((حق نماز بر تو اين است كه بدانى با آن به مهمانى خدا مى روى و در پيشگاه و منظر او مى ايستى و چون اين را دانستى ، سزاوار است كه مانند بنده اى خوار، حقير، خواستار، ترسان ، اميدوار، بى مقدار، زارى كننده و بزرگ دارنده كردگار، با آرامش و وقار و زيبايى در گفتار و تقاضاى آزادى از آتش و نار نسبت به گناهان ، نمازت را با جان و دل بپادارى و حدود و حقوق آن را رعايت نمايى )).
امام عليه السلام در اين قسمت از رساله ، بعد از بيان حق اعضا و جوارح به بيان حقوق افعال عبادى انسان و قبل از همه بيان حق نماز مى پردازند.
جايگاه و اهميت نماز
اما قبل از آغاز تبيين كلمات امام عليه السلام توجه داريم كه نماز اولين فريضه و واجب از فروع دين است و جايگاه و اهميت آن به گونه اى است كه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمايند:
الصلاة عمود الدِّين ... فَان قُبِلَت قُبِلَ ما سواها و ان رُدَّت رُدَّ ما سواها(563).
((نماز پايه دين است كه اگر مقبول درگاه الهى قرار گيرد، ساير حسنات و اعمال انسان نيز پذيرفته است ؛ و اگر مقبول واقع نشود همه حسنات و اعمال ديگر مردود است )).
در سخنى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
اءَوَّلُ ما يُحاسِبُ به العبدُ الصَّلاةُ فان قُبِلَت قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ و اذا رُدَّت رُدَّ عليه سائر عَمَلِهِ(564).
((اولين چيزى كه در صحنه قيامت مورد سوال و محاسبه قرار مى گيرد، نماز است . اگر اين عمل مقبول واقع شد، بقيه اعمال پذيرفته است ؛ در غير اينصورت ساير اعمال هم قابل پذيرش نيست )).
در تعبير لطيف ديگرى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
مثل الصلاة مثل عمود الفُسطاط اذا ثَبَتَ العمود ثَبَتَتِ الاطناب و الاوتاد و الغِشَاءُ و اذا انكَسَر العموُدُ لم يَنفَعُ وَتِد و لا طُنُب و لا غشاء(565).
((مثل نماز مثل استوانه و ستون خيمه است ؛ كه اگر آن ستون استوار بماند، طناب ها و ميخ ها و سايبان استوار خواهد بود و اگر اين ستون منهدم شود ديگر نه ميخى به كار مى آيد، نه ريسمان و نه سايبانى )).
بنابراين ، اهميت و ارزش نماز تا اين درجه است كه پذيرفته شدنش ، باعث پذيرفته شدن همه اعمال است و پذيرفته نشدنش ، هدم و نابودى همه اعمال . امام هشتم اباالحسن الرضا عليه السلام فرمودند:
الصلاة قربان كلِّ تقىّ(566).
((نماز، وسيله ارتقا و بالا رفتن انسان هاى مومن است )).
رسول اكرم صلى اللّه عليه و اله و سلم در مورد كسى كه ترك نماز مى كند فرمودند:
من ترك الصلاة متعمِّدا فقد كفر(567).
((ترك عمدى نماز، موجب كفر است )).
در روايت ديگرى در تعيين مرز بين اسلام و كفر آمده است :
ان يترك الصلاة الفريضة متعمِّدا اءَو يَتَهاوَن بها فلا يصلِّيها(568).
((اگر نماز واجب را عمدا ترك كند يا در انجام آن سستى ورزد مانند آن است كه اصلا نماز را به جا نياورده باشد)).
مرز اسلام و كفر، اداى فريضه نماز و انجام اين عمل عبادى است . پس آنچه كه در باب اهميت نماز و وجوب آن آمده است كه :
انَّ الصلاة كانت على المومنين كتابا موقوتا(569).
((نماز، وظيفه ثابت و معينى براى مومنان است )).
