به گزارش روابط عمومی موسسه دارالعرفان، استاد حسین انصاریان، استاد حوزه و مفسر قرآن کریم طی سخنرانی در حسینیه حضرت اباالفضل(ع) به بیان نحوه محبت خداوند نسبت به انسان پرداخت و اظهار داشت: خداوند در قرآن مجید میفرماید: رحمت، مهر و محبت من نسبت به کل هستی فراگیر است. هیچ موجود غیبی، شهودی، مُلکی و ملکوتی از دایرهٔ رحمت او خارج نیست. اگر رحمت او تجلی نکند، چیزی بهوجود نمیآید؛ حال اگر چیزی بهوجود بیاید و رحمت او شامل حال بهوجودآمده نشود، تداوم حیات برایش محال است. کل هستی، چه ظاهر و چه باطنش، مثل ماهی داخل دریا، در دریای رحمت بینهایت و محبت نامحدود پروردگار غرق است.
وی ادامه داد: خداوند نسبت به انسان، از زمانی که خلقش کرده است تا الآن و از الآن تا روز برپاشدن قیامت، رحمت ویژه دارد. رحمتش رحمتی است که اگر انسان آن رحمت را بپذیرد (رحمت عام را که بالإجبار باید بپذیرد و دست خودش نیست؛ اما این رحمت، رحمت ویژه و تشریعی است)، طبق آیات قرآن، بهطور یقین خیر دنیا و آخرتش تأمین میشود. همچنین اگر بپذیرد و با این رحمت حرکت کند، بهترین موجود زندهٔ عالم میشود.
استاد انصاریان افزود: شما در قرآن میبینید که دربارهٔ پیغمبر اکرم(ص) هم فرموده است: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ». این آیه آیهٔ خیلی عجیبی است و رسیدن به عمق این آیه، واقعاً کار مشکلی است! آیه سه کلمه است، اما عمقش را خیلی سخت میشود فهمید. «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» یعنی من تو را جز برای مهرورزی و محبت به تمام جهانیان نفرستادم. حالا شما فکر کنید که پیغمبر(ص) یک نفر است؛ در زمان پیغمبر(ص)، کرهٔ زمین چقدر جمعیت داشته؟ نمیدانیم! تا الآن چقدر جمعیت در زمین آمده است؟ نمیدانیم! از الآن تا قیامت، چقدر جمعیت آفریده میشود؟ آنهم نمیدانیم! ظرفیتی در رحمت و محبت به این یک نفر، چه در زمان حیاتشان و چه بعد از حیاتشان داده که کم نمیآورند. خود حضرت میفرمایند: «حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ وَ مَمَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ»؛ من بین شما باشم، برایتان خیر هستم؛ اگر از دنیا هم بروم و دیگر مرا تا قیامت نبینید، باز هم برایتان خیر هستم. بهراستی این یک نفر چه ظرفیتی دارد که اگر بخواهد رحمت اعطایی خداوند را برای هدایت و انسانشدن و بهدستآوردن خیر دنیا و آخرت هر مرد و زنی، هر پیر و جوانی و هر دختر و پسری هزینه کند، کم نمیآورد؟! این مشکلبودن فهم این آیهٔ شریفه است.
