هدف اصلی امام علیه السلام این بود که دین اسلام را از انحرافی که به سبب حکومت معاویه و یزید و مداخلات بنی امیه و بنی مروان عارض او شده بود، نجات دهد.
آنچه در سقیفه گذشت روشن می سازد که هیچ گونه پایبندی از جانب امت، به دست آوردهای اسلام وجود نداشت و یا لااقل در آن موقعیت خاص صلاح خود را در این نمی دیدند که به دفاع از حقیقت بپردازند و این بی توجهی، امت را به جنگ با اولیای خدا واداشت.
بازگشت به روحیه جاهلی
پس از رحلت رسول خاتم، همان ویژگیهای جاهلی عرب دوباره زنده شد و از زیر اسلامهای غیرحقیقی سر برآورد. امام علی علیه السلام در این باره می فرمایند:
«آگاه باشید! تیره ورزی های شما بازگشته است به همان شکلی که در ابتدای بعثت پیامبر دچار آن بودید.»(1)
قصد حسین بن علی علیه السلام ایجاد دستگاه ریاست و سلطنت نبود وگرنه ایشان خوب می دانست این امر در خود مکه و مدینه و در معاقل اسلامی که از دسترس حکام دورتر بود، خیلی سهل الوصول تر بود.
این کلام علی علیه السلام گواه صادقی است بر اینکه همه بدبختی ها، بدعت ها و انحرافاتی که متوجه اسلام گردید و همه ستم هایی که بر اولیاء خدا رفت، به سقیفه می رسد.
از جمله عناصری که این امر را دامن زدند بزرگان قریش بودند که اسلامشان جز از روی نفاق نبود. امیرالمومنین علیه السلام درباره ایشان می فرماید:
«اینان مسلمان نشدند بلکه فقط تظاهر به مسلمانی کردند و کفر در دل پروراندند و آنگاه که یار و همدستانی یافتند، کفر پنهان خویش را آشکار نمودند.»(2)
علامه جعفری(ره) در این باره می گوید: «پس از رحلت پیامبر اکرم، تا حدود نیم قرن، جهان پیچیده ترین حوادث تاریخ بشرى را به خود دید. منشأ اصلى بروز آن حوادث پیچیده و گاهى متناقض، این بود كه سیاست به معناى مدیریت، ابعادِ حیاتِ معمولىِ مردم، به وسیله برخى از متصدیان مقام اولى الامر، فرمان مبارك اطیعواالله و اطیعواالرسول(3) را در ابهام انداخت و اجتهاد با یك مفهوم توجیه نشده، رویاروى وحى ایستاد.
در این برهه حساس از تاریخ بشرى، همزمان با وجود انسان هاى با ایمان و عشاقِ وفادار به دین حنیف اسلام، جمعى زرپرست و شرانگیز و سلطه گر، سر كشیدند و میدانى را كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله با تلاش صمیمانه خود و دودمان و یاران با ایمانش براى مسابقه در خیر و كمال در مسیر یك تمدن جهانى براى انسان ها آماده كرده بودند، به جولانگاه خودخواهى ها و خودكامگى ها تبدیل نمودند.»(4)
اقدامات خلفای سه گانه
انحرافات قانونی در زمان خلیفه اول آشکارا به چشم نمی خورد اما حداقل در حکومت خلیفه دوم به طور اساسی پی ریزی گردیده بود و نمونه های روشنی از آن در تمام موارد دیده می شد.
خلیفه دوم علاوه بر تبعیض هایی نژادی و مالی و تبعیض در دادن حق مسکن، چشم پوشی های دوستانه فاحشی داشت تا جایی که با وجود چهار شاهد عادل حد زنای مغیرة بن شعبه را اجرا نکرد. او رابطه صمیمی با معاویه داشت و حاتم بخشی و دستبرد معاویه از بیت المال مسلمین را نادیده می گرفت.
البته باید توجه داشت که اگر در عصر خلیفه دوم و ابوبکر خلیفه اول تجاوز به بیت المال و استخدام عمال آلوده در پستهای حساس به وسعت زمان خلیفه سوم انجام نمی گردید، به علت عدم انحراف شیخین از مسیر عدالت نبود، بلکه جهت آن این بود که شیخین اجتماع سالم و تربیت شده ای را از شخصیتی همانند پیامبر عالیقدر اسلام صلی اللَّه علیه و آله (با دسیسه بازیهائی که انجام داده بودند) تحویل گرفتند و آنها به خوبی می دانستند که جامعه ای این چنین را یکباره نمی توان به فساد کشید.(5)
توفان طمع سلطه گری نژادپرستانه، مغز معاویه را درهم پیچید و با کمال بی پروایی، حرکت پیشرو اسلام و مسلمین را متوقف ساخت.
