بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
قرآن، معیاری الهی در شناخت صحّت روایات
سخن در روایتی از وجود مبارک رسول خداست که این روایت، اقیانوسی از معارف الهی در سایهٔ مسائل بسیار مهم و مفید اخلاقی است. البته همهٔ روایات ناب، خالص و صحیح پیغمبر(ص) و اهلبیت(علیهمالسلام) به همین کیفیت هستند. روایاتی که سلامتشان از زمان ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) بهوسیلهٔ راویان عادل و موثق تضمین شده و بعد هم بهوسیلهٔ بزرگان شیعه، با قواعدی که در زمینهٔ شناخت روایات بوده، سلامتش تضمین شده است.
یک راه شناخت سلامت و صحت روایات، عرضهکردن روایت به قرآن مجید است. قرآن مجید، میزان و معیار الهی است. متخصص برای تشخیص سلامت روایت به قرآن عرضه میکند و میبیند اصول و مطالب روایت، حالا صریحاً یا بهطور کنایه یا بهگونهٔ دیگر در قرآن مجید مطرح است. سلامت روایت با این ترازوی الهی شناخته میشود و ما هم واقعاً وظیفهٔ لازم و تکلیف اخلاقی داریم روایاتی که برای مردم میخوانیم و ارائه میکنیم، از سلامت و صحت روایت مطمئن بشویم، از هر کتابی مطلب برای مردم نقل نکنیم و هر روایتی را درحالیکه نسنجیدهایم، نقل نکنیم. همچنین هر داستانی را که موافق قرآن مجید نیست، نقل نکنیم. ما کتابهایی داریم که میتوانیم برای نقل روایات به آنها مراجعه کنیم. شیخ صدوق سیصد جلد کتاب دارد که همه روایت است و تقریباً اغلبش هم سالم، صحیح و قابلقبول. مرحوم علامهٔ خبیر و محدث کبیر، فیض کاشانی هم سیصد جلد کتاب دارد که تقریباً بالای نود درصد مطالبش صحیح و قابل قبول است. روایات بسیار بسیار مفیدی نیز در ده جلد باب ایمان و کفرِ کتاب «بحارالأنوار» علامه مجلسی ملامحمدباقر هست که این ده جلد واقعاً معجزهٔ علمی ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) است.
روایت رسول خدا(ص) در میزان قرآن
روایتی که از رسول خدا(ص) مورد سخن و بحث است، از نابترین روایات و نیز از روایات صحیح، سالم، بیعیب، درست و در میزان قرآن سنجیده شده است. این روایت واقعاً از رسول خدا(ص) صادر شده و روایت درستی است. پیغمبر اکرم(ص) در مقدمهٔ این روایت میفرمایند: «إذا أحَبَّ اللهُ تَعالى عَبداً، ألهَمَهُ العَمَلَ بثَمانِ خِصالٍ»[1] هرگاه خداوند، این وجود مقدس کلالکمالات و جامع صفات بینهایت، انسانی را دوست داشته باشد و انسان محبوب خدا بشود، او را به خصلتهای بسیار عالی و مفید، باارزش و سازندهٔ خیر دنیا و آخرتِ اخلاقی راهنمایی و الهام میکند. بهراستی چه انسانی محبوب خداست؟ انسانی که باهمهٔ وجود، حال، اخلاق، عمل، منش، روش، حرکات، برخوردها، ثروت ولو اندکش، اعضا و جوارح، علم و قدرتش، نیکوکار است و نیکوکار نیز محبوب خداست: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ».[2]
توبه در شمار کارهای نیک
یکی از نیکیهایی که انسان را حقیقتاً محبوب خدا میکند و اندکی در جلسهٔ قبل توضیح دادم، توبهٔ از گناهان است. همچنین عرض کردم که توبه در لغت بهمعنای بازگشت است. اگر لغت توبه را در کتابهای لغت ملاحظه کنید، میبینید که اینطور معنا کردهاند: «تَابَ اَیّ رَجَعَ» توبه یعنی بازگشت، پشتکردن به برنامههایی و رویآوردن به وجود مقدس پروردگار. بازگشتن و پشتکردن به گناهان، بهمعنی قطع رابطه و رویآوردن به پروردگار، بهمعنی اتصال باطن به وجود مقدس اوست. این توبه، یعنی قطع رابطه با گناهان و اتصال به پروردگار، سبب محبوبیت انسان در پیشگاه خداوند است. البته اگر کسی بخواهد راه توبه را طی بکند تا به مقام قرب حق برسد، مَرکبِ این راه مُرکّب از چند جزء است. این خیلی مهم است! یک جزء توبه، پشیمانی و ندامت است. جزء دیگر، گرهخوردن دل به پروردگار و جزء دیگرش هم، عمل شایسته و انجام واجبات است. جزء دیگر، آراستهشدن به حسنات اخلاقی و جزء دیگر نیز، پاکشدن از حقوق مردم است.
