى انجام مى‏گيرد و هرگاه آن قشر را برداريم ديگر حركات مزبور ، انجام‏پذير نخواهد بود .
براى شناسايى روابط اراده ، فعّاليت عصبى و اثرات روحى و مغزى ، هيچ وسيله‏اى در دست نيست ، ما نمى‏دانيم چه گونه واقعه‏ها و پديده‏هايى كه در سلّول‏هاى هرمى اثر مى‏گذارد تحت تأثير حوادث گذشته و آينده قرار مى‏گيرد و چه گونه اثر تحريكات در آنها باقى مى‏ماند ، هم چنين واقف نيستيم كه چه گونه كيفيّات غير منتظره در مغز انجام مى‏گيرد و فكر و انديشه از آن به وجود مى‏آيد !!
به نظر مى‏رسد كه كار فكرى به وسيله انقباضات مرتّب عضلات تسهيل مى‏گردد و بعضى از ورزش‏هاى بدنى محرّك فكرند .
شايد به اين جهت باشد كه ارسطو و شاگردانش ، هنگام بحث در مسائل غامض فلسفى و علمى ، گردش كنان سخن مى‏گفته‏اند ، گويا هيچ‏يك از قسمت‏هاى سلسله مركزى اعصاب جداگانه كار نمى‏كنند ، مثلاً هنگام كارهاى عضلانى نه تنها نواحى وسيعى از مغز و نخاع فعّاليت مى‏كنند ، بلكه احشاى متعدّدى نيز در اين زمينه سهم دارند ؛ زيرا عضلات هنگام انقباض ، فرمان خود را از مغز و نيروى خود را از قلب و ريه و غدد مترشّحه محيط داخلى دريافت مى‏كنند و براى پيروى از فرمان مغز به كمك مجموعه بدن نيازمندند .

منبع :
برچسب ها :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه