پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله علاوه بر قرآن کریم معجزههای فراوان دیگری داشته است که برای آگاهی از آنها میتوان به کتب مربوط به معجزههای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله رجوع کرد.
محدّث قمّی قدسسره در کتاب منتهیالآمال از ابن شهر آشوب نقل کرده که تعداد معجزات آن حضرت چهار هزار و چهار صد و چهل معجزه بود، که از این تعداد سه هزار معجزه در کتابها ذکر شده است. در این جا به ذکر چند معجزه میپردازیم:
1 ـ حرکت درخت به درخواست پیامبر صلیاللهعلیهوآله که شرح آن در نهج البلاغه آمده است[1].
2 ـ زمانی که از مکه به مدینه هجرت میکردند در بین راه به خیمه زنی به نام (امّ معبد) رسیده در خیمه گوسفند لاغری با پستانهای خشکیده را مشاهده نمودند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: اگر اجازه دهی من شیر او را بدوشم. آن گاه با دست کشیدن به پستانهای گوسفند و خواندن دعا، آن قدر شیر از پستان گوسفند دوشید که «امّ معبد» و همه اصحاب از آن نوشیدند و در آخر نیز خود حضرت از آن شیر نوشیدند.
3 ـ بعد از هجرت به مدینه و ساختن مسجد، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هنگام خواندن خطبه به درخت خرمایی خشک که در گوشهای از مسجد بود تکیه میدادند تا این که شخصی با اجازه حضرت منبری با سه پایه برای حضرت ساخت برای اوّلین بار که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به بالای منبر رفتند آن درخت به ناله درآمد و مانند ناقهای که از فرزندش جدا شده ناله میکرد تا آن که حضرت از منبر به زیر آمدند و او را دربرگرفتند تا آرام و ساکت شد پس حضرت فرمودند: اگر من او را دربر میگرفتم تا قیامت ناله میکرد این درخت به ستون حنّانه معروف است.
4 ـ در سفر تبوک که تشنگی بر اصحاب حضرت غلبه کرده بود اصحاب از شدّت تشنگی شکایت کردند آن حضرت دست مبارک خود را در آب ظرفی که حتّی یک نفر با آن سیراب نمیشد گذاشت و آب افزایش یافت به گونهای که همگی از آن آب خورده و حتّی چهارپایان را نیز سیراب نمودند.
5 ـ در جریان هجرت از مکه، یکی از مشرکان به نام «سراقة بن مالک» که در تعقیب آن حضرت بود به وی رسید، پیامبر صلیاللهعلیهوآله در آن حال دعا فرمود که: الهی! بدانچه دانی شرّ او را از من دفع کن، به ناگاه دست و پای اسب سراقه در زمین هموار و بیگل و لای فرورفت و به کلّی از حرکت باز ایستاد!
سراقه گفت: ای محمّد صلیاللهعلیهوآله! دانستم که این کار تو است. اکنون دعا کن تا از این و رطه خلاص شوم و عهد میکنم که بازگردم و هر کس که از عقب آید را بازگردانم: آن گاه حضرت دعا فرمود و زمین، اسب او را رها کرد و او بازگردید.
6 ـ سیر شبانه حضرت از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی؛ مطابق آیات قرآن[2]، حضرت شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد و این مسافت را در چنان مدّت کوتاهی طی کرد که با سریعترین وسایل هم نمیتوان ظرف چنین مدّتی آن مسافت را طی نمود.
[1] نهج البلاغه : خطبه 234 قاصعه .
[2] « سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ » « منزّه و پاک است آن [ خدایی ] که شبی بندهاش [ محمّد 6 ] را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی که پیرامونش را برکت دادیم ، سیر [ و حرکت ] داد ، تا [ بخشی ] از نشانههای [ عظمت و قدرت ] خود را به او نشان دهیم ؛ یقیناً او شنوا و داناست . * و ما به موسی کتاب دادیم و آن را برای بنیاسرائیل وسیله هدایت قرار دادیم [ و در آن کتاب ، آنان را به این حقیقت راهنمایی کردیم ] که جز مرا [ که خدای یگانهام ] وکیل و کار ساز نگیرید » اسرا 17 : 1 ؛ « عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَی * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی * ثُمَّ دَنَی فَتَدَلَّی * فَکانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَی * فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی * مَا کذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی * أَفَتُمارُونَهُ عَلَی مَا یرَی * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَی * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَی * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَی * إِذْ یغْشَی السِّدْرَةَ مَا یغْشَی * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَی * لَقَدْ رَأَی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکبْرَی » « [ فرشته ] بسیار نیرومند به او تعلیم داده است . * [ همان که ]دارای درایت و توانمندی شگفتی است ، پس [ به آنچه که مأمور انجامش میباشد ] مسلط و چیره است . * در حالی که در افق اعلا بود . * سپس نزدیک رفت و نزدیکتر شد ، * پس [ فاصلهاش با پیامبر ] به اندازه فاصله دو کمان گشت یا نزدیکتر شد . * آن گاه به بندهاش آنچه را باید وحی میکرد ، وحی کرد . * آنچه را دل [ پیامبر ] دید [ به پیامبر ]دروغ نگفت [ تا او را درباره حقیقت فرشته وحی به وهم و خیال اندازد ، بلکه به حضور و شهودش یقین کامل داشت . ] * آیا در آنچه [ به حقیقت ] میبینید با او به سختی مجادله و ستیزه میکنید ؟و بیتردید * یک بار دیگر هم او را دیده است ، * نزد سدرة المنتهی ، * در آنجا که جنت الماوی است . * آن گاه که سدره را احاطه کرده بود آنچه [ از فرشتگان ، نور و زیبایی ]احاطه کرده بود . * دیده [ پیامبر آنچه را دید ]بر غیر حقیقت و به خطا ندید و از مرز دیدن حقیقت هم درنگذشت . * به راستی که بخشی از نشانههای بسیار بزرگ پروردگارش را دید » نجم 53 : 5 ـ 18 .