همهٔ این امور را میتوان در یک جمله جمع کرد: «اصلاحشدن». وقتی انسان وارد چنین مداری شود، محبوب خدا و معشوقِ عاشق ازلی و ابدی میشود. کار عاشق و محب نیز این است که دست خالی محبوب را پر کند، جیب خالی محبوب را از کراماتش و ظرف خالی محبوب را از عنایاتش پر کند. چه میشود که آدم گناه میکند، میلغزد و سالها نمک خدا را میخورد و نمکدان میشکند؟ همهٔ اینها عللی دارد و باید این علل را جستوجو، سپس ریشهکن کرد. آنگاه انسان تائب میشود.
ارزش انسان در نظر امیرالمؤمنین(ع)
من در اینجا یک علتش را ضمن یک روایت از حضرت مولیالموحدین، امیرالمؤمنین(ع)، یعسوبالدین، جانشین بلافصل و به حقّ پیغمبر(ص) برایتان بیان کنم. حضرت میفرمایند:
-آفرینش فرشتگان، بدون عقل و شهوت
«اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ رَكَّبَ فِى الْمَلائِكَةِ عَقْلاً بِلا شَهْوَةٍ»[3] خداوند تمام فرشتگان را آفرید، ولی وجود فرشتگان را بهطور خالص عقلانی قرار داد؛ یعنی ذات، حقیقت و وجود فرشته به نور عقلانیت منوّر است. در حقیقت، نیت کار بد در فرشتگان بهوجود نمیآید؛ چون همهٔ وجود و ذات آنها عقلانیت است، میل فرشتگان فقط به فرمانبردن از خدا، عبادتالله و کار خیر است. وجود فرشتگان عقلانیِ محض است. خود عقل، خیر، چراغ و دلیل راه خیر و راهنمای به امور مثبت است. عقل هیچگاه وجود عاقل را به پلیدی راهنمایی نمیکند. راهنمایی عقل، فقط به خوبیها و درستیهاست. عقل یک نور است و از نور الهی پدید آمده. عقل محبوبترین آفریده خداست، چنانکه پروردگار به عقل میگوید: «مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ»[4] چیزی را محبوبتر از تو نیافریدهام. این یک گروه از موجودات زنده هستند.
