شايد بتوان از آيه شريفه، يا از آنچه كه برخى از تاريخ نويسان نوشتهاند به دست آورد كه سرزمين مكه پيش از دعاى حضرت ابراهيم منطقهاى نا امن و محل تاخت و تاز قبايل، و عرصه قتل و غارتگرى بوده، ولى به دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام كه دعائى برخوردار از اجابت است به شهرى امن و منطقهاى آرام تبديل شد.
بيترديد اگر به دعاى ابراهيم امنيت منطقه تحقق نمييافت سفر به سوى آن سرزمين ملكوتى به ويژه براى انجام مناسك حج ميّسر نبود، و اهل ايمان از بهره بردن از مناسك و ثواب عظيم زيارت و عبادت در آن منطقه مقدس محروم ميشدند.
امنيت شهر مكه به دعاى حضرت ابراهيم و اجابت حق تا قيامت برقرار است، و هر ظالم و ستمگرى به قصد تجاوز و ناامن كرن آن مكان مقدس به حركت آيد به عذاب خدا و انتقام حق دچار ميگردد، چنان كه ابرهه و پيل سوارانش به اراده خدا هنگام حمله به مكه نابود شدند و حرم از ناامنى در مصونيت قرار گرفت.
يقيناً امنيت تنها براى يك منطقه كافى نيست، بلكه رونق اقتصادى و رفاه نسبى و فراوانى نعمت هم به صورتى تحقق دهنده و حافظ امنيت است، به همين خاطر حضرت ابراهيم با دلسوزى خاص و از باب مهرورزى به مردم مؤمن منطقه از خداى مهربان درخواست رزق فراوان و انواع ميوه و محصولات را براى ساكنان حرم نمود.
راستى دعاى مؤمن واقعى چه اندازه با ارزش است، كه به قله اجابت مىنشيند، و ميليونها نفر در طول تاريخ از آن دعا بهرهمند مىگردند.
ابراهيم براى منطقهاى درخواست رزق فراوان و انواع محصولات و رونق اقتصادى كرد كه خود از آنجا به وادى غير ذى زرع ياد كرد، و مشاهده نمود كه منطقه را جز حرارت سخت خورشيد، و كوههاى خشن، و درهاى خشك، و ريگزارهاى فراوان محاصره نكرده است، ولى امروز مشاهده مىشود كه به دعاى حضرت ابراهيم منطقه حرم از شهرهاى آباد دنيا، و داراى ساختمانها و خيابانها و تونلهاى زيبا، و محل زندگى هزاران نفر محلى، و شهرى پر از محصولات در همه فصول براى پذيرائى از ميليونها زائر در هر سال است.
به اعتقاد گروهى از اهل دل دعاى ابراهيم نسبت به رزق شامل دو رزق مادى و معنوى است، كه از رزق مادى همه انسانها بهرهمندند و از رزق معنوى فقط اهل ايمان داراى نصيب هستند.
در هر صورت اجابت دعاى ابراهيم نسبت به امنيت منطقه، و فراوانى رزق در تحقق مكتب توحيدى و نشر آن مؤثر بوده و از زمان شهر شدن آن محل نورانى، و سرازير شدن انواع محصولات به آن حريم مقدس تعداد بىشمارى از بركت آن منطقه اهل ايمان و عمل صالح شدند، و ميليونها نفر تا به امروز آن وادى امن را زيارت و به مناسك حج و عبادات خالصانه موفق شده راه قرب به سوى حق را پيموده و درهاى بهشت را به روى خود باز كردند، و اين جريان تا برپا شدن روز قيامت بخواست حضرت حق ادامه دارد.
كشف الاسرار ميبدى دربارهى دعاى ابراهيم نسبت به امنيت مكه مىگويد:
اين دعاى خليل هم از روى ظاهر بود، هم از روى باطن: از روى ظاهر آن است كه گفت: خدايا هر كه در اين شهر باشد وى را ايمن گردان بر تن و مال خويش، و دشمن را بر وى مسلط مكن، و از روى باطن گفت: بارخدايا هر كه در اين شهر شود او را از عذاب خود ايمن گردان و به آتش قطيعت مسوزان.
رب العالمين دعاى وى از هر دو روى اجابت كرد و تحقيق آن را گفت: وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (4) و قال تعالى جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ.
مىگويد: سكّان حرم خود را ايمن كردم از آنچه مىترسند، و دست ظالمان و دشمنان از ايشان كوتاه كردم، و تسلط جباران و طمع ايشان چنان كه بر ديگر شهرهاست از اين شهر باز داشتم، و جانوران را از يكديگر ايمن گردانيدم تا گرگ و ميش آب بيكديگر خورند، و وحشى با انسى بيكديگر الف گيرند اين خود امن ظاهر است.
