در معارف ما براى شكر آثارى ذكر شده است كه مى تواند اثر طبيعى و وضعى اين عمل باشد؛ مثلا خداوند در قرآن مى فرمايد:
و اذا تاءَذّن ربّكم لئن شكرتم لاءَزيدنَّكم و لئن كفرتم ان عذابى لشديد(782).
((و به خاطر آوريد وقتى را كه خدا اعلام فرمود: شما اگر شكر نعمت به جاى آوريد بر نعمت شما مى افزاييم و اگر كفران كنيد به عذاب شديد گرفتار مى كنيم )).
يكى از آثار وضعى و آشكار شكر، زيادتى نعمت است ، يعنى اگر كسى در مقابل نعمت هاى الهى شكرگزار باشد، خدا درهاى نعمتش را به روى او باز نگه مى دارد و اگر قدر نعمت را ندانست ، و شاكر نعمت هاى تفضل شده نبود و كفران ورزيد، خدا نعمت هايى را كه به او عنايت كرده است ، از او مى گيرد؛ مثلا خداوند به انسان نعمت سلامت ، بينايى ، شنوايى ، تكلّم ، و... عطا كرده است ، اما در صورت كفران نعمت و شكرگزار نبودن مى تواند اين نعمت ها را سلب كند. در روايتى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است كه مى فرمايند:
ما كان اللَّه ليفتح على عبد باب الشُّكر و يغلق عنه باب الزِّيادة (783).
((نمى شود خدا دل و قلبى را شكور قرار بدهد، اما باب زيادى نعمتش را بر صاحب آن دل ببندد)).
خدا ابواب رحمتش را به روى دل و زبانى كه شاكر است ، بازمى گذارد و آن نعمت را افزون مى كند. اين نكته براى كسانى كه خداوند متعال نعمت هاى بى شمارى به آنها عطا كرده است ، مهم است كه دل و زبان شاكر داشته باشند. به تعبيرى نشر اين نيكى ها و نقل احسان خدا مطلوب است تا باب زيادت آنها هرگز بسته نشود. بنابراين ، تربيت شدگان مكتب اهل بيت عليهم السلام نيز به اين ظرايف توجه داشته اند.
عمر بن يزيد، يكى از رايان است مى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام شرفياب شدم و عرض كردم :
انّى سَاءَلت اللَّه عزَّ و جَلَّ اءَن يَرزُقنى مَالا، و انِّى ساءَلت اللَّه اءَن يرزقنى وَلَدا، فَرَزَقَنى وَلَدا؛ و سَاءَلته اءَن يرزقنى دَارَا، فَرَزَقنى ؛ و قَد خِفتُ اءَن يكون ذلك استِدرَاجا، فقالَ: اءَمَا و اللَّه معَ الحَمدُ فَلا(784).
من از خدا مال خواستم ، او عنايت كرد؛ از خدا فرزند خواستم ؛ به من عطا كرد؛ از خدا مسكن و خانه خواستم ، روزى ام كرد؛ مى ترسم از جمله كسانى باشم كه در قرآن از آنها به والَّذينَ كَذَّبوا بِآيَاتِنا سَنَستَدرِجهم (785) ياد شده است ؛ يعنى خدا درب رحمتش را حتى به روى مشركان و كفار هم نبسته است . در توضيح بايد گفت حتى كسانى كه مشرك و بت پرست هستند، در حال زندگى اند و روزى مى خورند.
خدا آنهارا مستدرج مى داند؛ يعنى كسانى اند كه خداوند به آنها درجات و نعمت ها را عنايت مى كند، اما دفعتا از آنها سلب نعمت مى كند و از آنها حساب كشى مى كند.
بنابراين عمر بن يزيد نگران شده و بيم آن دارد كه در زمره اين افراد باشد، اما حضرت فرمودند: اگر تو حمد خدا را مى گويى ، مستدرج نيستى و جزو اين عده نيستى .
