مردی در ارتفاع عطش ایستاده سبزدر باورش تموّج عشق و اراده سبزمردی که ایستاده در آغاز آسماندر ابتدای فرصت بیتاب جاده سبزبعد از وقوع سرخ درختان سربلنددستی به طرح روشن فردا گشاده سبزکوثر شکفته در نَفَسش جرعه جرعه رازخمخانه بیکرانهترین جام و باده ...
نام جانبخش تو چون بر دهنم ميآيد
عطر فردوس برين از سخنم ميآيد
زمزم اشک ز چشم تر من ميجوشد
نام شيرين تو چون بر دهنم ميآيد
اي مسيحا دم عالم ز نسيم مهرت
روح ايمان و يقين بر بدنم ميآيد
همچو جان سخت گرانقدر و عزيز است مرا
ز تو هر غم که به جان و ...
یه سقاخونه ى قدیمى بود؛ دو اشکوبه. تخته کوب؛ با ستون هاى چوبى؛ صحن گلى که جا به جا قلوه سنگ ماسیده بود ته اش. پایین طارمى، جایى که همیشه سایه دار بود و نمناک، سال ها پیش چاه زده بودند و کنار چاه، روى سکوى پاکوتاه سمنتى ، تلمبه اى گذاشته بودند با دو تا ...
پدرم گوش کن بهانه مگیر و غرور مرا نشانه مگیراز دلم با تو حرف ها دارمحرف از روح کربلا دارمپدرم حرف نسل ما چیزیست که شبیه شعار نسل تو نیستکربلا از نگاه ما شور است نور در نور , نور در نور استپدرم فکرتان بلند نبود کربلاتان جوان پسند نبودهمه ی کربلا که ...
از آن زمان که داد ترا کردگار دست
نگرفته ای بیاری فردی بکار دست
باری ز دوش خسته کس کم نکردهای
با آنکه بودهات به یمین و یسار دست
نگرفت آنکه دست ز پا اوفتادهایی
کی گیردش بروز الم روزگار دست
دائم بسوی خلق برد دست احتیاج
هر کس ...
ای خدا ببین بُریدم، دیگه از هر چی گناهه
ای خدا منم همون که ، عمریه که روسیاهه
این روزا دارم می فهمم ، عمری با خودم چه کردم
حالا اما از ته دل، پُر ِ اندوهه یه مَردَم
مردی که نگاهِ سبزش ، یه نشونه از خدا بود
سومین امام معصوم ، خامس آل عبا بود
اون ...
شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسیناز حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم مروه ژشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسینمی برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین...بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی ...
من واله گفتار گهربار حسینم
دلباخته و عاشق رخسار حسینم
ای لشکر بدکیش و جفا پیشه دوران
من از دل و جان یار و هوادار حسینم
سلطان زمن کرده قبولم به غلامی
سردار نیم، چاکر دربار حسینم
عشاق به جهان در طلب دیدن یارند
من در دو جهان طالب ...
خون خدا
خون حسين نه بر خاک که برآسمان پاشيده شد مگر سرخي شفق گواه اين حقيقت نيست؟عاشورا حرکتي آگاهانه در راه رهايي است. تنها راه نپوسيدن، فوران فريادهاي فروخفته نفس هايي است که در گلو خفه شده اند. کربلا،آزمون دادخواهي و عدالت گستري است واين حسين ...
6.مبالغه و اغراق :
اغراق، مبالغه و غلو اگر چه درجاتي دارند، ولي بيشتر به زياده روي در توصيف اطلاق مي شد كه به مخيل شدن شعر مي افزايد كه گاهي سبب حيرت و تعجب مي شود. برخ از اغراق هاي مورد نظر در اشعار كربلايي اهلي عبارتند از : ذره شرف آفتاب مي يابد، ...
آمد اندر ساحت قدس حسین
گفت: کای روی تو شمسالمشرقین
جملگی رفتند همراهان و، من
ماندهام واپس زیاران کهن
ای فدایت جان عالم سر به سر
خون من قابل نمیباشد مگر؟
کی روا باشد شود اکبر شهید
من بمانم تا تو را بینم وحید
هر چه مانم، ...
از غمت لاله صفت خون شده ای گل دل منسوخت از برق حوادث همه ی حاصل منای جوان بر سر نعش تو ز جان سیر شدمآخر این غصه کند رخنه در آب و گل منرو به روی تو نهم بلکه دل آرام شودچه کنم هر چه کنم حل نشود مشگل مننوح کو تا که بیاید نگرد طوفان راکه کنار لب خشک تو شده ...
هُرم فاجعه که التهاب میگرفتدشت بوی خون و اضطراب میگرفتدشت بود و چشمههای خنجر و فراتـ تشنهای که از لب تو آب میگرفت ـ دیدهام در ازدحام تیغ فتنههانیزهای که بوی آفتاب میگرفتبعد از آن، زنی میان اشک، خطبه خواندخطبهای که لحن بوتراب ...