این استاد حوزه علمیه و مفسر قرآن کریم اظهار داشت: اینطور نیست که همهٔ خارجیها بد، فاسد، گنهکار، مشرک و کافر باشند. همیشه در جوامع بد، آدمهای خوب، خردمند، عالم و آگاه هم وجود دارند که واقعاً قابلاحترام هستند. تمام مردم سودان سیاهپوست هستند. در زمان حضرت داوود(ع) (ما نمیدانیم که چند سال قبل بوده؛ اگر تاریخ مسیحیها درست باشد که الآن سال 2022 میلادی است، این تاریخ برای ولادت عیسی تا الآن است. داوود خیلی قبل از عیسی بوده)، در سودانِ آفریقا که یک جامعهٔ بتپرست، بیسواد، غیرعادل، جنگلی و بیضابطه بود، یک جوان با تکیه بر خردمندی، وقار، بزرگواری و کرامت، اینقدر از خودش شایستگی نشان داد که وقتی یک شب در فضای باز خوابیده بود، دید از عالم بالا دارد فرشته پایین میآید. زمانی که به لقمان رسیدند، به او گفتند: پروردگار به ما مأموریت داده که به شما دو تا مأموریت پیشنهاد بکنیم؛ اختیار انتخابش هم به خودت داده است. هر کدام را که خودت میخواهی، انتخاب کن. لقمان گفت: بگویید! فرشتگان گفتند: پروردگار فرموده یا مقام نبوت را انتخاب کن که عالیترین مقام است و یا مقام حکمت را برگزین. «مقام حکمت» یعنی یک علم غیرقابلتغییر و ثابت که پیشرفت علوم هیچچیز آن را باطل نکند و از میدان علم بیرون نیندازد و تا قیامت ثابت بماند. کدام را میخواهی؟ لقمان گفت: من تحمل مسئولیت نبوت را ندارم؛ ولی حکمت را میپذیرم.
وی ادامه داد: خدا فرموده هر کدام از این دو مقام را که میخواهی، انتخاب کن؛ عیبی ندارد که آدم به خدا بگوید به من اجازه دادی یکی از آنها را انتخاب کنم. لقمان هم گفت که من تحمل نبوت را ندارم و حکمت را انتخاب کرد. حالا ببینید که قرآن دربارهٔ او چه میگوید! قرآن دربارهٔ یک آدم قد کوتاهِ سیاهچهرهٔ جوان با موی مجعد (موهای کوتاه پیچیده) که اصلاً قیافه هم ندارد؛ اما رحمت تشریعی، دینی و هدایتگری خدا را پذیرفته است، میگوید: «وَ لَقَدْ آتَینَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ». خیلی عجیب است که بدون قید و نه یک رشته از حکمت، بلکه خدا میگوید من به لقمان حکمت عطا کردم. پروردگار بخشی از حکمتش را در سورهٔ لقمان آورده است. من هم، خیلیوقت پیش یک کتاب نزدیک پانصد صفحه به نام «لقمان حکیم» نوشتم و حکمتهای قرآنیاش را آوردم؛ حکمتهایی هم که ائمهٔ ما از او در روایات نقل میکنند، آنها را هم آوردم. چقدر عظمت که ائمهٔ ما راوی حکمت لقمان شدهاند!
استاد انصاریان گفت: امام صادق(ع) مردم را به سه گروه تقسیم کردهاند: «وَمِن هُم یَحُوم حُوم نَفْسه» گروهی فقط دور بدن میچرخند و طوافکنندهٔ دور بدن هستند. بدن چه دارد؟ عمدهٔ چیزش شکم و شهوت است که دور این دوتا طواف میکنند و مدام میچرخند، در چرخیدن هم مرتب کم میشوند؛ مثل گوشتی که در چرخگوشت برقی میریزند، همینطور که خُرد و نرم میکند و بیرون میریزد، وزنش هم کم میشود و بعد هم خورده میشود و از بین میرود. عدهای در این چرخیدن کم میشوند و آخر کار هم هیچچیزی از آنها نمیماند. قرآن میفرماید: «فَلاَ نُقِیمُ لَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً»؛ چیزی که در آنها قابلاحترام باشد، دیگر نمیماند. «وَمِنْهُم يَحومُ حَومَ قلبِهِ» عدهای هم طوافکنندهٔ دور قلب هستند. طواف اینها خوب است؛ همهاش به دل میرسند که دل را محل تجلی خدا، غفران، رحمت، علم و نور قرار بدهند. اینها خوب هستند. گروه سوم هم «وَمِنْهُم يَحُومُ حَومَ رَبِّهِ عَزَّ و جلَّ» دور خدا طواف میکنند؛ طواف میکنند برای اینکه آینه بشوند، صفات الهی را در آینهٔ وجود خودشان تجلی بدهند و از نظر اخلاق و رفتار و کردار، خداگونه بشوند.