آداب و شرايط نماز
نماز يك فرمان موكد و الزامى است . در باب نمازهاى واجب جاى بحث و گفتگو نيست و جايگاه و اهميت آن روشن است ؛ اما نماز آداب و شرايطى دارد كه با رعايت آن ، تكليف واجب انسان ساقط مى شود. حال به چه صورت مقبول درگاه الهى واقع مى شود؟ به چه شيوه اى انجام بگيرد تا موجب ارتفاع مقام و عروج مومن شده و انسان را به مراتب بالا صعود دهد، و از اين عالم خاكى بيرون برد؟ به چه كيفيتى انجام بگيرد كه تنهى عن الفحشاء و المنكر باشد؟
جواب اين سوال ها، همان اسرار باطنى نماز است كه دسترسى به آن نياز به تنبه و توجه دارد. يقينا صرف قيام ، قعود، سجده و ركوع ، بدون ذكر و توجه و همراه با غفلت و بى اعتنايى به اين كه چه مى كند، در كجا ايستاده ، با كه سخن مى گويد و چه مى گويد، حاصلى نخواهد داشت . لذا امام سجاد عليه السلام در همين حق مى فرمايند:
انَّها وفادة الى اللّه و انَّك قائم بها بين يدى اللّه .
بدان كه تو به مهمانى خدا مى روى و در پيشگاه خدا مى ايستى ، اگر از حال غفلت درآمدى و فهميدى چه مى گويى ، آن گاه مانند بنده اى حقير و ذليل و ترسان و اميدوار و... نمازت را به پاى مى دارى نه مانند مستى كه زبانش حركت مى كند و الفاظى بر آن جارى مى شود، اما نمى فهمد چه مى گويد.
در آيه كريمه قرآن آمده است :
لا تقربوا الصلاة و انتم سُكارى حتى تعلَموا ما تقولون (570).
((در حال مستى نماز نخوانيد تا بفهميد چه مى گوييد)).
البته به حسب ظاهر شايد مراد از مسكر، مستى از شراب و خمر باشد، اما تنها اشاره به آن نيست ، بلكه هر تعلقى كه مستى بياورد، مى تواند مورد اشاره قرآن باشد. امام صادق عليه السلام به نقل از اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
السُّكر اءَربَعُ سَكَرات : سُكرُ الشراب ، سُكرُ المال ، سُكرُ النوم ، سكر المُلك (571).
((آنچه كه انسان را از اعتدال خارج كرده و به مستى و غفلت مى كشاند چهارچيز است : اول ، مستى در اثر شرب خمر؛ دوم ، مستى مال و ثروت ؛ سوم ، مستى خواب كه انسان اگر در حال خواب آلودگى به نماز بايستد، قطعا نمى فهمد چه مى گويد و چهارم ، مستى قدرت است )).
انسانى كه دست به قدرتى پيدا كرده ، مست و مقهور قدرت مى شود و خود را در پيشگاه الهى خاضع و ذليل نمى بيند. براى اين كه انسان بداند در نماز ذاكر است و نه غافل ، فرموده اند:
مَن لَم تَنهَهُ الصَّلاةُ عن الفحشاءِ و المُنكر لم يَزدِد من اللّه الا بُعدا(572).
((كسى كه نمازش او را از فحشا و منكر باز نمى دارد، بايد بداند كه اين نماز جز دور كردن او از خدا حاصلى ندارد)).
كَم مِن قائم حظَّه من صلاته التَّعَب و النَّصَبُ(573).
((چه بسيار انسان هايى كه شب به پا خواسته و نماز مى خوانند، اما جز خستگى و رنج حاصلى براى آنها ندارد)).
پس نماز غافل و ساهى ، جز رنج و سختى نتيجه اى براى او نخواهد داشت . كسى كه نماز مى خواند، در اولين قدم بايد توجه داشته باشد كه آن را با همه شرايط به جا آورد، تا مقبول درگاه الهى قرار گيرد.
عبادت واقعى
تعبير امام سجاد عليه السلام اين بود: اولين حق از حقوق نماز، آن است كه بدانى تو در حقيقت با اين عمل به پيشگاه خدا، وارد مى شوى و در محضر او قيام مى كنى و خلاصه همه اش ذكر و تقرب است و اين عمل با غفلت و آلودگى ها سازگار نيست و همه توجه بايد به سمت او باشد؛ زيرا نماز، گفتگو با خدا و استمداد طلبيدن از او است : ايَّاك نعبد و ايَّاك نستعين (574). ذكرى است كه مكرر در هر نماز بر زبان جارى است و به وسيله آن از خدا استمداد طلبيده مى شود؛ چگونه مى شود اين كلمه را بر زبان آورد حال آن كه قلب و دل جاى ديگرى است . اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
طوبى لِمَن اءَخلَصَ للّه العبادةَ و الدُّعاءَ و لم يَشغَل قلبهُ بما ترى عيناهُ و لم يَنسَ ذكر اللّه بما تسمع اءُذُناُه (575).
((خوشا به حال كسانى كه در عبادت و مناجات خود با خدا، دلشان مشغول به آنچه چشم مى بيند، نمى شود و با آنچه كه گوش مى شنود، از ياد خدا غافل نمى شوند)).