و امن باطن را گفت وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً: يعنى نسوزيم شخص او را به آتش دوزخ و نه دل به آتش قطيعت، اين از بهر آن است كه خانه كعبه محل نظر خداوند جهان است.
هر سال يك بار.
از رسول خدا روايت شده است:
«ان الله عزوجل يلحظ الى الكعبة فى كل عام لحظة و ذلك فى ليلة النصف من شعبان فعند ذلك تحنّ القلوب اليه و يفد اليه الوافدون:»
خداى عزوجل در هر سال يك نظر به كعبه مىاندازد، و زمان نظر انداختنش شب پانزدهم شعبان است، از بركت اين نظر قلوب مؤمنان با اشتياق به جانب كعبه توجه مىكند، و كاروانها به سوى آن سفر مىنمايند. يك نظر كه ربالعالمين به كعبه كرد چندان شرف يافت كه مطاف جهانيان گشت و مأمن خلقان، پس بنده مؤمن كه به شبانهروز سيصد و شصت نظر از حق جلجلاله نصيب وى آيد شرف و امن وى را خود چه نهند و چه اندازه پديد كنند؟ «1»
محيط حرم، محيط امن، محيط نور، مركز وحى، مهبط فرشتگان و در آغوش دارنده قبله عبادات است.
منطقه حرم منطقهاى است كه هر كسى در آنجا از هر ستم و تجاوزى در امان است، و جائى است كه بايد با سپردن تعهداتى به حضرت حق و پاىبند بودن به آن خود را از عذاب دنيا آخرت در امان قرار داد.
در ابتداى ورود به حرم بايد به ياد آورد كه اينجا شهرى است كه حضرت حق آن را به سبب دعاى ابراهيم محل امن قرار داده و شأنش را آن چنان والا گردانيده كه به آن سوگند ياد كرده است:
وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ: «2»
و سوگند به اين شهر امن
آن محيط براى همه كس و همه جانداران و همه چيز محيط ان است، محيطى كه درختان و گياهان آن بدون اين كه آنها را با زرهپوش در حفاظت قرار داده باشند از تجاوز متجاوز در امان است، حتى شاخهها و ريشهها و بوتهها همه و همه در اماناند.
حرم چهار فرسخ در چهار فرسخ است و اين محيط را خداوند محيط امن قرار داده، به حدى كه هر گاه شاخهاى از حرم سر در آورده باشد، به احترام اين كه ريشهاش در حرم نمىتوان آن را بريد و يا برگى از آن چيد و هم چنين اگر درختى در بيرون حرم باشد ولى يك شاخهاش سر به حرم آورده، به هيچ چيز آن درخت هم نمىتوان دست درازى كرد.
محيطى كه وحش هامون و آهوانش چهار فرسخ در چهار فرسخ از تعرض مصوناند، از اين جهت رم نمىكنند، و نميتوان آنها را رم داد و وحشت زده كرد، نبايد به نحوى رفتار كرد كه از انسان برمند و در اين محل حتى با اشاره چشم هم نمىتوان صيدى را رم داد.
محيطى كه مرغان هوايش با سواران تماس مىگيرند و نمىرمند، با آن كه در پشت كوهها و پهنهى دشتها و در همه جاى دنيا آدميان را هم وحشت هست، ولى در اين منطقه و وادى نيروئى غيبى كه امان بخش است حكمفرماست، آن چنان كه مرغان پناهنده را نيز چنان ايمنى داده كه سواران راه مكه در ميان كوههاى مهيب دست به كاكل آن مرغان مىكشند ولى آنها نمىرمند، با آن كه مرغ پر پرواز دارد و پائى هم در گل ندارد كه اگر بترسد نتواند پرواز كند.
محيطى كه از بيرون آن اگر آهوئى رو به حرم دارد، هر چند به حرم نرسيده باشد، نمىتوان آن را هدف قرار داد، يا به كسى نشان داد تا او را هدف قرار دهد، حتى با گوشه چشم هم نمىتوان به او صدمه رساند، و نيز نمىتوان با چشم به كسى اشاره كرد تا به آن حيوان آزار برساند!
محيطى كه اگر مرغى بر شاخهاى از درختى بنشيند كه ريشهى آن در حرم روئيده، اجازه نيست آن مرغ هدف قرار گيرد، يا اگر بر شاخه درختى نشسته كه يك شاخه آن درخت سر در حرم كشيده آن را هدف گرفت.
محيطى كه اگر كسى دسته كبوترى را رم دهد، براى جبران اين بىانضباطى بايد يك گوسپند كفاره دهد، و هر گاه آن دسته رفتند و به جاى خود بازنگشتند بايد به عدد هر يك، يك گوسپند جريمه بدهد، محيطى كه اگر در آن از كسى ظلمى صادر شود در حكم الحاد و خروج از حق و بمنزله بىدينى است.
