مختار به سوى حجاز حركت كرد، در واقصه پسر زهير ازدى را ديد، از او پرسيد: چشمت را چه رسيده ؟ خدا بلا را از تو دور سازد، عبيدالله زياد چنين كرده است خدا مرا بكشد اگر او را نكشم و اعـضاء و جوارحش را قـطعـه قـطعـه نكنم ، مـن بايد در مـقـابل خـون حسين ...
عـبدالله بن مـطيع كه به دست و پا افتاده بود و نمى دانست چه كند در فكر عميقى فرو رفت ، عمروبن حجاج زبيدى گفت : امير چرا سستى مى كنى و شوخى گرفته اى اين جمعيت نيرومند شده اند، رؤ ساء قبائل ، جمعيت خود را بخوانند و شما هم مردم را تحريك كنيد هر يك از رؤ ساء ...
مـخـتـار از همراهان خواست كه قاتلان امام را معرفى كنند تا زمين را از وجود نحس آنها پاك ساخته و شهر را از آنها تخليه نمايد هر كه از آنها نشانى داشت براى مختار تعريف مى كرد، از جمـله مـالك بن نسير بدى و عـبدالله بن اسيد جُهمـنى و حمـل بن مـالك را مـعرفى ...
شب فـرا رسيد جمعيت و قبايل كوفه به خانه مختار هجوم آوردند، مختار از وضع كوفه پـرسش كرد؟ گفتند: شيعيان كوفه زير پرچم سليمان بن صرد در آمده در همين نزديكى بخونخواهى امام حسين عليه السلام خروج مى كنند.مـخـتـار برخاست و به سخنرانى پرداخت پس از حمد و ...
مـختار عبدالله بن كامل را با راهنمائى ، به قبيله بنى ضبيعه فرستاد و از اين قبيله زياد بن مالك را دستگير كردند، و از آنجا به محله عنزه رفتند و عمران بن خالد را گرفتند، و جمـعـيتـى را فـرستاد تا عبدالرحمان بن ابى خشكاره بجلى و عبدالله بن قيس خولانى را ...
آنگاه که امام حسین (ع) مسلم بن عقیل را به نمایندگی خود به کوفه اعزام کرد، مسلم به منزل مختار وارد شد و مختار در حمایت از او و بیعت گرفتن از مردم برای او بسیار کوشید. مختار در عراق به عنوان مرجعی از طرفداران و ناشران فضایل آل محمد (ص) به شمار می آمد و شیعه ...
عـبداللّه بن مـطيع دو دسته از سربازان را از دو سو بجنگ مختار فرستاد 1 ـ يزيد بن الحارث 2 ـ شبث بن ربعـى ، مـخـتـار يزيد بن انس را در مقابل آنها فرستاد سپاه مختار در مقابل دو حمله سخت كوفيان مقاومت كردند از جاى خود تكان نخـوردند ولى سردار سپاه ، يزيد بن ...
و چون قيام مختار نزديك شد سران سپاهيان مختار اظهار داشتند كه سران كوفه و رؤ ساى قـبايل با همدستى عبدالله بن مطيع با تو خواهند جنگيد اگر ابراهيم فرزند مالك اشتر با مـا همـدست مـى شد اميدواريم كه بر دشمن پيروز گرديم كه او جوانى است شجاع و دلاور فـرزند ...
پـس از آنكه تـمام كارها بر وفق ميل مختار انجام شد يكى از بادنجان دور قاب چينها و از همـانهائيكه تا يك ساعت قبل به نفع ابن مطيع شمشير مى زد براى خوش آمد مختار نزد او آمـد و اظهار داشت : امير ميدانى كه ابن مطيع در خانه ابوموسى است ؟ مختار پاسخى نداد، ...
مـخـتار به خانه خود رفت و شيعيان از هر طرف بسوى او كوچ مى كردند و با او بيعت مى نمـودند و در مـدتـى كه در زندان بود پنج نفر برايش از مردم بيعت مى گرفتند. روز بروز جمـعـيت افـزوده مـى شد تـا آنكه عـبدالله زبير، حاكم كوفه و رئيس دارائى را عـزل كرد ...
