بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
غیر از وجود مبارک خداوند هر حقیقتی چه در عالم ماده و چه در عالم معنا شدت و ضعف دارد؛ ما نور شدید داریم مثل نور خورشید و نور ضعیف داریم مثل همین نوری که علم تولید میکند، ایمان قوی داریم و ایمان ضعیف، هر کسی که آگاهی بیشتری به حقایق عالم هستی دارد ایمانش از آن کسی که آگاهی ندارد قویتر است. بهشت هم درجات مختلف دارد به تناسب درجات مکلفین.
ولی کیست؟
مسألهای در قرآن کریم مطرح است به نام ولایت که در هر کسی تجلی کند قرآن او را میگوید «ولی» و جمعش هم «اولیا» است. ولایت هم شدت و ضعف دارد؛ یک ولایت ولایت پروردگار است: «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ»(کهف، 44)یا «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا»(بقره، 257) که در کمال شدت و قدرت است، یک ولایت هم ولایت پدر بر فرزندش است که در قوانین حقوقی از این ولایت خیلی اسم برده شده و اگر پدر از دنیا برود ولی ایتام او پدربزرگشان است، پدربزرگ نباشد حاکم شرع کسی را به عنوان ولی انتخاب میکند.
اینگونه ولایتها در ضعف و دارای محدودیت است، اگر فقه اهل بیت میگوید: پدر بر فرزند ولایت دارد در همه چیز ولایت ندارد در آنچه که خدا ترسیم کرده ولایت دارد، در آنچه که ترسیم نکرده ولایت ندارد و نمیتواند در کاری که به مصلحت اولاد نیست بگوید من ولایت دارم و تو باید این کار را انجام بدهی، نه در آن مورد فرزند ملزم به انجام دادن نیست؛ مثلاً میگوید: من به تو ولایت دارم راضی نیستم درس بخوانی، پدر چنین ولایتی ندارد یا راضی نیستم روزه بگیری، مسجد بروی، پای منبر بروی، پدر چنین ولایتی ندارد، فقط ولایت در حدود مصلحت اولاد دارد.
در این ولایتهای شدید و ضعیف ما برخورد میکنیم به یک ولایتی که این ولایت دارای دو تا تجلی است؛ یک تجلی تکوینی و یک تجلی تشریعی. انسانی کار کرده، زحمت کشیده، رنج برده، عبادت خالصانه داشته، از اول کار عقل پختهای داشته، روح گستردهای داشته، پروردگار مهربان عالم ولایتش را در حد گنجایش او در وجود او جلوه میدهد؛ هم ولایت تکوینی هم ولایت تشریعی.
ولایت تکوینی یعنی یک کارش به جایی میرسد که پروردگار عالم اجازه تصرف در اموری را به او میدهد که هیچکس چنین اجازهای را ندارد و نمیتواند وارد آن امور بشود چون لیاقت و شایستگی ندارد.
تصرف حضرت مسیح در کائنات
یک نمونه این ولایت تکوینی ولایتی است که در قرآن در چند موضوع برای حضرت مسیح مطرح کرده است. این متن قرآن است که مسیح این توانمندی را خدا به او داده بود که به کور مادرزاد نگاه بکند و کور کاملاً بینا شود، این ولایت را قویترین اطبای چشم عالم ندارند. عیسی ابن مریم ابزاری به کار نمیگرفت، فقط نگاه میکرد در درون مبارکش میگذراند که این کور مادرزاد بینا بشود و او هم بینا میشد.
عیسی این ولایت را داشت یک بیماری که دچار بیماری جذام بود (در گذشته بود، الان جذام جلویش را میگیرند ولی هست) آنوقتی که داروی جلوگیری نبود جذام به تدریج کل بینی را میخورد لبها را میخورد، انگشتها را میخورد، پاها را میخورد و از بیمار یک سر میماند، یک چشم، بدون لاله گوش بدون لب، بدون دست، بدون پا، دیگر برای هیچ طبیبی قابل علاج نبود قرآن مجید میگوید: مسیح جذام را درجا تبدیل به یک آدم صددرصد سالم میکرد.
