فارسی
سه شنبه 06 شهريور 1403 - الثلاثاء 20 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حکایات عبرت آموز
ارسال پرسش جدید

صابونى را بازگردانيد

صابونى را بازگردانيد
در آثار اسلامى آمده كه: مردى مؤدب به آداب، در بازار بغداد بر سقط فروشى وارد شد و از او طلب كافور كرد.سقط فروش پاسخ داد: كافور ندارم. آن مرد الهى گفت: دارى ولى فراموش كرده‏اى، در فلان بسته و در كنار فلان قفسه است.مرد سقط فروش برابر با گفتار آن چهره ...

چه كسى تو را اداره مى‏كند؟

چه كسى تو را اداره مى‏كند؟


گفته‏اند: عيسى مردى را ديد. به او گفت: كارت چيست؟

گفت: عبادت.

عيسى پرسيد: چه كسى تو را اداره مى‏كند؟

گفت: برادرم.

فرمود: برادرت از تو عابدتر است‏.

دنيا تكيه‏گاهى پوشالى

دنيا تكيه‏گاهى پوشالى
در كتب تاريخ و اخبار آورده‏اند :در عهد قديم بازرگانى بود بسيار متموّل و صاحب ثروت و اكثر اوقاتش مستغرق جمع مال و در فكر به دست آوردن ثروت بود . بعد از انقضاى مدّت اجلش روزى ملك موت به در خانه خواجه آمد و درب خانه را كوفت ، غلامان در گشودند . شخص مهيبى ...

حکایتی از آرزوى بيجای شیر فروش‏

حکایتی از آرزوى بيجای شیر فروش‏
  حجاج بن يوسف كه در بى‏رحمى و ستم، و بيدادگرى و ظلم زبان‏زد ملت اسلام است و در خيانت و جنايت موجودى كم‏نظير بود روزى در بازار گردش مى‏كرد، شير فروشى را ديد با خود حرف مى‏زند، در گوشه‏اى ايستاد و به سخنان وى گوش داد، شير فروش مى‏گفت: اين شير را ...

خود را هلاك كرده ‏اى‏

خود را هلاك كرده ‏اى‏

اميرالمؤمنين عليه السلام از يك قاضى پرسيد: ناسخ و منسوخ قرآن و حديث را مى‏شناسى؟
قاضى گفت: نه، حضرت هم فرمود: هم خود را هلاك كرده‏اى، هم آنان را كه به فتوايت‏ عمل مى‏كنند.

تنبيه نفس در حضور پیامبر (ص)

 تنبيه نفس در حضور پیامبر (ص)
يكى از ياران پيامبر(ص) مى‏ گويد : در يكى از روزها كه هوا بسيار گرم بود ، من و گروهى از دوستان با رسول خدا(ص) در سايه درختى نشسته بوديم . ناگهان جوانى از راه رسيد ، لباس‏ هاى خود را از بدن بيرون آورده و با پشت و روى بدن و صورت خود بر ريگ ‏هاى داغ بيابان ...

انديشه در موت‏

انديشه در موت‏
من شخصى را مى‏شناختم كه به انواع معاصى آلوده بود، امر به معروف و نهى از منكر در او اثر نداشت، از دين بى‏خبر و نسبت به هر گناهى، اهل عمل بود. سال‏ها او را نديدم، تا در ماه رمضانى، ديدم انسانى با وقار و با تربيت در حالى كه از احوالات الهى بهره‏مند ...

من تا هستم همينم

من تا هستم همينم
از زنى از شايستگان از عباد حق نقل شده:چون نماز شب را بجاى مى‏آورد بالاى بام مى‏رفت، پيراهن و روبند بر خود محكم مى‏كرد و مى‏گفت: خدايا! ستارگان درآمدند و به تاريكى شب هجوم آوردند، چشم‏ها خوابيد، پادشاهان در به روى همه بستند، هر عاشقى با معشوق خلوت ...

حکایت عرض دين به وسيله حضرت عبدالعظيم به امام نقی‏

حکایت عرض دين به وسيله حضرت عبدالعظيم به امام نقی‏
  حضرت عبدالعظيم حسنى كه از چهره‏هاى با عظمت علمى و عملى و از راويان مخلص و مورد وثوق، و طرف توجه امامان عصر خودش بود به محضر حضرت نقی (ع) مشرف شد، مى‏گويد وقتى حضرت نقی چشمش به من افتاد فرمود: مرحبا بر تو اى ابوالقاسم تو به حقيقت دوست و محب ما هستى، ...

اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم!

اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم!
در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید ده دینار برای انجام ...

انسان مرکب است

انسان مرکب است
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند استاد اخلاق ما در درس اخلاقش که در پاره اى از مجلات دینى هم چاپ شده است مى فرمود :انسان از روح که جنبه ملکوتى دارد و جسم که جهت ناسوتى و حیوانى دارد ترکیب شده است ، از نظر روحى برتر از ملائکه و معنون به عنوان خلیفه ...

داستان انگور

داستان انگور
  حضرت امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: على بن الحسين عليهما السلام همواره از انگور خوشش مى‏آمد. [روزى‏] انگورى خوب به مدينه آوردند، امّ ولدش‏ مقدارى از آن را براى حضرت خريده، هنگام افطار براى آن بزرگوار آورد، حضرت آن انگور را پسنديدند. ...

چه كسى تو را اداره مى‏كند؟

چه كسى تو را اداره مى‏كند؟

گفته‏اند: عيسى مردى را ديد. به او گفت: كارت چيست؟ گفت: عبادت. عيسى پرسيد: چه كسى تو را اداره مى‏كند؟ گفت: برادرم. فرمود: برادرت از تو عابدتر است‏.

بانيانِ جنگ‏هاى صليبى‏

بانيانِ جنگ‏هاى صليبى‏
وقتى در موضوع جنگ‏هاى صليبى، با كمال دقّت و بى‏طرفى، به بررسى مى‏پردازيم، مى‏بينيم جنگ‏هاى صليبى كه محصولى جز ريخته شدن خون ميليون‏ها بى‏گناه و خرابى هزاران مسكن و مأوا و به غارت رفتن اموال ميليون‏ها مظلوم و سوختن و خاكستر شدن كاشانه ...

عزّت نفس زنى تهيدست

عزّت نفس زنى تهيدست
دوستى داشتم كه در صبر و متانت ، جود و كرم و انجام كار خير و به خصوص رسيدگى به تهيدستان ، انسان كم نمونه اى بود .او نسبت به فقرا و نيازمندان و سائلان و مشكل داران محبت فوق العاده اى داشت و جانب احترام و ادب را درباره آنان رعايت مى كرد .مى گفت : به واسطه ...

على و بازار پيراهن فروشان‏

على و بازار پيراهن فروشان‏
  اميرالمؤمنين عليه السلام به بازار پيراهن فروشان آمد و دو پيراهن يكى را به ارزش سه درهم و ديگرى را به ارزش دو درهم خريد و فرمود: قنبر اين پيراهن سه درهمى را بگير و بپوش. او گفت: شما كه منبر مى‏رويد و براى مردم سخنرانى مى‏كنيد به اين پيراهن ...

داستان عزير

داستان عزير
در ميان راه به فكر اسرار خلقت و نظام آفرينش و عظمت جهان هستى افتاد، آن چنان غرق انديشه و فكر شد كه به جاى راه خانه به بيراهه رفت، چون به خود آمد خود را در بيابانى دور از شهر و كاشانه ديد، نگاهى به اطراف بيابان انداخت تا شايد علامت و نشانه‏اى بيابد و ...

بردبارى مرحوم كاشف الغطا

بردبارى مرحوم كاشف الغطا
روز عيد فطر با هزاران نفر نماز عيد را در صحن مطهر حضرت مولى الموحدين بجاى آورد، فقيرى دل شكسته كه از شدّت فقر و ندارى كارد به استخوانش رسيده بود به محضر او آمد و اظهار حاجت كرد و گفت: از فطريه‏اى كه مردم نزد شما آورده‏اند به من كمك كن كه سخت محتاجم. ...

عدىّ بن حاتم و مسأله انصاف

عدىّ بن حاتم و مسأله انصاف
عدى از با وفاترين ياران اميرالمؤمنين عليه‏السلام و از عاشقان دلباخته آن حضرت بود . عدى به دست پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ايمان آورد و در جمل و صفين و نهروان در ركاب امام على عليه‏السلام براى اعتلاى كلمه حق جنگيد و در جمل يك چشمش را در راه خدا از ...

مگو كار از كار گذشته

  مگو كار از كار گذشته
 ميسر مى‏گويد : حضرت صادق عليه‏السلام به من فرمود ، در پيشگاه حضرت حق دعا كن و مگو كار از كار گذشته ، آنچه مقدر شده همان مى‏شود و براى دعا اثرى نيست . همانا نزد خداوند عزوجل منزلت و مقامى است كه به آن نتوان رسيد مگر به دعا و گدايى ، اگر بنده‏اى دهان ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^