فارسی
شنبه 03 آذر 1403 - السبت 20 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
1
نفر 4
100% این مطلب را پسندیده اند

گرسنگى شقيق بلخى‏


نوشته‌اند:
«شقيق بلخى» سه روز بى‌غذا ماند، پس از سه روز در حالى كه از زيادى عبادت و گرسنگى، ضعف گرفته بود، دست به درگاه حق برداشت و عرضه داشت: «اطْعَمَنِى» خدايا! گرسنه‌ام غذايم بده.
پس از فراغت از دعا شخصى را ديد كه به طرف او مى‌آيد، به شقيق سلام كرد و گفت:
همراه من بيا، شقيق حركت كرد و به خانه‌اى رسيد. در آن خانه ظروفى از طعام‌هاى رنگارنگ و كارگرانى مشغول پذيرايى را ديد چون از غذا خوردن فارغ شد و قصد رفتن كرد صاحب خانه پرسيد: كجا؟ گفت: مسجد، گفت: ممكن است نامت را بگويى؟ گفت:
شقيق، ناگهان فرياد زد: اين خانه خانه توست و اينان كارگران تواند، من خدمتكار و بنده پدرت بودم، از طرف پدرت تجارت رفتم، چون برگشتم مرده بود، تو را نمى‌يافتم تا آنچه هست به تو بدهم، اكنون كه تو را يافتم مال خود و غلامانت را برگير.
شقيق گفت: اگر اينان غلامان منند همه در راه خدا آزادند و اگر مال از من است، برداريد و بين خود تقسيم كنيد تا هريك از ندارى درآييد، من نيازى به آنچه در زندگى‌ام زياد است ندارم، نياز من به بى‌نياز است‌


منبع : پایگاه عرفان
1
100% (نفر 4)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شاید عمل‌های من هم مثل این پارچه پر از عیب باشد!
داستان جريح و مادر او
من از آن عمل توبه كردم
دامادی که شب عروسی غذایش را بخشید!
نپرداختن بدهی دیگران
حکایت خدمت به پدر و مادر
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
عاطفه جانوران
ورود بر خداى كريم
عزّت نفس‏

بیشترین بازدید این مجموعه

ورود بر خداى كريم
در راه خدمت به خلق
خود را امتحان كنيم
حكايت گرگان و كرمان‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
حکایت خدمت به پدر و مادر
مواردى از تاريخ اسلام‏
نشنيدى مريم چه گفت؟
بلال حبشى‏

 
نظرات کاربر

ناشناس
ترویج داستان های دروغین صوفیه به چه مقصود ؟
پاسخ
0     0
26 ارديبهشت 1394 ساعت 08:23 صبح
پاسخ : باسلام سوال خود را در قسمت پاسخ به شبهات دینی مطرح فرمایید.
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^