ما این را در اطبای عالم نداریم که بینی رفته را برگرداند، حالا بینی را با پلاستیک برگردانند آن تکوینی نیست یا دستهای از دست رفته را برگردانند. قرآن مجید میگوید: عیسی آب میریخت در خاک و خاک را گل میکرد، گل را به شکل یک کبوتر درمیآورد یا یک کلاغ یا یک گنجشک، «فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً»(آلعمران، 49) با دو تا لب مبارکش به این گِل میدمید، این گِل توپر تبدیل به یک کبوتر زنده یا کلاغ زنده یا گنجشک زنده میشد و پر میزد. این «ولایت تکوینی» است.
پذیرش ولایت تشریعی ائمه
ولایت تکوینی به طور یقین طبق همین یک آیه به همه انبیای الهی به هر کدامشان در حد گنجایش خودشان عطا شد و به ائمه طاهرین طبق مدارک بسیار مهمی که داریم و ولایت دیگر هم ولایت تشریعی بود این اجازه را پروردگار به پیغمبر داده بود که حالا خدا فرموده آب جو حرام است، بقیه مستکنندهها را خدا نگفته ولی پیغمبر اکرم به اذن الله کل مسکر را حرام کرد. در زمان پیغمبر خیلی از مستکنندههای زمان ما نبوده ولی وقتی گفت: «کل مسکر حرام» تا قیامت از هر جنسی مسکر ساخته بشود آن مسکر حرام است. نمیشود گفت خدا فقط مویز را حرام کرد دیگر شراب انگور و شراب کدو و شراب خرما و بقیه مشروبات الکلی دیگر حرام نیست، این «ولایت تشریعی» است.
اگر کسی احکام تشریعی را قبول نکند در حقیقت عطای خدا را قبول نکرده و پیغمبر را به صورت یک موجود کامل قبول نکرده که این ولایت تکوینی و تشریعی جریان در ائمه طاهرین(ع) نیز داشت؛ آنها برابر با مصلحت بندگان حکم تشریع میکردند یا برابر با مصلحت بندگان یک ولایت تکوینی انجام میدادند. در روایاتمان داریم، این روایت را یکی دو تا سه تا نقل نکردند اهل تسنن هم از این موارد زیاد دارند، من در کتابهایشان دیدم نه اینکه شنیده باشم، یک جوانی گریان در مدینه آمد خدمت حضرت ابیعبدالله گفت: مادرم مرده الان هم جنازه در اتاق است مال خوبی هم از او مانده وصیت نکرده است.
ارزش وصیت کردن
کسی که ثروتمند است وصیت نکند و بمیرد هیچ حقی به مالش ندارد، کل برای ورثه است، اگر ورثه هم دلشان نخواهد از این صد میلیارد یک درمانگاه برایش بسازند، یک مسجد و مدرسه بسازند، میگویند: وصیت که نداشته، خدا گفته کل مال برای خودتان است، نمیخواهیم کار خیر بکنیم، چشمش کور میخواست خودش بکند این حق را دارند. این جوان نگران مادرش بود که قرآن گفته وصیت کنید، نباید آدم بیوصیت بمیرد، درست نیست. خدا خودش زنده ابدی است ولی در قرآن کراراً میگوید: «ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِه»(انعام، 51) من هم به شما وصیت دارم.
وصیت خیلی خوب است، در ایران معروف است هر کسی وصیت کند زود میمیرد، نوشته روی کاغذ در پیشگاه خدا یا در این دستگاه عالم چه قدرتی دارد که مرگ من را نزدیک بکند؟ من خودم سی سال است وصیتم آماده است تا حالا که نمردم، کاغذ که مرگ آدم را نمیرساند.
