در بعضی از روایات موضوع کشتن نفس مطرح شده، مانند آن چه از امام علی (ع) نقل شده : «مؤمن عقل خویش را زنده و نفس خود را میرانده است».
در اشعار نیز به این نکته اشاره شده است، مولوی می گوید:
زآن که خوی بد بگشتت استوار مور شهوت شد زعادت همچو مار
مار شهوت را بکُش ار ابتدا ورنه اینک گشتن مارت اژدها
با توجه به موضوع کرامت نفس که در آیات و روایات مطرح شده می توان گفت مراد از کشتن نفس خوار کردن نفس و نابود کردن غرائز درونی نیست، چون خداوند به خاطر مصالحی تمایلات و خواسته های نفسانی را در انسان قرار داده است، مثلاً غریزة جنسی به منظور تداوم و بقای نسل لازم و ضروری است و هرگز اسلام خواهان میراندن آن نیست، بلکه مراد از کشتن نفس، مخالفت با زیاده خواهی با نفس و ریاضت و مجاهدت است. از این رو در روایات واژه مجاهدت و مخالفت بیش تر به کار رفته است.
امام علی (ع) می فرماید: «همت من در این است که نفس خود را با تقوا ، تأدیب و رام سازم».
پیامبر (ص) پس از این که مسلمانان از جنگ با کافران باز می گشتند فرمود: « آفرین بر مردمی که جهاد کوچک را به پایان بردند و جهاد اکبر برعهدة آنان باقی مانده است». پرسیدند: جهاد اکبر کدام است؟ فرمود: «جهاد با نفس » . پس منظور از کشتن نفس، مهار و به کنترل در آوردن تمایلات نفسانی و تعدیل آن است. در واقع «دومن» یا دو نوع «نفس » در وجود آدمی است:نفس مجازی، زیاده خواه، مخالف فرمان خدا و امّاره (دستور دهنده) به سوء و بدی که این نفس در انسان باید سرکوب شود. اما نفس و روح دیگری در انسان است که روح ملکوتی است و حقیقت انسانی را شکل می دهد. چنین حقیقتی در انسان باید پرورش یابد و این همان است که به نفس لوّامه (سرزنش کننده) تعبیر شده و به مراتب بالاتر چون نفس راضیه و مطمئنه می رسد. این نفس و حقیقت را باید عزیز داشت و انسان مؤمن آن است که «عزت نفس» داشته باشد.