فارسی
سه شنبه 06 آذر 1403 - الثلاثاء 23 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

السّــلام ای رایتِ خـونِ حسین از مصطفی پورکریمی

السّــلام ای رایتِ خـونِ حسین از مصطفی پورکریمی
السّــلام  ای   رایتِ   خـونِ   حسین السّــلام   ای  بیــدِ   مجنـون  حسین   آمــدی  تفسیـــر  نـابِ    فـاتـِحَـه  ؟ عِنــدَکَ    اِنّــی    اَشُــــمُّ    رائـِحَـه   لالــه  از کـوی  حسیـن  آورده ای؟ بـا خـودت بـوی  حسین  آورده ...

ای رفته سرت بر نی،وی مانده تنت تنها از جودی

ای رفته سرت بر نی،وی مانده تنت تنها از جودی
ای رفته سرت بر نی،وی مانده تنت تنها ماندی تو و بنهادیم ما سر به بیابانها ای کرده به کوی دوست،هفتاد و دو قربانی قربان شومت این رسم،ماند از تو به ...

پیش چشمم تو را سر بریدند از افشین علاء

پیش چشمم تو را سر بریدند از افشین علاء
پیش چشمم تو را سر بریدند دستهایم ولی بی‌رمق بود بر زبانم در آن لحظه جاری قل اعوذ برب الفلق بود گفتی «آیا کسی یار من نیست؟» قفل بر دست و دندان من بود لحظه‌ای تب امانم نمی‌داد بی‌تو آن خیمه زندان من بود کاش می‌شد که من هم بیایم در سپاهت علمدار باشم ...

دامن خیمه به بالا بزن ...از محمّد فخار زاده

دامن خیمه به بالا بزن ...از محمّد فخار زاده
گر چه تا غارت این باغ نمانده است بسیبوی گل می‌رسد از خیمة خاموش کسیچه شکوهی است در این خیمه که صد قافله دلمی‌نوازند به امیّد رسیدن جرسیدامن خیمه به بالا بزن ای گل که دلمجز پرستاری درد تو ندارد هوسیای صفای سحری جمع به پیشانی تو!باد پاییم و به گردت ...

امشب بیا که جانب صحرا سفرکنیم از سیداسکندرحسینی

امشب بیا که جانب صحرا سفرکنیم از سیداسکندرحسینی
امشب بیا که جانب صحرا سفرکنیمبا سوزاشک قافله ها را خبرکنیمدریا چه بی وفاست که غم موج می زندازیاد او همیشه قلم موج می زندچون گل شکفت مثل بهار وجوانه شدپرچم بدست جانب صحرا روانه شدشعری سرود وقتی که مشکی بدوش داشتدرشعرخود نمونه ز جوش و خروش داشتخورشید ...

اگر بر آستان خوانی مرا خاک درت گردم از علی انسانی

اگر بر آستان خوانی مرا خاک درت گردم از علی انسانی
اگر بر آستان خوانی مرا خاک درت گردم و گر از در برانی خاک پای لشگرت کردم به درگاهت غبار آسا نشستم بر نمی‌خیزم و گر بفشانی‌ام چون گَرد بر گِِرد سرت گردم علی شیر خدا باب تو شیر خود به قاتل داد تو ای دلبندِ او مپسند نومید از درت گردم دل و جانم ز تاب شرم ...

روی نیزه‌ها از محمدعلی مجاهدی (پروانه)

روی نیزه‌ها از محمدعلی مجاهدی (پروانه)
کربلا را می‌سرود این بار روی نیزه‌ها با دو صد ایهام معنی‌دار روی نیزه‌هانینوای شعر او از نای هفتاد و دو نی مثل یک ترجیع شد تکرار، روی نیزه‌هاچوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده استلاله‌ها را سر به سر بشمار، روی نیزه‌ها زخمی داغ‌اند این گل‌های ...

بند سوم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)

بند سوم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسين(ع)
كاش آنزمان، سرادق گردون، نگون شدي وين خرگه بلند ستون، بيستون شديكاش آنزمان در آمدي، از كوه تا بكوه سيل سيه كه روي زمين، نيلگون شديكاش آنزمان ز آه جهانسوز اهلبيت يك شعله، برق خرمن گردون دون شديكاش آنزمان كه اين حركت كرد آسمان سيماب وار، گوي بي سكون ...

شمع شهدا از قاسم رسا

شمع شهدا از قاسم رسا
ایکه خورشید زند بوسه بخاکت ز ادب  ز فروغ تو کند جلوه گری ماه به شب‏  توئی آن گل که ز پیدایش گلزار وجود  بلبلان یکسره خوانند به نام تو خطب‏  نیست در آینه‏ی ذات تو جز نور خدا  نیست در چهره‏ی تابان تو جز جلوه‏ی رب‏  آیت صولت و مردانگی و شرم و ...

موج اشک از غلامرضا سازگار (میثم)

موج اشک از غلامرضا سازگار (میثم)
ای از ازل به مهر تو دل آشنا حسین وی تا ابد لوای عزایت به پا حسین هر ماه در عزای تو، ماه محرّم است هرجا بود به یاد غمت کربلا حسین امواج اشک از سر هفت آسمان گذشت آن دم که کرد جسم تو در خون شنا حسین حسرت برم به مُحتضری، کاخرین نفس روی تو دید و خنده ...