رواج خرافات بین مردم
یک اباطیلی در مردم رواج دارد که آدم ماتش میبرد، متحیر میشود؛ میگویند پرنده حیوان در خانهتان نگه ندارید یمن ندارد، اما در روایات چقدر سفارش شده نگه دارید، مگر سحر روز نوزدهم امیرالمؤمنین(ع) در حیاط به مرغابیها برنخورد به حضرت کلثوم نفرمود: چرا مرغابی خریدی در خانه نگه داشتن یمن ندارد؟ حضرت به ام کلثوم وصیت کرد: اگر مواظب آب و دانه این حیوانات هستی نگهشان دار و اگر نمیرسی به آنها زجر نده، تشنه نگذار، گرسنه نگذار، آزادشان کن بروند. امام صادق(ع) در کامل الزیارات میفرماید: در خانهتان کبوتر نگه دارید چون هر وقت به صدا میافتد برای حسین ما نوحه میکند.
این مسائل را متجددها درک نمیکنند، شما اهل ایمان تحملش را دارید و درک میکنید. حالا این یک کبوتر است امیرالمؤمنین(ع) به ابیعبدالله(ع) میگفت: پدر و مادرم فدای تو که حتی وحشیهای بیابان هم برای تو گریه میکنند چه برسد به پرندگان، اینها واقعیات است.
اذن خدا به اولیا در ولایت تکوینی و تشریعی
ائمه دارای ولایت تشریعی بودند و ولایت تکوینی؛ در ولایت تشریعی اجازه داشتند چیزی به مصلحت مردم باید حرام بشود اعلام حرمت میکردند، این اذن الله بود، یا چیزی به نفع جامعه بود اعلان وجوب میکردند، خدا هم امضا میکرد قبول میکرد. اینگونه افراد یعنی این افراد مخلَص نه مخلِص، مخلَص با آن عقول پخته، با آن عبادات، با آن ولایت تکوینی و تشریعی در قرآن مجید از آنها تحت عنوان «اولیا الله» یاد شده است.
یکی از آن صد و بیست و چهار هزار نفر و دوازده نفر و پیغمبر و صدیقه کبری که دارای ولایت کامل تکوین و تشریع بود وجود مقدس حضرت مجتبی(ع) است، این اجازه را داشت مثل برادرش در امور تصرف کند. وقتی جوان گفت: مادرم مرده وصیت نکرده نگران و ناراحت هستم، ابیعبدالله(ع) از جا بلند شد گفت برویم خانه خودتان، من را ببر سر جنازه مادرت.
این روایت را فقط ما نقل نکردیم که کسی بگوید شما به ائمه تعصب دارید؛ البته تعصب که داریم خیلی هم داریم یعنی ما غیر از اینها را به امامت قبول نداریم این تعصب را داریم، غیر از اینها را به عصمت و اخلاص به این کیفیت قبول نداریم، بله تعصب داریم. میگویید ما از تعصب درآییم امام حسین(ع) و امیرالمؤمنین(ع) و حضرت مجتبی(ع) را با اربابان شما جابجا بکنیم؟ این تعصب را داریم.
تعصب نسبت به اهلبیت
درست است ما بد هستیم، گنهکار هستیم، لغزش داریم، خطا داریم، اما یک میلیاردتان جمع بشوید همه قیچی به دست، چاقو به دست، یک میلیارد یک نفر از ما را ـ نه همه ما را تک تک ما را ـ محاصره بکنید بگویید با این قیچی با این چاقو ریز ریزتان میکنیم به ما ضمانت بدهید از الان از امام مجتبی(ع) و ابیعبدالله(ع) دست بردارید میگوییم: ریز ریزمان بکنید دست هم برنمیداریم. میثم یک دانه که نبود، عمر بن حمق خزائی یک دانه نبود، حجر بن عدی یک دانه نبود، در جریان تاریخ اینها هستند، ما هم همانطور هستیم.