بنابراين ، يكى از مهمترين آثار شكر، تداوم نعمت است و اثر ديگر، زيادت نعمت ؛ يعنى همان طور كه بقا و دوام نعمت در گرو شكر خدا است ، زيادى نعمت هم منوط به اظهار امتنان و شكر است .
مطلب ديگر كه بايد به آن اشاره كنيم و در ذيل روايت اميرالمؤ منين عليه السلام نيز آمده بود، اين است كه : هروقت پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم با مساله خوشحال كننده اى روبرو مى شدند، به طريقى خدا را سپاس مى گفتند و هر وقت هم با مصيبتى مواجه مى شدند، باز خدا را سپاس مى گفتند و اين مرتبه عالى روح تسليم است كه در مباحث گذشته نيز به آن اشاره شد.
شكر، يعنى سپاس دل و قلبى كه سرشار از شناخت منعم و ذات ذوالجلال ربوبى است . دلى كه شناخت منعم زواياى آن را فراگرفته است ، هرگز كفران نمى كند. گاهى بعضى از افراد به مرتبه اى مى رسند كه براى آنها هرچه پيش مى آيد، آن را نعمت الهى مى بينند؛ يعنى چشم دل آنها بازمى شود و همه اتفاقات عالم را براى خود نعمت مى بينند و به تعبير اهل دل ، به مقام ((رضا)) مى رسند؛ يعنى مقام اظهار رضايت از همه حوادث و اتفاقات عالم . به تعبير اميرالمؤ منين عليه السلام بايد گفت : اين عالم محل آسايش و رفاه نيست .
ما اءَصف من دار اءَوَّلها عناء و آخرها فناء(786).
((چگونه توصيف كنم سرمنزلى را كه آغازش با رنج و سختى است و پايانش نيستى و فنا است )).
حضرت در خطبه ديگرى مى فرمايند:
دار بالبلاء محفوفة و بالغدر معروفة لا تدوم اءَحوالها و لا يَسلَمُ نُزَّالها(787).
((دنيا سرايى است كه بلاها آن را احاطه كرده ؛ و به بى وفايى و مكر معروف است ، حالاتش يك نواخت نمى ماند و ساكنانش ايمن نيستند)).
مهم اين است كه انسان داراى ظرفيت و درك مصالح آفرينش باشد و به چنان رفعتى رسيده باشد كه آنچه را درك مى كند، زيبا و از جانب خدا بداند.
در حالات حضرت سيدالشهدا عليه السلام نقل كرده اند كه وقتى طفل شيرخواره اش را به ميدان برد و مورد اصابت تير قرار گرفت و طفل شش ماهه در آغوش پدر جان باخت ، حضرت فرمودند:
هوِّن علىَّ ما نزل بى ، انِّه بعين اللَّه (788).
((چون اين مصائب را خداوند مى بيند، تحملش آسان است )).
و همين طور سخن نهايى حضرت در وقت شهادت ، هنگامى كه از روى اسب به زمين افتادند، اين بود: بسم اللَّه و باللَّه و على ملَّة رسول اللَّه (789) الهى هرچه هست در راه خدا و براى خداست و خدايا! اين رضايت به قضا و تقدير الهى است ؛ يعنى هرچه هست ، از جانب او است و او مى بيند پس آن را دوست دارد. واقعا هم آنچه از جانب دوست مى رسد، نيكوست . هرچه هست ، خير است ؛ چون او خير محض است و با اين تفسير، هرچه از ناحيه او است ، براى انسان قابل تحمل مى شود. وقتى انسان به اين مقام رسيد، بر آنچه كه در زندگى رخ مى دهد، خدا را شكر مى كند؛ چون گاهى انسان به مصائب و مشكلاتى سخت تر از آنچه هست ، مبتلا مى شود. رسول مكرم اسلام صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند:
الحمد لله على كُلّ حال (790).
((در همه حال ، شكر مخصوص خداوند است )).