در حديث قدسى كه درباره حضرت موسى بن عمران عليه السلام نقل شده ، به ايشان چنين خطاب شده است :
يا موسى ... اذا ذكرتَنى فاجعل لسانَك من وراءِ قلبِك و اذا قُمتَ بين يدى فقُم قيام العبدِ الذليلِ و ناجِنى بقلب وَجِل و لسان صادق (576).
((اى موسى ! آن گاه كه به نماز مى ايستى ، زبانت از دلت سخن بگويد و آن گاه كه با من گفتگو مى كنى مانند يك بنده ذليل باش كه با قلبى لرزان و زبانى راستگو با من سخن مى گويد)).
با زبان دل سخن بگو؛ چرا كه سخن چون از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند. رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
مَن صلَّى ركعتين لم يُحدِّث فيهما نفسه بشى ء من الدنيا، غُفِرله ما تقدَّم من ذنبه (577).
((اگر دو ركعت نماز خوانده شود، كه در آن شايبه اى از شوائب دنيا به دل انسان خطور نكند و منزه از همه آلودگى ها باشد، خداوند همه گذشته انسان را مى بخشد)).
اصلا نماز همان ذكر است كه براى توجه دادن و از غفلت بيرون آمدن است . در سخن ديگرى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است كه فرمودند:
انَّما فَرَضت الصلاة و اءَمَرَ بالحجِّ و الطَّواف و اءُشعِرَتِ المناسك لاقامةِ ذكر اللّه فاذا لم يكن فى قلبك للمذكور الَّذى هو المقصودُ و المبتغى عظمتُه و لا هيبتهُ فما قيمةُ ذكرك (578).
((خدا نماز، حج ، طواف و مناسك حج را قرار داد تا ياد او احيا شود. حال اگر كسى نماز بخواند، اعمال حج ، طواف و سعى و... را به جاى آورد، اما از ياد خدا غافل باشد اين ذكر چه ارزشى خواهد داشت ؟)).
دل و زبان بايد يكى باشد تا نفاق از ميان برود. نفاق كه نباشد، معصيت نخواهد بود؛ چراكه اگر بنده با زبان دل حرف بزند و بداند چه مى گويد و با كه مى گويد؟ نمى تواند دروغ بگويد. همين انديشه ، او را از گناه و معصيت بازمى دارد. دل خائف و لرزان و قلب اميدوار، پشتوانه زبان صادق و راستگوى انسان است . لقمان در نصايح و توصيه هايى كه به فرزندش دارد مى گويد:
خفِ اللّه خيفة لو جئته ببرِّ الثَّقلين لَعَذَّبَك وَارجُ اللّه رَجاء لو جئتَهُ بذُنُوب الثَّقلين لَرَحِمَك (579).
((فرزندم ! آن چنان از خدا خائف و ترسان باش ، كه اگر خيرات و نيكى هاى همه جن و انس در پرونده تو است ، باز هم مورد عذاب و عتاب الهى خواهى بود؛ و اگر همه گناهان مخلوقات در پرونده تو بود، آن چنان به خدا اميدوار باش كه خدا تو را خواهد بخشيد)).
به همين دليل است كه امام سجاد عليه السلام در ذكر حقوق نماز مى فرمايند:
اءَن تقوم فيها مقام الذَّليل الراغبِ الراهبِ الخائفِ الراجىِ المسكينِ المتضرِّع .
((مانند يك بنده خوار، حقير، اميدوار، ترسان و بى مقدار در پيشگاه خدا بايستد)).
وقتى كه اين موقعيت خود را درك كرد و فهميد كه كجا ايستاده و با كه سخن مى گويد، نماز او معاشقه با معبود است ؛ آن هم عشق يك برده و بنده سراسر نياز و احتياج . در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
اءَفضل الناس مَن عَشقَ العبادة فعانَقَها و اءَحبَّها بقلبه و باشَرَها بجسده و تفرَّغَ لها(580).
((برترين مردم كسى است كه عاشق و شيفته بى قرار عبادت است ، عبادت را در آغوش مى گيرد و با همه وجود عبادت مى كند و از صميم دل ، عبادت و راز و نياز با خدا را دوست دارد)).
لذا درباره ابراهيم خليل الرحمان عليه السلام گفته اند:
انَّ ابراهيم كان يسمع تاءوُّهُه على حدِّ ميل (581).
((صداى ناله و راز و نياز او از فاصله يك ميلى شنيده مى شد)).