شما حضرت حسن(ع) را حضرت حسین(ع) را با چه چیز حاضر هستید جابجا کنید؟ با هیچ، من شما را میدانم، پنجاه سال است با نسل گذشتهتان، با خودتان، با بچههایتان سروکار دارم شما را میشناسم، اگر میخواستیم رها بکنیم که در این امواج پرفشار و پرجاذبه فساد که در مملکت ما هم پر است رها میکردیم، ما هم میرفتیم دنبال لذتهای دیگر، دنبال یک پول دیگر، دنبال کسی دیگر، اما نه کاری خدا با ما کرده که نمیتوانیم دست برداریم، نمیشود.
شاعر میگوید: (من از روزی که از رحم مادر قدم اولم را گذاشتم در دنیا از آن روزی که اینجا پا نهادم برای شما ترک سر گفتم) من مالک خودم نیستم، موالیان من شما هستید، اربابان واقعی ما شما هستید، این مقدار روزی حلالی که به ما میرسد به گل روی شما خدا به ما میرساند، شما نبودید که ما هم مثل اسب و قاطر بودیم چنان که هفت میلیارد نفر الان در دنیا مثل اسب و قاطر هستند و میخورند و شکم بزرگ میکنند و شهوترانی میکنند و بعد هم میمیرند.
اگر شما سر راه ما نبودید ما هم مثل آنها بودیم، اما از اولی که به دنیا آمدیم هم مادرمان هم پدرمان شما را سر راه ما گذاشت، از آن اول میخواستیم راه برویم نمیتوانستیم قدم برمیداشتیم میخوردیم زمین، مادر میگفت: مادرجان بگو یا علی، پدر میگفت: بگو یا حسین. از اول شما را سر راه ما خدا قرار داده پدر و مادرمان واسطه بودند و ما هم از شما جدا نمیشویم، چقدر هم شما به ما محبت دارید.
زنده کردن مرده توسط ابیعبدالله
جوان میآید میگوید: مادرم مرده جنازهاش وسط اتاق است وصیت نکرده است. چقدر به ما محبت دارید که میگوید: من دنبالت میآیم من را ببر سر جنازه مادرت، نمیگوید: کار دارم، وصیت نکرد که نکرد، اشتباه کرد، میخواست وصیت بکند، نه. میگویند: ما تا شما را دم در بهشت بدرقه نکنیم رهایتان نمیکنیم، چنان که شما ما را رها نمیکنید. محبت دو طرفه است.
امام آمد بالای سر جنازه پیرزن، یک پارچه رویش بود فرمود: مادر بلند شو بشین وصیتت را بکن و دوباره برو، مادر هم بلند شد، سلام کرد به ابیعبدالله، وصیت کرد و مرد. یکی از اینهایی که در انبیا و در معصومین دارای ولایت کلیه تشریعیه و تکوینیه الهیه است حضرت مجتبی(ع) است. طول میکشد من فرمایشات خدا، پیغمبر، امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین را درباره شخصیت حضرت مجتبی(ع) بگویم، یک دریا در عظمت و شخصیت ایشان است.
عاقبت عاشق خطاکار
ما روایت داریم، آیه داریم، خیلی حرف است این یک موج عجیب نوری است که پیغمبر میفرماید: ـ اهل سنت هم نقل کردند ـ کسی که ارتباط قلبی و محبتی با حسن(ع) دارد خدا با او ارتباط دارد و محبت دارد، کسی که او را دوست دارد خدا دوستش دارد. دنبال نشانه هستی که خدا از تو خوشش میآید یا نه؟ یک علامتش این است که حضرت مجتبی(ع) را دوست داری، معلوم میشود خدا دوستت دارد. پیغمبر نفرمود: عاشق حسن(ع) من بیخطا و بیلغزش است. ما ضعیف هستیم، ناتوان هستیم، گاهی در مقابل یک لغزش مقاومت نمیکنیم.