-آفرینش حیوانات، بدون عقل
«وَ رَكَّبَ فِى الْبَهائِمِشَهْوَةً بِلا عَقْلٍ» اما وقتی حیوانات و چهارپایان را آفرید، میل و خواسته و اشتهای محض آفرید. حیوانات میل به خوردن، استراحت، تولید نسل و لذات بدنی دارند و هیچ میل دیگری در آنها نیست. میلی در آنها نیست که بر اثر آن میل، خواهان صعود به عالم ملکوت و قرب باشند. چهارپایان، زمینی محض و مادی خالص هستند. چریدن، خوردن، استراحت، تولید نسل و اگر حلالگوشت باشند، نهایت کارشان کشتارگاه است؛ اما اگر به کشتارگاه نرسند، نهایت کارشان، مرگ و بازگشت به خاک است. قرآن مجید کسانی که بین آدمیان چنین اخلاقی را دارند، به بهائم و انعام تشبیه کرده است و میفرماید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[5] آنهایی که جنبهٔ عقلانیت و فکر، بصیرت و روشندلی ندارند، همچنین کارشان فقط خوردن و لذت بردن و استراحت است؛ اینها مثل حیوانات هستند. در آیهٔ دیگری نیز میفرماید: «الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ»[6] آنهایی که فقط لذتخواه و خورندهٔ رزق هستند و هیچ کار دیگر هم مثل حیوانات نمیکنند، «وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ» دوزخ جایگاه آنهاست. این هم یک نوع از موجودات زندهاند.
-انسان، ترکیبی از عقلانیت و شهوات
«وَ رَكَّبَ فى بَنى آدَمَ كِلَيْهِما» خدا انسان را آفرید و او را ترکیبی از عقلانیت، خواستهها و شهوت و خواستههای مادی آفرید. عقلانیتش خواهان مسائل ملکوتی، مسائل مثبت، حقایق، عبادت، خدمت و کمک و یاری دادن به دیگران است. این جنبهٔ عقلانیت انسان بود. یک جزء وجودش هم شهوات است؛ یعنی خواستههای مادی که میل خوردن، خوابیدن، استراحت، سفر و خوشگذرانی دارد. این هم جنبهٔ دوم این موجود ترکیبی است.
ویژگی انسانِ برتر از فرشتگان
حالا عاقبت این موجود ترکیبی به کجا خواهد کشید؟ امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهائِمِ» کسی که جنبهٔ عقلانیتش بر جنبهٔ شهوات، امیال و خواستههایش بچربد و پیروز بشود؛ یعنی جنبهٔ عقلانیتش تمام ارتش شهوات و امیالش را به دست بگیرد و مهار آنها را داشته باشد که به لغزشها، مادیگری و زمینی محض دچار نشود و آسمانیبودنش حفظ بشود؛ چنین انسانی از همهٔ فرشتگان برتر است. حضرت رضا(ع) از پدران بزرگوارشان و آنها از پیغمبر اکرم(ص) نقل میکنند که پیغمبر(ص) فرمودهاند: «مَثَلُ المُؤمِنِ عِندَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ كَمَثَلِ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ، وإنَّ المُؤمِنَ عِندَ اللّهِ أعظَمُ مِن ذلِكَ»[7] در پیشگاه خدا و محاسبات پروردگار، مقام مؤمن از فرشتهٔ مقرب هم بالاتر است. مؤمن یعنی کسی که جنبهٔ عقلانیتش بر جنبهٔ شهوانی او حاکم است. امام صادق(ع) نیز در روایتی میفرمایند: «المُؤمِنُ أعظَمُ حُرمَةً مِنَ الكَعبَةِ»[8] مؤمن از نظر شخصیت و احترام، از کعبه که بیتالله است، برتر است. شما اگر ارزشهای مؤمن را در قرآن و روایات ببینید، شگفتزده میشوید! مؤمن یعنی آنکسی که جنبهٔ عقلانیتش بر جنبهٔ شهوانیاش پیروزی دارد و تمام رشتههای شهوتش به دست عقل است. اصلاً مهار زندگیاش به دست خرد و خردورزیاش است.