محيطى كه اگر كسى مال بىسرپرستى جلوى پاى خود ديد، حق برداشتن آن را ندارد، حتى حق انگشت پا زدن به آن را هم ندارد!!
اين احكام محيط حرم است تا چهار فرسخ در همه اوان سال چه در موسم حج و چه در غير موسم- براى همه كس- چه حاج و چه غير حاج، چه محرم و چه غير محرم، در سراسر ايام سال براى هر بالغ عاقل اين حدود انضباطات هست. «3»
حاصل همه اين سطور اين كه طير هوا و مرغ صحرا و گياه بيابان همه و همه در اين حرم حق حيات و زندگى دارند و خيال وحشت نبايد در دل هيچ حيوان رميده و متوحشى سايه افكند و راه يابد، و هيچ مور ضعيفى نبايد پايمال گردد، تا نظامات اين حرم «هستهى امنيت» براى جهان گردد، براى جهان پر آشوبى كه زبردست و زيردست آكل و مأكول يكديگرند، و دنياى متمدن كنونى هم با همه ادعا و غرور خود، روى همين اصل تجاوز و تنازع بقا جنگلى است پر آشوب كه زبردستان زيردستان را مىخورند، مگر دنيا از اين حرم الهام بگيرد و نظامات حاكم بر اين منطقه را كه محصول شيرينش امنيت است براى كشورها هديه ببرد. «4»
در خاتمه اين مقال يك بار ديگر توجه مىدهم كه «دعاى ابراهيم به اجابت رسيد، شهر مكه در ميان قبايل غارتگر عرب و دنياى پر آشوب آن روز پيوسته محل امن گرديد، چنان كه هيچ غارتگر و فاتحى بر آن دست نيافت، تنها درهاى آن در روز فتح مكه بدون كمترين خونريزى و رسيدن آسيب به كسى و چيزى به روى پيامبر اسلام باز شد تا عهد ابراهيم را انجام دهد و آن را از آلودگى شرك و بتها پاك گرداند.
با آن كه بيتالمقدس و ديگر شهرها و مراكز عبادت، پيوسته در معرض حمله فاتحين و خرابى خرابكاران بوده است، لطف خداوند و نفوذ معنوى اين خانه در دلها، و تا حدى دور بودنش از نظرها منشأ امنيت آن شد، و به دور از دسترس حوادث ماند، امنيت موجب رفت و آمد اموال تجارتى و بارانداز ثمرات پيش از اسلام و پس از آن گرديد.
أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا. «5»
آيا ما آنانرا در حرم امنى جاى نداديم كه همواره «در همه فصول سال» هر نوع ميوه و محصولى كه رزقى از سوى ماست به سوى آن گردآورى مىشود؟
اگر مانند اهل عرفان بلد آمن را تاويل نمائيم، يا به نفوس ايمانى تعميم دهيم، مىتوان گفت: نفوسى كه در امنيت ايمان قرار گيرد از همه ثمرات معنوى قوا و ادراكات خود پيوسته و غير محدود بهره مىگيرد، ولى كافران بهره و نصيبشان از اين گونه ثمرات محدود و منقطع است. «6»
«اشتراك مؤمن و كافر در رزق دنيوى»
احتمال داده مىشود از آنجا كه ابراهيم دانست خداى بزرگ عهد امامت را در ستمگران قرار نمىدهد:
لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ «7»
به نظرش رسيد در مسئله درخواست روزى و رزق براى ساكنان آينده حرم فقط براى اهل ايمان خواستار رزق باشد، تا بىدينان و ناسپاسان كه مردمى آلوده و تبهكارند از زندگى در منطقه حرم محروم باشند، و فقط اهل ايمان در آن عرصه مبارك و مقدس خيمه زندگى برپا كنند، ولى سنت و روش رحمانيه حضرت حق كه شامل همه موجودات اعم از بىجان و جاندار و حيوان و انسان است اقتضا دارد كه رزق و روزى را نصيب همه جانداران و مخلوقات كند، و درخواستى را در زمينه محروم كردن غير مؤمن از رزق و روزى نپذيرد، لذا از اجابت درخواست ابراهيم نسبت به كافران دائر بر اين كه در آن منطقه به آنان روزى داده نشود امتناع فرمود و به ابراهيم خطاب كرد من به كافران بهره اندكى از امور مادى عنايت مىكنم، و سفرهى آنان را با رزق كمى رنگين مىنمايم، كه آن رزق فقط در جهت حيات مادى آنان كاربرد دارد، و سودى نسبت به آخرت آنان نخواهد داشت، چون در عذاب كافران شتابى ندارم، پس از پايان مهلت عمرشان و اجل معينشان آنان را به عذاب دوزخ مىكشانم دوزخى كه بد جايگاهى است.