عمو! از رضا نیکوکار

عمو! از رضا نیکوکار
در سینه ما نیست بجز درد ،عمو! افتاده فرات دست نامرد، عمو! سوزاند عطش گلوی ما را اما ما آب نخواستیم، برگرد ...

بهره دل مصطفي از سيف فرغاني (قرن هفتم)

بهره دل مصطفي از سيف فرغاني (قرن هفتم)
اي قوم در اين عزا بگرييدبرکشته ي کربلا بگرييد با اين دل مرده خنده تا چندامروز در اين عزا بگرييد فرزند رسول را بکشتنداز بهر خداي را بگرييد از خون جگر سرشک سازيدبهر دل مصطفي بگرييد وز معدن دل به اشک چون دُربر گوهر مرتضي بگرييد در ماتم او خَمُش ...

در این غروب غریبی ببین کواکب را ازیوسف رحیمی

در این غروب غریبی ببین کواکب را ازیوسف رحیمی
در این غروب غریبی ببین کواکب را به نیزه ها سر زخمیّ نجم ثاقب را   بخوان به لحن حروف مقطعه امشب حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را   چرا عزیز دلم «هَل أتَی» نمی خوانی ببار جرعه ای از کوثر مناقب را   بخوان «وَلِیُّکُمُ الله» را پناه حرم بگو حکایت این ...

جلوه آفتاب

جلوه آفتاب
حق برون از نقاب پيدا شدخسته گان فتح باب پيدا شدمژده اى رهروان وادى عشقماه ما بى حجاب پيدا شدشب آزادگان هستى راجلوه آفتاب پيدا شدبيكران بحر آفرينش راپر بها دُرّ ناب پيدا شدفخر بفروش اى زمين بر عرشزاده بوتراب پيدا شدكشته‏ى دين كه تشنه بود بسىفيض ...

شوق رخ جانان ازحبیب الله چایچیان

شوق رخ جانان ازحبیب الله چایچیان
شمع مى خندد وشوق رخ جانان دارد شمع از اشک و، گل از ژاله شود زیباتر شمع مى خندد ومى گرید وشاد است وغمین نور شادى همه آمیخته با هاله غم شمع نور ازلى قلب همایون نبى است این چه رازى است خدایا که محمد امشب دانى از چیست که احمد شب میلاد حسین بیند آینده او ...

ساربان محمل فرو هل کربلاست از غلامرضا عبداللهي کهکي (ره)

ساربان محمل فرو هل کربلاست از غلامرضا عبداللهي کهکي (ره)
ساربان محمل فرو هل کربلاست اين زمين ميعادگاهي دلرباست کربلا، فخر زمين و آسمان نقطه عطف تطور درجهان کربلا! خون خدا درخاک توست توتياي ديده، خاک پاک توست ديدمت درسجده هاي هر نماز تربتت با قبله در راز ونياز کربلا، دروازه شهر بهشت کربلا؛ يعني همان ...

عاشق راستین‏ از سید جلال الدین میر آفتابی «افتخار»

عاشق راستین‏ از سید جلال الدین میر آفتابی «افتخار»
کیست عاشق آنکه تا پروانه‏سان پروا کند  جای در آتش ز شوق شمع، بی‏پروا کند    کیست عاشق در جهان چون سرور آزادگان  کو بخون پاک خود اسلام را احیا کند    کیست عاشق آنکه با ایثار اکبر چون خلیل  راز عشق بی‏نشان را در جهان افشا کند    کیست عاشق آنکه از ...

یا رب به رخ نشسته در خون حسین(ع)

یا رب به رخ نشسته در خون حسین(ع)
یا رب به رخ نشسته در خون حسین(ع) بر زخم تن از ستاره افزون حسین(ع) در جبهه حق به طاعتی دست بگیر ما را برسان به خاک گلگون حسین(ع) بر کفر جهان خشم الهی است حسین(ع) در جنگ به کارِ دادخواهی است حسین(ع) بگذار به خاک پاک او روی نیاز چون رحمت حق نامتناهی است ...

متن ادبی از سودابه مهیجی

متن ادبی از سودابه مهیجی
سال به سال که می گذریم هر سال در موسم اسفندسوزانِ دلنازکی به سمت تو مجدد می شویم برای جامه های کبود و سر در گریبانِ سوگ... هر سال در همین حوالی خواب تو را تمام کوچه ها می بینند و ایوان های سیاه پوش از بوی نگاه تو نذرِ بی هوشی می شوند. لهجه ی  آب می گیرند ...

جان افشانی‏ از محمد علی مجاهدی «پروانه»

جان افشانی‏ از محمد علی مجاهدی «پروانه»
ساقیا پیمانه را لبریز کن  آتش عشق و جنون را تیز کن‏    تا ز رب الناس گویم ناس را  گرچه نتوان وصف کرد عباس ر    روز عاشورا چو آن هنگامه دید  نعره‏ای از پرده‏ی دل برکشید    کاین چو آشوبست و غوغا کردنست  دفع این رو به خصالان با منست‏    شیر حق از ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^