شیاطین در کمین ارزشهای دینی و انسانی
برادران و خواهران! توجه داشته باشید که دزدان انسانیت و سارقان راه ارزشهایمان را سرقت نکنند. ما استعداداً از همهٔ ملائکه برتر هستیم، البته اگر این استعداد را به فعلیت برسانیم. این کار هم کار مشکلی نیست و ما اگر تمرین کنیم، تمام خواستههایمان را معقول کرده و مهار تمام خواستههایمان را به دست خرد و عقل ملکوتی و الهی بدهیم، ما برتر از همهٔ ملائکه خواهیم بود. این کرامت خدا به ماست که باید قدردان خودمان باشیم و ارزشهای خود را بشناسیم. باباطاهر میگوید:
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل ×××××××× مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل
در این غفلت از خدا، انبیا، قرآن، ائمه و نیز غفلت از شخصیت و ارزش خود، چهچیزی گیر تو آمده است؟ «چه حاصل» یعنی چه محصول و میوهای از این غفلت، غیر از ضرر و خسارت، سهم تو شده است؟ «مطیع نفس» نیز یعنی مطیع شهواتِ غیرمعقول، غیرمشروع و غیرمشروط. میل شهوت، حقیقتی است که خدا در خلقت انسان ترکیب کرده است و باید باشد تا نسل تداوم پیدا بکند و میل به خوردن و آشامیدن داشته باشد؛ اما نباید میدان آزاد در اختیار این میل و شهوت گذاشت.
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل ×××××××× مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
همهاش شکم، غریزهٔ جنسی و پول؛ آنهم بدون قید و شرط! همهاش اطاعت از بدکاران، مجرمان و گنهکاران حرفهای که خدا اسم این مجموعه را در قرآن، «شیطان» گذاشته است. شیطان اسم عام است و شخص خاصی را در نظر ندارد. در واقع، هر گمراهِ گمراهکنندهای و هر خسارتدیدهٔ خسارتزنندهای، شیطان است. آنکسی که در کمین دین، مال، عِرض و آبرو و شخصیت توست، میخواهد همه را سرقت کند تا تو مال پاک، شخصیت، دین، زن و بچهٔ پاک و ناموس باعفتی نداشته باشی. این شیطان است!
بود قدر تو افزون از ملائک ×××××××× تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
همین مطلبی که امیرالمؤمنین(ع)، پیغمبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) میفرمایند، باباطاهر در این شعر آورده است: «بود قدر تو افزون از ملائک». وقتی یک عمر قدر خودت را نفهمیدهای که تو خلیفةالله، محل هدایتالله، ظرف کرامتالله و علمالله هستی. این مسائلی که در قرآن مطرح است. وقتی قدر خودت را نمیدانی، چهچیزی بهدست آوردی؟
عرشیان فرشنشین در ارزیابی پروردگار
حالا به این آیه که در اواخر سورهٔ مبارکهٔ بینه است، دقت بفرمایید. این آیه دربارهٔ ارزش آنهایی است که وجودشان عقلانیت است و بهخاطر این عقلانیت و عقل ملکوتی و عرشی، فقط بهدنبال حرکات و حالات مثبت بودند. همچنین درِ دل، روح، نفس و اعضا و جوارح را به روی شیاطین، گناهان، پلیدیها و آلودگیها باز نکردهاند. ارزش اینها تا کجاست! این ارزیابی و داوری پروردگار مهربان عالم است: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[9] ایمان و عمل صالح نتیجهٔ خردورزی، عقلانیت، زندگی معقول و با اندیشه است. آنهایی که با دو بال در کهکشان حقیقت و واقعیت پرواز میکنند و با جان و قلب از زمین بهسوی ملکوت پرواز میکنند؛ بدنهایشان در زمین و ارواح در عالَم قدس و ملکوت معلّق است؛ عرشی هستند، ولی فرشنشیناند؛ ملکوتی هستند، ولی مُلکنشیناند؛ باطنیاند، ولی در ظاهر روی زمین هستند. «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» این ایمان و عمل صالحشان محصول عقلانیتشان است. «أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» اینان از تمام جانداران عالَم هستی بهتر هستند.