یک رباعی برایتان بخوانم خیلی زیباست خیلی پر است:
خدایا من آن بنده حقپرستم که از جام لاتقنطوی تو مستم
کرم شیوه تو، گنه عادت من تو آنی که هستی، من اینم که هستم
چه خاکی به سرم بریزم که معصوم نیستم؟ دلم هم نمیخواهد گناه کنم گیر میافتم، این مقدار که تو از دل من خبر داری که من در لغزش هستم، در گناه هستم این را خبر داری قصد مخالفت و جنگ به تو را ندارم، نمیخواهم شاخ و شانه بکشم، نمیخواهم بگویم دلم میخواهد این کار را بکنم، من اصلاً دلم میخواهد نیستم، گیر میافتم، میلغزم. این دلیل میشود که من کافر باشم؟ خیر، اما دلیل میشود که یک مقدار از فیوضات تو عقب بمانم.
خدایا برای اینکه دل من آتش نگیرد صد دفعه در قرآن پیغام دادی لغزشهایی که مرتکب شدی جبران کن و توبه کن، من میبخشم؛ این هم برای اینکه تو اینقدر غم و غصهدار شوی که سکته کنی که چرا من لغزیدم. این مسائل دلیل هم نمیشود که من رابطهام را با تو قطع کردم، من رابطهام با مشرکین و منافقین و کافران قطع است که خود آنها باعث قطع این رابطه شدند آنها هم اگر برگردند من دوباره رابطه را با آنها برقرار میکنم؛ اما با شما مردم مؤمن با چهار تا لغزش رابطهام را قطع نمیکنم، ولی نلغزید، شما نمک من را میخورید این کار را نکنید، در گناه آرام باشید، با تأنی باشید، شتاب به گناه نکنید، حیف است چون گناه به خودتان ضرر میزند.
هر چه خوبان همه دارند تو تنها داری
اکنون برو در «نهجالبلاغه» ببین امیرالمؤمنین راجعبه اولیا الله در حکمتها که یک مصداق اتم حضرت مجتبی(ع) است چه کار کرده، برو خطبه هشتاد و شش را بخوان، درباره این خطبه که من در هفتصد صفحه توضیح دادم چاپ هم شده، ببین امیرالمؤمنین چه نگاهی به اولیای الهی داشته است؟ اینها که بودند؟
من یک کلمه بگویم و حرفم تمام؛ این را روی اعتقاد میگویم، روی منبر میگویم، روز ولادت سبط اکبر میگویم، در محضر خدا میگویم، میدانم پایم مینویسند با اینکه پاسخش را قیامت دارم میگویم، به خودش قسم اگر خدا انبیا را خلق نمیکرد، ائمه را خلق نمیکرد غیر از امام مجتبی(ع) را در این دنیا قرار نمیداد، در نعمت معنوی هیچ چیزی برای ما کم نگذاشته بود.
امام حسن(ع) به تنهایی همه است، آنچه خوبان همه دارند حسن جان تو تنها داری. خوشبختانه ما هر سال روز تولدمان مثل چنین روزی نبوده یعنی یا یکشنبه بوده یا دوشنبه بوده یا چهارشنبه بوده یا شنبه بوده، اما امسال ولادت به شب جمعه رسیده است. خودم را میگویم من در تمام عمرم کاری برای حضرت مجتبی(ع) نکردم، از صبح تا حالا در فکر هستم امروز چه کار بکنم؟ گفتم: امروز را از وجود مقدسشان اجازه میگیرم که یقیناً هم اجازه میدهد، ما در محور وجود ایشان شب جمعه را که شب ابیعبدالله است برگزار بکنیم و قطعه کمیل و ذکر مصیبت را به مناسبت شب جمعه با تمام گریهها هدیه کنیم به حضرت مجتبی(ع) و بگوییم ما این مقدار امروز از دستمان برمیآمد برای شما چشم روشنی بیاوریم، بیشتر بلد نیستیم.
منبع : پایگاه عرفان