« خلیفه سوم عثمان تجاوز به حریم قانون و مقررات اسلامی را بدون هیچ پرده پوشی و اختفاء امری ممکن و عادی نشان داده شد، این کار اگر چه به قیمت جان او تمام گردید اما بالاخره به مردم مسلمان و حکومتهای بعد از وی روشن ساخت که ممکن است خواست خلیفه و هوسهای او بر همه چیز (حتی بر قانون) مقدم شود. خلیفه سوم همچنین علاوه بر استخدام افراد آلوده ای مانند ولید، ثابت کردکه برای یک زمامدار امکان دارد مخالفین خود را (هر چند که مردان خدا و شخصیتهای با فضیلت باشند) علناً مورد انواع اهانت و تحقیر و ضرب و شتم قرار داد! خلیفه سوم در دوران خلافت خود حدود و احترامی که اجتماع اسلامی برای مردان با تقوی، با فضیلت و دانشمند قائل بود به طور صریح درهم شکست و نشان داد که می توان کسانی مانند عمار یاسر، ابوذر غفاری و ابن مسعود را تا سرحد مرگ کتک زد و استخوانهای آنها را شکست یا تبعید کرد. از این روست که معتقدیم عوامل قیام امام حسین علیه السلام به طور آشکار در زمان خلیفه سوم پی ریزی شد. زیرا وی بود که راه را برای مخالفت صریح با قوانین اسلامی و تجاوزات علنی به بیت المال برای زمامداران آینده گشود.»(6)
اقدامات معاویه
«ظهور خطى به وسیله شخصى از آل امیه به نام معاویه، در جامعه اسلامى و مقاومت شدید وى در برابر امیرالمومنین على بن ابى طالب (علیه السلام) كه بر مبناى اصیل ترین و روشن ترین منابع قانونى، خلافت و ولایت عظماى الهى را در اختیار داشت، غیر منتظره نبود.
پس از آن دوران، معاویه، به ناحق، به بهانه خونخواهى عثمان برمى خیزد [كه اگر ادعایش صحت داشت، یك مسأله حقوقى را دستاویز قرار مى داد، نه این كه استحقاق خلافت و زمامدارىِ جامعه بزرگ اسلامى را داشته باشد] و رویاروى زمامدار بر حق، على (علیه السلام) مى ایستد!
توفان طمعِ سلطه گرىِ نژاد پرستانه، مغز معاویه را درهم پیچید و با كمال بى پروایى، حركت پیشرو اسلام و مسلمین را متوقف ساخت. تردیدى نیست كه كشورگشایى و جهان گیرى هاى معمولى، منظور بانىِ حقیقىِ اسلام نبود، بلكه چنان كه روش پیامبرِ این دین انسانى نشان مى دهد، مقصود، پیشبرد اهداف تكاملى انسان بود.»(7)
منشأ اصلی بروز حوادث پس از رحلت رسول اکرم، این بود که در فرمان مبارک اطیعوالله و اطیعوالرسول ابهام افکنده شد و اجتهاد با یک مفهوم توجیه نشده، رویاروی وحی ایستاد.
به طور کلی کنار گذاشتن وصایای نبی اکرم، رنگ باختن معنویات، افول غیرت دینی، تساهل و تسامح در دین توسط غاصبان خلافت موجب قیام امام حسین علیه السلام شد.
هدف اصلی امام علیه السلام این بود که دین اسلام را از انحرافی که به سبب حکومت معاویه و یزید و مداخلات بنی امیه و بنی مروان عارض او شده بود، نجات دهد، می خواست دستگاه کفر و ظلم یزید و اتباع و اشیاع او را بر عموم جهانیان و به ویژه فریب خوردگان شام و مصر و عراق نشان دهد و طوری آن را رسوا کند که بر عامه مسلمانان اتمام حجت شده باشد.
قصد حسین بن علی علیه السلام ایجاد دستگاه ریاست و سلطنت نبود و اگرنه خوب می دانست که این امر در خود مکه و مدینه از آنجا که بگذرد، در حدود یمن و در حصول و در معاقل اسلامی که از دسترس یزید و حکام او دورتر و مأمون تر است، خیلی سهل الوصول تر بود. تا در بیابان کربلا و مرکز قدرت اتباع یزید و در محلی که مردمش به غدر و نفاق و سست پیوندی ضرب المثل بودند. و معامله ای را که با پدر و برادر او کرده بودند بهترین سرمشق و عبرت او بود. او در فکر جاه و جلال نبود بلکه می خواست ندای مظلومیت خود و کفر و ظلم دستگاه یزیدی را به گوش جهانیان برساند و حصول این مقصد مقدس و عالی جز با شهادت او و یارانش و اسیری اهل بیت پاکش مسیر نبود.(8)
پی نوشت:
1-نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح، خطبه 16
2-همان
3-سوره نساء، آیه 59
4- امام حسین (ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت،علامه محمدتقی جعفری، ص37
5-درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت،شهید عبدالکریم هاشمی نژاد، ص9-1
6- همان، ص40-41
7- امام حسین (ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، علامه محمدتقی جعفری، ص 38
8-اسرار و آثار واقعه کربلا ، جلال الدین همایی، ص 35
الهام حیدرزاده
منبع : تبیان