یکسان بودن زن و مرد در داوری پروردگار
این داوری خدا در حق شما مردان و زنان بدون هیچ تفاوتی است. شما فکر نکنید که مردان در پیشگاه خدا بهخاطر مردبودن، مقامات بالاتری دارند یا زنان بهخاطر زنبودن، مقام پایینتری دارند. در عالم معنا، مرد و زن یکسان هستند و تفاوتشان در عالم مادّه، تنها در بدنشان است؛ ولی در حقیقتِ انسانیت، یکی هستند. در سورهٔ نحل میخوانیم: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»[10] هر کسی عمل صالح انجام بدهد، مرد باشد یا زن، به شرط اینکه مؤمن به پروردگار و قیامت باشد و این مؤمن عمل صالح انجام بدهد؛ من به او حیات طیبه میبخشم و معیار مزد اعمال او را نیکوترین عملش قرار میدهم. پس بین مرد و زن در عالم معنا، عالم باطن، عالم ایمان و عالم عمل صالح، فرقی نیست.
جنبۀ شهوانی انسان، عامل اصلی گناهان
اکنون دنبالهٔ روایت امیرالمؤمنین(ع) را میگویم: «وَ رَكَّبَ فى بَنى آدَمَ كِلَيْهِما» خداوند انسان را دو جانبه و دو زیسته قرار داد؛ یک زیست عقلانی و یک زیست مادی و شهوانی. «فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهائِمِ» اما کسی که جنبهٔ شهوانی، مادی و زمینیاش بر عقلانیت، ملکوتی و عرشی بودنش غلبه کند و شهوات بر عقلانیت پیروز بشود، از حیوانات پستتر است.
یکی از علتهای گناه که اول سخن عرض کردم باید جستوجو کرد، چه میشود آدم میلغزد و گنهکار میشود، همین جنبهٔ شهوانیبودن اوست. گاهی این جنبهٔ شهوانی بر انسان مؤمن، مسلمان و دیندار غلبه پیدا میکند و او را در گناه هُل میدهد. آدم هُلداده شده در گناه، باید بداند که گناه میتواند در پرونده ماندگار نباشد و سبب عذاب نباشد؛ البته به شرط اینکه آتش گناه با آب ملکوتی توبه خاموش بشود. در واقع، گنهکاری که براثر فشار هوا و هوس و شهوات در گناه لغزیده است، باید توبه کند تا پروندهاش سیاه و آلوده نماند.
خدا به همهٔ ما توفیق توبهٔ واقعی عنایت کند که ظاهر، باطن، عقل، روح، قلب، اعضا و جوارحمان پاک شود و این پاکی سبب بهشتیشدن انسان شود. امام باقر(ع) میفرمایند: بهشت جای پاکان و دوزخ جای آلودگان است. حالا باید بخشی از آیات قرآن و روایات را دربارهٔ توبه، اگر خدا لطف کند، در جلسات بعد قرائت کنم و توضیح بدهم. امیدوارم که این مطالب، اول برای خود من و بعد برای شما خواهران و برادران سازنده باشد و با اجرای این مسائل الهی، خیر دنیا و آخرت ما تضمین بشود.
درود و سلام خدا بر همهٔ شما و شهیدان و رحمت و غفران خدا بر گذشتگانمان؛ از خدا میخواهم به حقیقت خودش، شرّ این ویروس خطرناک را از سر شیعه و مسلمانها و دنیا کم بکند. از خدا میخواهم که کشور و ملت، دین، محراب و منبر، محرم و صفر و ماه رمضان را از هر خطری حفظ کند.
[1]. المواعظالعددیه، ص336.
[2]. سورهٔ بقره، آیهٔ 195.
[3]. عللالشرایع، ص4، ح1.
[4]. اصول کافی، ج1، ص10.
[5]. سورهٔ اعراف، آیهٔ 179.
[6]. سورهٔ محمد، آیهٔ 12.
[7]. عيون أخبارالرضا(ع)، ج2، ص29، ح33؛ بحارالأنوار، ج67، ص72، ح41.
[8]. خصال، ص27.
[9]. سورهٔ بینه، آیهٔ 7.
[10]. سورهٔ نحل، آیهٔ 97.