چـون دو لشكر در مـقـابل يكديگر صف آرائى نمودند، حصين بن نمير كه در ميمنه شاميان قرار داشت بر على بن مالك جشمى كه رئيس ميسره سپاه عراق بود حمله كرد و او را كشت و لشگـريانش فـرار كردند، پرچم را قرة بن على برداشت و جنگيد تا او نيز كشته شد، سپـس پـرچـم را ...
مسلم بن عقيل كه از طرف امام حسين عليه السلام ماءموريت كوفه يافت در كوفه به خانه مختار بن ابى عبيد وارد شد و در آنجا شيعيان كوفه با او ملاقات مى كردند، پس از كشته شدن مـسلم عـبيدالله زياد مختار را طلبيد و او را گفت : اى پسر عبيد تو براى دشمنان ما بيعت مى ...
پـس از آنكه كوفيان مغلوب شدند و منادى مختار اعلان كرد كه كشندگان خاندان پيغمبر امـان ندارند، شمر بن ذى الجوشن از كوفه خارج شد، مختار غلام خود زربى را در تعقيب شمر فرستاد، چون به شمر و همراهانش كه از جمله مسلم بن عبدالله ضبابى بود رسيد، شمـر احساس ...
پس از آنكه مختار بر اوضاع مسلط شد، از خزينه بازديد نمود نه ميليون درهم در خزينه مـوجود بود، بهر يك از سه هزار و هشتصد نفرى كه تا هنگام محاصره قصر با او بودند پـانصد درهم داد، و به شش هزار نفر كه پس از محاصره بايشان ملحق شدند بهر يك دويست درهم داد.و با ...
مـخـتـار كه وارد شهر شد بهر كس و هر جمعيتى كه مى رسيد بر آنها سلام مى كرد و مژده پـيروزى به آنان مـى داد، ابتدا به مسجد سكون و ميدان كنده عبور كرد بر ايشان سلام كرد و گـفـت : شما را مژده باد به نصرت و پيروزى بر آنچه را كه دوست مى داريد، از آنجا عـبور كرد ...
خـولى در كربلا كارهائى انجام داد از جمله به عثمان فرزند اميرالمؤ منان عليه السلام تيراندازى كرد، و نيز هنگاميكه خواستند سر امام را جدا كنند سنان بن انس خولى را گفت : سر امـام را جدا كن خـولى كه جلو رفـت تـرس او را فـرا گـرفـت و بر خود لرزيد و برگـشت ...
مـخـتـار كه آمادگى شيعيان و پشتيبانى آنان را مشاهده كرد در صدد بر آمد تدبيرى نموده تـا از زندان آزاد گردد، نامه اى به عبدالله بن عمر نوشت كه بى گناه و روى سوء ظن حكام زندانى شده ام خواهشمندم نامه ملايمى درباره من به عبدالله بن يزيد و ابراهيم بن ...
چون روز بر آمد مصعب با بصريان و كوفيان كه به او پيوسته بودند به طرف سبخه رفـتـند، مهلب را در آنجا بديد مهلب گفت : چه پيروزى شيرينى است اگر محمد بن اشعث كشتـه نشده بود، مصعب گفت : راست است ، همينطور است كه مى گوئى ، چون به سنجه رسيدند راهها را بستند و از ...
مـخـتـار تـصمـيم داشت در مـحرم سال 66 خروج كند ولى با پيش آمد غيرمترقبه اى يكماه بتـاءخـير افـتاد و آن اين بود كه جمعى از شيعيان با هم نشستند و گفتند مختار از ما بيعت گـرفـتـه كه خـروج كند و با او بجنگيم اما چون حساب دين و آخرت در پيش است مطمئن نيستيم ...
چـون اسيران را پيش مختار آوردند يكى از فرماندهان سپاه مختار از قبيله بنى نهد در ميان اسرا به گردش پرداخت و هر اسيرى را كه از عرب بود بند از او مى گرفت و آزادش مى نمود، درهم كه يكى از مواليان قبيله بنى نهد بود اين موضوع را به مختار گزارش داد، مـختار ...