
نيّتهاى ناپاك و آلوده
قُلْ إِن تُخْفُوا مَا فِى صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمهُ اللّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِى السَّماواتِ وَمَا فِى الأَرْضِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ.
بگو : اگر آنچه [ از نيّتهاى فاسد و افكار باطل ] در سينههاى شماست ، پنهان داريد يا آشكار كنيد ، خدا آن را مىداند . و نيز آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است ، مىداند و خدا بر هر چيز تواناست .
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاواتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلاَ نَصِيرٍ .
آيا ندانستهاى كه فرمانروايى و حكومت آسمانها و زمين فقط در سيطره اوست و شما را جز خدا هيچ سرپرست و ياورى نيست ؟
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِدُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ . و برخى از مردم به جاى خدا معبودهايى انتخاب مىكنند كه آنها را آن گونه كه سزاوار است خدا را دوست داشت ، دوست مىدارند ؛ ولى آنان كه ايمان آوردهاند ، محبت و عشقشان به خدا بيشتر و قوىتر است . و اگر كسانى كه [ با انتخاب معبودهاى باطل ] ستم روا داشتند ، هنگامى كه عذاب را ببينند ، بىترديد بفهمند كه همه قدرت ويژه خداست [ و معبودهاى باطل ، هيچ و پوچاند ] و خدا سخت كيفر است .
لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلاَ أَمَانِىِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَلاَ يَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِيّاً وَلاَ نَصِيراً .
[ كيفر و پاداش ] نه بر وفق آرزوهاىِ [ واهىِ ] برخى از شما [ مسلمانان ] است ، و نه بر وفق آرزوهاىِ [ پوچِ ] اهل كتاب . هر كس مرتكب كار زشتى شود ، به آن كيفر داده مىشود و جز خدا سرپرست و ياورى براى خود نخواهد يافت . قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً وَاللّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ .
بگو : آيا به جاى خدا چيزى را مىپرستيد كه براى شما قدرت دفع هيچ زيان و جلب هيچ سودى را ندارد ؟ ! و خداست كه شنوا [ ىِ همه گفتارها ] و دانا [ ىِهمه اسرار و رازها ] ست .
قُلْ أَنَدْعُوا مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَيَنْفَعُنَا وَلاَ يَضُرُّنَا ... .
بگو : آيا به جاى خدا معبودى را بپرستيم كه نه سودى به ما رساند و نه زيانى ؟ .
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنْتُمْ صَادِقِينَ . يقيناً كسانى را كه به جاى خدا مىپرستيد بندگان و مملوكانى ناتوانْ چون شما هستند ؛ پس اگر راستگوييد [ كه مىتوانند در زندگى شما مؤثر باشند ]آنان را [ در گرفتارىها و نيازمندىهاى خود ]بخوانيد .
اُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ . اُف بر شما و بر آنچه به جاى خدا مىپرستيد ؛ پس آيا نمىانديشيد ؟
ذلكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِىُّ الْكَبِيرُ .
اين [ قدرت بىنهايت او نسبت به امور آفرينش و نسبت به وضع و حال مردم ] براى اين است كه فقط خدا حق است ، و اينكه آنچه را جز او مىپرستيد ، باطل است ، و اينكه فقط خدا بلند مرتبه و بزرگ است .
جز او كسى را نخوانيد ، غير او چيزى را به عنوان هدف و مقصد نگيريد ، غير او مالك چيزى از نفع و ضرر نيست ، هرچه جز او را انتخاب كنيد يا بخوانيد باطل صرف است . عبادت براى غير او جز شرك و ستم به خود چيزى نيست ، با توجه به اينگونه آيات كه قدرت ، مالكيّت ، حكومت ، قدرت بر نفع و ضرر را از غير حق به كلى سلب مىكند ، جايى براى اين كه انسان غير او را هدف گرفته و در اعمالش نيّت قرب غير او را نمايد ، نمىماند .
فيض كاشانى آن فانى باقى در اين مرحله چنين شور و نوا داشت :
*
يا رب تهى مكن زمى عشق جام ما
از بهر بندگيت به دنيا فتادهايم
چون بندگى نباشد از زندگى چه سود
با تو حلال و بى تو حرام است عيشها
از صدق بندگيت به دل دانهاى فكن
بىصدق بندگى نرسد معرفت به كام
از بندگى به معرفت و معرفت به عشق
از تار و پود علم و عمل دامى ار تنيم
«فيض» اوفتد هماى سعادت به دام ما
*
از معرفت بريز شرابى به كام ما
اى بندگيت دانه و دنيات دام ما
از باده چون تهى است چه حاصل زجام ما
يا رب حلال ساز به لطفت حرام ما
شايد كه عشق و معرفت آيد به دام ما
بى ذوق معرفت نشود عشق رام ما
دل مىنواز تا كه شود پخته خام ما
«فيض» اوفتد هماى سعادت به دام ما