اين مؤمنان هستند كه رزق خدا را سپاس مىگذراند، و به شكرگذارى برمىخيزند، و نعمتهاى حق را در مسير حق مصرف مىكنند و با انرژى گرفتن از روزى و رزق خدا به عبادت حق و خدمت به خلق اقدام مىنمايند و از اين طريق سعادت دنيا و آخرت خود را تامين مىكنند.
نعمتهاى مادى از چنان ارزشى برخوردار نيستند كه حضرت حق عقاب كافران را در دنيا محروم كردنشان از رزق و روزى قرار دهد، كرم و عنايت و لطف و آقائى او و به ويژه رحمت رحمانيهاش اقتضا دارد كه به هر موجود زندهاى فرا خور حالش رزق و روزى عنايت كند و او را از نعمتهاى مادى بهرهمند فرمايد.
اديم زمين سفره عام اوست
بر اين خوان يغما چه دشمن چه دوست اى كريمى كه از خزانه غيب ج گبر و ترسا وظيفه خور دارى ججدوستان را كجا كنى محروم تو كه با دشمنان نظر دارى آرى دنيا و آنچه ابزار مادى و نعمت ظاهرى در آن است در نگاه حضرت حق از چنان قيمت و ارزشى برخوردار نيست كه ناسپاسى ناسپاسان و كفر كافران موجب محروميت آنان از آن شود.
دنيا نه پاداش اولياء الهى است كه آنچه در آن است به آنان عطا شود، و نه جريمه بدكاران كه آنچه در آن است از آنان دريغ شود.
«ان الله تعالى لم يرضها ثواباً لاوليائه و لا عقابا لاعدائه:» «8»
خداوند بزرگ دنيا را براى دوستانش پاداش و براى دشمنانش به عنوان كيفر نپسنديد.
رزق و روزى حقيقتى است كه حضرت حق عطا كردنش را به همه موجودات و جنبدگان بر عهده گرفته و ايمان و كفر شرطى براى بهرهورى يا محروميت نيست.
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها: «9»
و هيچ جنبندهاى در زمين نيست مگر اين كه رزق و روزىاش بر عهده خداست.
الميزان در ذيل اين آيه شريفه معناى لطيفترى دارد كه قابل توجه است:
هنگامى كه ابراهيم دعاى خود را درباره اهل مكه و تقاضاى امنيت و وسعت روزى براى آنان بپايان رسانيد
رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ
متوجه شد كه همه اهل مكه در آينده مؤمن نخواهند بود و چه بسا كافرانى در ميان آنان پيدا شود «در حالى كه دعاى او تعميم داشته و همه را شامل مىشده است»
ابراهيم كه از كفار و معبودان آنان بيزار است و خدا در حق او مىفرمايد:
فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ: «10»
زمانى كه بر ابراهيم معلوم شد كه آذر دشمن خداست از او بيزارى جست.
كه بر اساس اين آيه خدا گواهى به بيزارى او از تمام كفار حتى آذر كه نزديكترين افراد به اوست مىدهد، چطور ممكن است در حق آنان دعائى كند، لذا قيد مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ را به كلام خود اضافه كرد و كفار را از عرصه آن دعا خارج ساخت، با اين كه مىداند طبق قوانين طبيعى و اجتماعى اين امنيت و رزقى كه نصيب مؤمنان مكه مىشود طبعاً كافران را نيز شامل خواهد شد، ولى او بايد وظيفه خود را انجام دهد اما خدا با بندگانش چگونه معامله مىكند خود مىداند.
در ضمن از اينجا استفاده مىشود كه خدا دعاى او را طبق جريان عادى طبيعت به اجابت رسانيد و خرق عادى ننمود، ابراهيم تقاضاى خود را به صورت
«وَ ارْزُقْ من آمن من اهله مِنَ الثَّمَراتِ»
كه از ابتدا رزق مخصوص مؤمنان باشد نكرد، بلكه چون منظور او آبادى مكه بخاطر احترام خانه خدا بود نخست دعا را در حق اهل آن شهر كرد و بعداً براى ابراز بيزارى از كفار قيد ايمان را به دعايش افزود. «11»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- كشف الاسرار ج 1 ص 365.
(2)- تين 3.
(3)- آفاق كعبه 38.
(4)- آفاق كعبه بخش دستورالعمل حج ص 25.
(5)- قصص 57.
(6)- پرتوى از قرآن 302.
(7)- بقره 124.
(8)- حكمت 415 نهجالبلاغه.
(9)- هود 6.
(10)- توبه 114.
(11)- الميزان ج 1 ص 390.
برگرفته از:
کتاب: تفسير حكيم، ج4،
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان