اميد
اميد واقعيت و حالتى است قلبى كه بايد اهل ايمان به خصوص آنان كه از گناه توبه مى كنند به رحمت حضرت حق و عفو و غفران او داشته باشند .
آنان كه معتقد به حقند ، و يقين به آخرت دارند ، و در حد استعداد خود به واجبات عمل مى كنند ، و از محرمات پرهيز مى نمايند ، بدون آلوده شدن به عجب و خودپسندى و غرور و منيّت ، بايد اميدوار باشند كه خداوند مهربان در قيامت به آنان عنايت مى كند و از ايشان دست گيرى مى نمايد ، و بهشت و رضوانش را نصيب آنها مى كند ، اينان بايد با اين سرمايه ى عظيمى كه به توفيق حق نصيبشان شده از يأس و نا اميدى و دلسردى نسبت به رحمت حضرت او سخت بپرهيزند ، و بدانند كه سند نجات آنان به خاطر ايمان و عملشان ، قرآن مجيد است .
قرآن در آيات فراوانى مردم مؤمن را كه داراى عمل صالح و اخلاق پسنديده اند بشارت به بهشت و فوز عظيم داده ، و وعده ى خداوند وعده ى تخلف ناپذير است .
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَةَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (1).
همانا كسانى كه ايمان آوردند ، و همانان كه هجرت نمودند ، و در راه خدا كوشيدند ، اينان اميدوار به رحمت خدا هستند ، و خداوند آمرزنده و مهربان است.
وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّات تَجْرِيْ مِنْ تَحْتِهَا
1 ـ بقره ( 2 ) : 218 .
الاَْنْهَارُ (1).
و به آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ، بشارت ده كه همانا براى اينان بهشت هايى است كه زير درختانش نهرهايى جارى است.
نمونه ى اين آيات در كتاب خدا فراوان است و براى مؤمن با اين سند متين و محكم خداوندى معنا ندارد نسبت به رحمت حضرتش دلسرد باشد ، و بشارات قطعى او را ترديد داشته باشد .
آنان كه مدتى از عمرشان را در گناه و عصيان به سر بردند ، و از انجام واجبات خوددارى كردند ، بايد بدانند كه درِ رحمت و مغفرت به روى آنان بسته نيست ، بايد توجه داشته باشند كه خداوند عزيز توبه پذير است ، بايد به اين حقيقت يقين داشته باشند كه خداوند قدرت بى نهايت است ، و آمرزش گناه عبد ، گرچه به اندازه ى همه ى كوهها و ريگها و پهنه ى درياها باشد براى او كار سختى نيست .
. . . لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (2).
از رحمت خدا مأيوس نباشيد ، همانا خداوند تمام گناهان را مى بخشد ، به تحقيق او آمرزنده ى مهربان است.
توبه كننده در لحظه ى توبه بايد توبه اش توأم با اميد و دلگرمى به رحمت و مغفرت حق باشد كه يأس از غفران و رحمت ، به فرموده ى قرآن مساوى با كفر است(3) .
توبه كننده بايد بداند كه وضع او چون وضع مريض است ، و طبيب بيمارى او
1 ـ بقره ( 2 ) : 25 .
2 ـ زمر ( 39 ) : 53 .
3 ـ يوسف ( 12 ) : 87 .
خداست ، و مرضى وجود ندارد كه خداوند از شفايش عاجز باشد .
يأس از رحمت و مغفرت ، بازگشت به اين معناى باطل مى كند كه نعوذ بالله خداوند از علاج بيمارى بيمار ناتوان است !
در هر صورت بايد اميد به رحمت حق را محصول ايمان و عمل ، و ثمره ى توبه و بازگشت به حساب آورد چرا كه اميد بدون ايمان و عمل و دلگرمى بدون توبه و بازگشت حالتى شيطانى و به تعبير قرآن مجيد اُمنيه است .
يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً (1).
شيطان براى گمراه كردن انسان به او وعده هاى پوچ مى دهد ، و او را در فضايى از اوهام و خيالات ، آرزومند كرده اميد بى ريشه مى دهد ، و وعده ى او به انسان جز فريب و غرور چيزى نيست.
مردى به اميرالمؤمنين (عليه السلام) عرضه داشت : مرا موعظه كن ، حضرت فرمودند :
لاَ تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الاْخِرَةَ بِغَيْرِ الْعَمَلِ وَيُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطولِ الاَْمَلِ ، يَقولُ فِى الدِّنْيا بِقَوْلِ الزّاهِدِينَ ، وَيَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرّاغِبِينَ(2) .
از آنان مباش كه نجات در آخرت را بدون عمل اميد دارند ، و توبه را در فضاى تاريك آرزوى دراز مى خواهند ، گفتارشان درباره ى دنيا گفتار اهل زهد ولى عملشان عمل خواهندگان دنياست.
و نيز آن حضرت فرمودند :
اميدواريت به آنچه كه اميد ندارى بيش از چيزى باشد كه اميد دارى ، موسى بن عمران به اميد قبسى از آتش از پيش زن و بچه رفت ، به مقام كليم اللّهى رسيد و با منصب پيامبرى بازگشت . ملكه ى سبا براى ديدن سليمان و كشورش رفت
1 ـ نساء ( 4 ) : 120 .
2 ـ نهج البلاغه : 795 ، حكمت 150 ; بحار الأنوار : 69 / 199 ، باب 105 ، حديث 30 .
ولى به دست سليمان مسلمان شد ، ساحران فرعونى براى عزت گرفتن از فرعون رفتند ، اما مؤمنين واقعى بازگشتند(1) .
امام ششم (عليه السلام) فرمودند :
لاَ يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتّى يَكُونَ خائِفاً راجِياً ، وَلاَ يَكُونُ خائِفاً راجِياً حَتّى يَكُونَ عامِلا لِما يَخافُ وَيَرْجُو(2) .
مؤمن ، مؤمن نيست مگر اينكه بترسد و اميدوار باشد ، و در ترس و اميد نيست مگر اينكه بر اساس ترس و اميدش عمل كند.
عدالت
از جمله مسايل محورى در قرآن مجيد و روايات مسأله ى عدالت است .
عدل ، از اوصاف حق و از خصايص انبيا و اولياى الهى است .
انسان عادل محبوب خدا ، و اهل نجات ، و چراغ پرفروغ فضاى حيات و زندگى است .
عدل ، اصل و ريشه و واقعيت و حقيقتى است كه درباره ى موقعيت آن در نظام هستى گفته شده :
بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَالاَْرْضُ(3) .
آسمانها و زمين بر اساس عدل برپاست.
1 ـ عن ال صادق عن آبائه عن علي (عليهم السلام) قال : كن لما لا ترجو أرجى منك لما ترجو ، فإن موسى بن عمران (عليه السلام) خرج يقتبس لأهله نارا فكلمه الله عزّ وجل ، فرجع نبيا وخرجت ملكة سبأ فأسلمت مع سليمان (عليه السلام) و خرج سحرة فرعون يطلبون العزة لفرعون فرجعوا مؤمنين .
من لا يحضره الفقيه : 4 / 399 ، حديث 5854 ; بحار الأنوار : 68 / 134 ، باب 63 ، حديث 9 .
2 ـ كافى : 2 / 71 ، باب الخوف و الرجاء ، حديث 11 ; بحار الأنوار : 67 / 365 ، باب 59 ، حديث 9 .
3 ـ عوالى اللئالى : 4 / 102 ، حديث 150 .
قرآن مجيد در بسيارى از آيات از عدالت سخن به ميان آورده ، و همگان را در تمام امور زندگى و شئون حيات دعوت به اجراى عدالت نموده است .
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى . . . (1).
همانا خداوند امر به عدل و احسان و كمك مالى به اقوام مى نمايد.
إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الاَْمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ . . . (2).
خداوند شما را دستور مى دهد كه امانت ها را به اهلش بدهيد ، و چون بين مردم به حكومت برخاستيد حكومت به عدل كنيد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى . . . (3).
اى اهل ايمان ! براى خدا قائم و استوار باشيد ، بر قسط و عدالت شاهد و گواه بر ديگر ملت ها گرديد ، نبايد عداوت گروهى شما را به اين معنا وا دارد كه عدالت نكنيد ، عدالت به خرج دهيد كه عدالت از هر چيزى به تقوا نزديك تر است.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
عَدْلُ ساعَة خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعينَ سَنَةً ، قيامٌ لَيْلُها وَصِيامٌ نَهارُها ، وَجَوْرُ ساعَة فِى حُكْم اَشَدُّ عِنْدَ اللهِ مِنْ مَعاصِى سَتّينَ سَنَةً(4) .
يك ساعت عدالت ، از عبادت هفتاد سال كه تمام شبهايش به نماز و همه ى
1 ـ نحل ( 16 ) : 90 .
2 ـ نساء ( 4 ) : 58 .
3 ـ مائده ( 5 ) : 8 .
4 ـ جامع الأخبار : 154 ، الفصل السادس عشر ; مشكاة الأنوار : 316 ، الفصل الخامس فى الظلم و الحرام ; بحار الأنوار : 72 / 352 ، باب 81 ، حديث 61 .
روزهايش به روزه بگذرد بهتر است ، و ظلم ساعتى در حكم كردن نزد خداوند از گناهان شصت سال شديدتر است !
حضرت على (عليه السلام) فرمودند :
مَنْ طابَقَ سِرُّهُ عَلاَنِيَتَهُ ، وَوافَقَ فِعْلُهُ مَقَالَتَهُ ، فَهُوَ الَّذِى اَدَّى الاَْمانَةَ وَتَحَقَّقَتْ عَدالَتُهُ(1) .
كسى كه نهانش با آشكارش يكى باشد و عملش با گفتارش مطابق باشد ، او كسى است كه امانت را ادا كرده و عدالتش محقق شده است.
و نيز آن حضرت فرمودند :
اَلْعَدْلُ اَساسُ بِهِ قَوامُ الْعالَمِ(2) .
عدالت پايه اى است كه قوام و برجايى جهان بر اوست.
مولا (عليه السلام) فرمودند :
اَلْعَدْلُ رَأْسُ الاِْيمانِ ، وَجِماعُ الاِْحْسانِ ، وَاَعلى مَراتِبِ الاِْيمانِ(3) .
عدالت سر ايمان و موافق احسان و برترين مراتب ايمان است.
آنچه در سطور گذشته به تحرير آمد عبارت است از : ايمان ، نماز ، انفاق ، يقين به آخرت ، احسان به پدر و مادر ، احسان به اقوام ، احسان به ايتام ، احسان به مساكين ، گفتار نيك ، اخلاص ، صبر ، مال حلال ، تقوا ، بر ، غيرت ، عبرت ، خير ، طلب دانش ، اميد و عدالت .
اين امور عالى قسمتى عملى و برخى اخلاقى ، و تعدادى باطنى و شمارى
1 ـ غرر الحكم : 211 ، حديث 4069 .
2 ـ بحار الأنوار : 75 / 83 ، باب 16 ، حديث 87 .
3 ـ غرر الحكم : 446 ، مدح العقل ، حديث 10206 ; مستدرك الوسائل : 11 / 319 ، باب 37 ، حديث 13146 .
ظاهرى است كه نمونه اى از زيباييهاى معنوى ، و عواملى جهت اصلاح بعد از بريدن از گناه و توبه از معصيت است . امورى مانند نيت ، معروف ، حريت ، حكمت ، قرض الحسنه ، محبت و مودت ، انصاف ، ولايت ، اصلاح ذات البين ، وفاى به عهد ، گذشت ، توكل ، تواضع ، صدق ، خيرخواهى ، الفت و معاشرت ، جهاد اكبر ، امر به معروف و نهى از منكر ، ورع ، شكر ، مسئوليت ، سخاوت و امثال اينها كه از عوامل اصلاح و از زيباييهاى معنوى است اگر بخواهد همراه با آيات و روايات توضيح داده شود از چند جلد كتاب تجاوز مى كند ، به اين خاطر تفسير اين امور را صرف نظر نموده ، و عزيزان را به مطالعه ى كتابهاى مفصل از قبيل تفاسير قرآن و كتاب شريف اصول كافى ، جامع السعادات ، معراج السعادة ، محجة البيضاء ، عرفان اسلامى در دوازده جلد نوشته ى اين فقير ، معانى الاخبار ، خصال صدوق و مواعظ العددية و امثال اين كتب دعوت مى كنم .
دروغ
سخن به دروغ گفتن امرى است بسيار ناپسند و برنامه اى است شيطانى .
قرآن مجيد در بسيارى از آيات ، دروغ را از گناهان بزرگ شمرده و دروغگو را در معرض لعنت قرار داده ، و براى اهل كذب و تكذيب عذابهاى سختى مطرح مى كند .
قرآن مجيد نصاراى نجران را كه براى بحث و گفتگو با پيامبر اسلام به مدينه آمده بودند ، و نتيجه ى برخوردشان به آنجا رسيد كه با رسول خدا به مباهله بنشينند ، قومى دروغگو معرفى كرده و آنان را سزاوار لعنت خدا دانسته .
آرى گناه دروغ به اندازه اى سنگين است كه موجب دچار شدن انسان به لعنت خداست .
ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبينَ (1).
1 ـ آل عمران ( 3 ) : 61 .
آنگاه به مباهله برمى خيزيم ، سپس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مى دهيم.
خداوند متعال دروغ و دروغگويى را در قرآن مجيد از اوصاف زشت منافقان و مردم دورو و دو زبان ذكر كرده و خود به دروغگويى آنان شهادت مى دهد :
وَاللّهُ يَشْهَدُ اِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ (1).
و خداوند شهادت مى دهد كه همانا اهل نفاق بدون شك دروغگو هستند.
از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده :
كَبُرَتْ خِيانَةً اَنْ تُحَدِّثَ اَخاكَ حَدِيثاً هُوَ لَكَ مُصَدِّقٌ وَأَنْتَ بِهِ كاذِبٌ(2) .
بزرگ خيانتى است كه با برادر دينى خود به دروغ سخن بگويى ، در حالى كه او تو را راستگو مى پندارد.
امام على (عليه السلام) فرمودند :
تَحَفَّظُوا مِنَ الْكِذْبِ ، فَاِنَّهُ مِن اَدْنَى الاَْخْلاقِ قَدْراً ، وَهُوَ نَوْعٌ مِنَ الْفُحْشِ وَضَرْبٌ مِنَ الدَّناءَةِ(3) .
از دروغ خود را بپاييد كه پست ترين مرحله ى اخلاقى است ، دروغ نوعى از عمل قبيح و صنفى از پستى است.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
اَعْظَمُ الْخَطايَا اللِّسانُ الْكَذوبُ(4) .
1 ـ منافقون ( 63 ) : 1 .
2 ـ مجموعه ى ورّام : 1 / 114 ، باب الكذب ; الترغيب : 3 / 596 .
3 ـ تحف العقول : 224 ; مشكاة الأنوار : 180 ، الفصل الرابع و العشرون فى محاسن الأفعال ; بحار الأنوار : 75 / 64 ، باب 16 ، حديث 157 .
4 ـ مستدرك الوسائل : 9 / 85 ، باب 120 ، حديث 10283 ; محجة البيضاء : 5 / 243 ، كتاب آفات اللسان .
بزرگ ترين خطاها زبانى است كه دروغش از اندازه گذشته !
حضرت على (عليه السلام) فرمودند :
اِذا كَذَبَ الْعَبْدُ كِذْبَةً تَباعَدَ الْمَلَكُ مِنْهُ مَسيرَةَ ميل مِنْ نَتْنِ ما جَاءَ بِهِ(1) .
زمانى كه انسان يك دروغ بگويد ، فرشته به اندازه ى يك ميل به خاطر بوى بد دروغ از انسان فاصله مى گيرد !
امام باقر (عليه السلام) فرمودند :
اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ اَقْفالا وَجَعَلَ مَفاتِيحَ تِلْكَ الاَْقْفالِ الشَّرابَ ، وَالْكِذْبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ(2) .
خداوند براى بدى قفل هايى قرار داده و كليد اين قفل ها را شراب ، و دروغ از شراب بدتر است !
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
اَلْكِذْبُ بابٌ مِنْ اَبْوابِ النِّفاقِ(3) .
دروغ درى از درهاى نفاق است.
غيبت
از زشت ترين امور و پست ترين برنامه ها بدگويى پشت سر ديگران است .
بيان اوصافى كه در شخص موجود است و از اينكه مردم آن اوصاف را بشنوند به شدت ناراحت مى شود غيبت است .
غيبت گناه سنگينى است و ارتكاب آن ، روح را كدر و قلب را تاريك و باعث محروم شدن انسان از فيوضات الهيه است .
قرآن مجيد مردم را از غيبت نهى مى كند ، و آن را همچون خوردن گوشت بدن مرده ى برادر مسلمان مى داند :
. . . وَلاَ يَغْتَب بَعْضُكُم بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ . . . (2).
از يكديگر غيبت نكنيد ، آيا يكى از شما دوست دارد گوشت بدن مرده ى برادرش را بخورد ؟ همه از اين عمل كراهت داريد ، روى اين حساب از غيبت و بدگويى پشت سر هم به مانند كراهت داشتن از خوردن گوشت بدن مرده كراهت داشته باشيد ، پس در مسأله ى گفتار ، تقواى الهى را رعايت كنيد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به ابوذر فرمودند :
1 ـ خصال : 2 / 348 ، حديث 21 ; بحار الأنوار : 75 / 447 ، باب 33 ، حديث 7 .
2 ـ حجرات ( 49 ): 12 .
يا اباذَرٍّ ، اِيّاكَ وَالْغيبَةَ ، فَاِنَّ الْغيبَةَ اَشَدُّ مِنَ الزِّنا . قُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ ! وَمَا الْغيبَةُ ؟ قَالَ : ذِكْرُكَ اَخاكَ بِمَا يَكْرَهُ . قُلْتُ : يَا رَسُولَ اللهِ ! فَاِنْ كانَ فِيهِ ذاكَ الَّذِى يُذْكَرُ بِهِ ؟ قَالَ : اِعْلَمْ اَنَّكَ اِذا ذَكَرْتَهُ بِما لَيْسَ فِيهِ بَهَتَّهُ(1) .
اى ابوذر ! بپرهيز از غيبت ، همانا غيبت شديدتر از زناست . به پيامبر گفتم : غيبت چيست ؟ فرمودند : گفتن چيزى كه برادر دينى ات از آن خوشش نمى آيد . گفتم : اگرچه آنچه پشت سر او مى گويم در او باشد ؟ فرمودند : بدان اگر چيزى بگويى كه در او نباشد تهمت است.
نه تنها غيبت حرام است ، بلكه شنيدن آن هم حرام و گناه است .
حضرت على (عليه السلام) فرمودند :
اَلسّامِعُ لِلْغيبَةِ كَالْمُغْتابِ(2) .
شنونده ى غيبت همچون غيبت كننده است.
رسول حق فرمودند :
مَنِ اغْتيبَ عِنْدَهُ اَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَاسْتَطاعَ نَصْرَهُ وَلَمْ يَنْصُرْهُ خَذَلَهُ اللهُ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ(3) .
كسى كه نزد او از برادر مسلمانش غيبت و بدگويى شود ، و قدرت بر دفاع از او را داشته باشد و دفاع نكند ، خداوند او را در دنيا و آخرت دچار خوارى كند.
1 ـ امالى طوسى: 537 ، مجلس يوم الجمعة ، حديث 1162 ; بحار الأنوار: 74 / 91 ، باب 4 ، حديث 3 .
2 ـ غرر الحكم : 221 ، سامع الغيبة ، حديث 4443 ; تفسير معين : 102 .
3 ـ من لا يحضره الفقيه : 4 / 372 ، باب النوادر ، حديث 5762 ; وسائل الشيعه : 12 / 291 ، باب 156 ، حديث 16332 .
استهزاء و تمسخر
دست انداختن مردم و تحقير كردن آنان ، عملى بسيار زشت و گناهى سنگين است .
چه بسا كه انسان شخصى را به مسخره بگيرد و نسبت به او استهزا روا دارد و او را تحقير نمايد ، و او از اولياى خدا و از بندگان خاص حق باشد .
قرآن مجيد به شدت مردم را از مسخره كردن يكديگر نهى مى كند و اجازه ى دست اندازى كسى را نمى دهد .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ يَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْم عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَلاَ نِسَاءٌ مِن نِسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ . . . (1).
اى اهل ايمان ! قومى قوم ديگر را مسخره نكند ، شايد مسخره شدگان بهتر از مسخره كنندگان باشند ، و زنان ديگر زنان را به استهزا و تحقير نگيرند ، شايد تحقيرشدگان بهتر از تحقيركنندگان باشند.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره ى مسخره كنندگان مردم و تحقير كنندگان اهل ايمان مى فرمايند :
اِنَّ الْمُسْتَهْزِئينَ يَفْتَحُ لاَِحَدِهِمْ بابُ الْجَنَّةِ فَيُقالُ : هَلُمَّ ، فَيَجىءُ بِكَرْبِهِ وَغَمِّهِ ، فَاِذا جاءَ اُغْلِقَ دُونَهُ(2) .
به روى يكى از مسخره كنندگان در بهشت باز مى شود ، به او گفته مى شود : به جانب بهشت بيا ، به سوى بهشت با غم و غصه اى كه دارد مى آيد ، چون به در بهشت مى رسد در به رويش بسته مى شود.
آرى در عرصه گاه قيامت مسخره كنندگان را مسخره مى كنند و تحقير كنندگان را دست مى اندازند تا به مكافات و جزاى عمل زشتشان برسند !
1 ـ حجرات ( 49 ) : 11 .
2 ـ كنز العمال : 8328 .
رسول الهى مى فرمايند :
لاَ تُحْقِرَنَّ اَحَداً مِنَ الْمُسْلِمِينَ ، فَاِنَّ صَغِيرَهُمْ عِنْدَ اللهِ كَبِيرٌ(1) .
احدى از مسلمانان را تحقير نكنيد ، همانا كوچك ايشان نزد خدا بزرگ است.
و نيز آن حضرت فرمودند :
حَسْبُ ابْنِ آدَمَ مِنَ الشَّرِّ اَنْ يُحْقِرَ اَخَاهُ الْمُسْلِمَ(2) .
براى فرزند آدم از بدى و شر همين بس كه برادر مسلمانش را تحقير كند.
شهوت حرام
آنچه را كه انسان براى شكم و غريزه ى جنسى و لذت جسمى و كيف خيالى بخواهد و مخالف خواسته ى حق باشد مصداق شهوت حرام است .
انسان بايد با ياد خدا ، توجه به قيامت ، عقوبت گناه و فرجام خطرناك معصيت ، نفسش را از هوا و هوس و شهوات حرام و خواسته هاى ضد حق باز دارد ، كه اين بازداشتن جزايى و مزدى جز بهشت ندارد :
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى (3).
و اما كسى كه مقام پروردگارش را بترسد و نفسش را از هوا باز دارد ، همانا بهشت جايگاه اوست.
1 ـ تحف العقول : 13 ; بحار الأنوار : 74 / 68 ، باب 3 ، حديث 6 .
2 ـ كافى : 7 / 435 ، باب اليمين الكاذبة ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 101 / 209 ، باب 1 ، حديث 15 .
3 ـ نازعات ( 79 ) : 40 ـ 41 .
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
طوبى لِمَنْ تَرَكَ شَهْوَةً حَاضِرَةً لِمَوْعِد لَمْ يَرَهُ(1) .
خوشا به حال كسى كه شهوت حاضر را براى محل وعده اى كه نديده ( بهشت ) ترك كند !
رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
ثَلاثٌ اَخافُهُنَّ بَعْدِى عَلى اُمَّتِى : الضَّلالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ ، وَمَضَلاّتُ الْفِتَنِ ، وَشَهْوَةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ(2) .
سه چيز است كه بعد از خودم از آنها بر امتم مى ترسم : گمراهى بعد از معرفت ، فتنه هاى منحرف كننده و شهوت شكم و غريزه ى جنسى.
حضرت على (عليه السلام) فرمودند :
عَبْدُ الشَّهْوَةِ اَذَلُّ مِنْ عَبْدِ الرِّقِّ(3) .
بنده ى شهوت ، خوارتر از غلام و بنده است.
رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
اَلْحَقُّ ثَقيلٌ مَرٌّ ، وَالْباطِلُ خَفيفٌ حُلْوٌ ، وَرُبَّ شَهْوَةِ ساعَة تُورِثُ حُزْناً طَوِيلا(4) .
حق سنگين است و تلخ ، باطل سبك است و شيرين ، چه بسا يك ساعت شهوت كه مورث اندوه طولانى است.
1 ـ خصال : 1 / 2 ، حديث 2 ; امالى مفيد : 51 ، المجلس السادس ، حديث 11 ; وسائل الشيعه : 15 / 210 ، باب 9 ، حديث 20299 .
2 ـ كافى : 2 / 79 ، باب العفة ، حديث 6 ; وسائل الشيعه : 15 / 249 ، باب 22 ، حديث 20417 .
3 ـ غرر الحكم : 304 ، فى الشهوات ذل و رق ، حديث 6965 .
4 ـ مكارم الأخلاق : 465 ، الفصل الخامس ; بحار الأنوار : 74 / 84 ، باب 4 ، حديث 3 .
و نيز آن حضرت فرمودند :
مَنْ عَرَضَتْ لَهُ فاحِشَةٌ اَوْ شَهْوَةٌ فَاجْتَنَبَها مِنْ مَخافَةِ اللهِ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ النّارَ ، وَآمَنَهُ مِنَ الْفَزَعِ الاَْكْبَرِ(1) .
كسى كه گناهى يا شهوت حرامى به او عرضه شود ، و او از ترس خداوند از آن اجتناب نمايد ، خداوند آتش را بر او حرام و از وحشت اكبر كه از عارضه هاى قيامت است او را امان مى دهد.
ستم و ستمگرى
زورگويى و ظلم ، تجاوز به حقوق مردم ، مانع شدن از رسيدن مردم به حقوق خود ، و آن اعمال و رفتارى كه به ناحق دل مردم را بيازارد ، قانون شكنى ، بدعت گذارى ، پايمال كردن حق ، قلدرى و گردن كلفتى ، همه و همه از مصاديق ستم و ستمگرى است .
قرآن مجيد اهل ستم را تا در گردونه ى ستم بسر مى برند شايسته و سزاوار هدايت نمى داند .
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَى إِلَى الاِْسْلاَمِ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (2).
چه كسى ستمكارتر از انسانى است كه به اسلام دعوت مى شود ولى بر خدا افتراى دروغ مى بندد ، و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى كند.
1 ـ من لا يحضره الفقيه : 4 / 13 ، باب ذكر جمل من مناهى النبى ( ص ) ، حديث 4968 ; بحار الأنوار : 67 / 378 ، باب 59 ، حديث 25 .
2 ـ صف ( 61 ) : 7 .
قرآن مجيد ستم و ستمكارى را علت نابودى و هلاكت مى داند ، و جامعه ى ستمكار و ظالم را مستحق بلا و حادثه و عذاب سخت معرفى مى كند .
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ (1).
چون فرشتگان ما نزد ابراهيم به بشارت آمدند ، اعلام كردند كه ما مردم اين ديار را دچار هلاكت مى كنيم چرا كه مردمى ظالم و ستم پيشه بودند.
قرآن مجيد ستمگران را در قيامت ، محروم از يارى خويشان و شفيعان مى داند ، و تنهايى و بى كسى و غربت در قيامت را جزيى از عذاب آنان اعلام مى كند :
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الاْزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيم وَلاَ شَفِيع يُطَاعُ (2).
و اينان را از روز قيامت بترسان كه از وحشت آن روز جانها به گلو مى رسد ، و از بيم آن حزن و خشم خود را فرو مى خورند ، در آن روز ستمكاران را هيچ خويشى كه از آنان حمايت كند ، و نه شفيعى كه شفاعتش در حق آنان پذيرفته گردد نخواهد بود.
قرآن ستمكاران را مستحق عذاب ابد مى داند ، و جايى جز جهنم براى آنان و هركس تابع آنان بوده نمى شناسد :
إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلاَ إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذَاب مُقِيم (3).
1 ـ عنكبوت ( 29 ) : 31 .
2 ـ غافر ( 40 ) : 18 .
3 ـ شورى ( 42 ) : 45 .
زيانكاران كسانى هستند كه خود و اهلشان در قيامت به خسارت دچارند ، بدانيد كه ستمكاران در عذاب پابرجا خواهند بود !
و در نهايت قرآن مجيد اعلام مى كند كه خداوند ستمكاران را دوست ندارد ، و معلوم است قومى كه از گردونه ى محبت و عشق خداوند خارجند در دنيا و آخرت به چه بلاهايى مبتلا خواهند شد !
إنَّهُ لاَ يُحِبُّ الظّالِمينَ (1).
همانا خداوند ستمكاران را دوست ندارد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ سَبْعُ عِقاب اَهْوَنُهَا الْمَوْتُ . وَقالَ اَنَسٌ : قُلْتُ : يا رَسولَ اللهِ ! فَمَا اَصْعَبُها ؟ قالَ : الْوُقوفُ بَيْنَ يَدَىِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ اِذْ تَعَلَّقَ الْمَظْلُومُونَ بِالظّالِمينَ(2) .
ميان بهشت و دوزخ هفت عقبه است ، آسان ترينش مرگ است ، انس مى گويد : به حضرت عرضه داشتم : سخت ترينش كدام است ؟ فرمودند : ايستادن در پيشگاه حق وقتى كه ستمديدگان به ستمكاران براى احقاق حق خود درآويزند !
در حديث قدسى آمده :
اِشْتَدَّ غَضَبى عَلى مَنْ ظَلَمَ مَنْ لاَ يَجِدُ ناصِراً غَيْرِى(3) .
خشم و غضب من شديد است بر كسى كه ستم كند آن را كه جز من ياورى ندارد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
1 ـ شورى ( 42 ) : 40 .
2 ـ كنز العمال : 8862 .
3 ـ امالى طوسى : 405 ، المجلس الرابع عشر ، حديث 908 ; وسائل الشيعه : 16 / 50 ، باب 77 ، حديث 20955 ; بحار الأنوار : 72 / 311 ، باب 79 ، حديث 12 .
اِتَّقُوا الظُّلْمَ فَاِنَّهُ ظُلُماتُ يَوْمَ الْقِيامَةِ(1) .
از ستم بپرهيزيد كه تجسم ستم در روز قيامت تاريكى هاست.
و نيز آن حضرت فرمودند :
اَلْعامِلُ بِالظُّلْمِ وَالْمُعينُ عَلَيْهِ وَالرَّاضى بِهِ شُرَكاءُ ثَلاثَة(2) .
آگاه به ستم كه به دفاع از مظلوم برنمى خيزد ، و كمك كننده به ستم و راضى به ستم ، هر سه در ستم ستمكار شريكند.
حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند :
وَاللهِ لَوْ اُعْطيتُ الاْقاليمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ اَفْلاكِها عَلى اَنْ اَعْصِىَ اللهَ فى نَمْلَة اَسْلُبُها جُلْبَ شَعِيرَة ما فَعَلْتُهُ(3) .
والله قسم ، اگر اقاليم هفتگانه ى عالم را با آنچه كه زير افلاكش قرار دارد به من بدهند تا خدا را در گرفتن پوست جوى از مورچه معصيت كنم ، اين ظلم و ستم را مرتكب نمى شوم !
خشم و غضب
بدون ترديد خشم و غضب در غير مورد حق ، و عصبانيت و از كوره در رفتن در برابر پيشامدها ، يا اشتباه زن و فرزند و اقوام ، يا آزار غافلان و جاهلان از برادران دينى ، حالتى شيطانى و برنامه اى ابليسى و كارى ناپسند و عملى ناشايسته است .
1 ـ كافى : 2 / 332 ، باب الظلم ، حديث 10 ; بحار الأنوار : 72 / 330 ، باب 79 ، حديث 63 .
2 ـ خصال : 1 / 107 ، حديث 72 ; تحف العقول : 216 ; بحار الأنوار : 72 / 312 ، باب 79 ، حديث 16 .
3 ـ نهج البلاغه : 494 ، خطبه ى 215 ; مستدرك الوسائل : 13 / 211 ، باب 77 ، حديث 15140 .
فرو خوردن خشم و خوددارى از عصبانيت براى هر مسلمانى لازم و ضرورى است ، چرا كه انسان در فضاى خشم و غضب دچار بسيارى از معاصى و گناهان مى شود ، و چه بسا مرتكب اعمالى شود كه جبرانش غيرممكن و يا محال باشد .
فرو خوردن خشم و عفو كردن مردم و نيكى به آنان از نشانه هاى مردم باتقوا ، و موجب محبوبيت انسان نزد حضرت حق است .
. . . وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُـحْسِنِينَ (1).
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
اِذَا غَضِبَ اَحَدُكُمْ وَهُوَ قائِمٌ فَلْيَجْلِسْ ، فَاِنْ ذَهَبَ عَنْهُ الْغَضَبُ وَاِلاَّ فَلْيَضْطَجِعْ(2) .
هرگاه يكى از شما خشمگين شد در حالى كه ايستاده است بايد بنشيند ، اگر خشمش در حال نشستن برطرف شد چه خوب ورنه به پهلو دراز بكشد.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) سفارش كرد :
لاَ تَغْضَبْ فَإذَا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ ، وَتَفَكَّرْ فِى قُدْرَةِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبادِ وَحِلْمِهِ عَنْهُمْ ، وَاِذَا قِيلَ لَكَ ، اتَّقِ اللهَ فَانْبِذْ غَضَبَكَ ، وَارْجِعْ حِلْمَكَ(3) .
خشمگين مشو ، اگر غضب كردى بنشين ، و در قدرت خداوند نسبت به بندگانش و بردبارى او در برابر آنان بينديش ، و اگر در آن حال به تو گفته شد : خدا را پروا كن ، غضب و خشمت را كنارى بينداز و به حلم و بردباريت باز گرد.
1 ـ آل عمران ( 3 ) : 134 .
2 ـ الترغيب : 3 / 450 .
3 ـ تحف العقول : 13 ; بحار الأنوار : 74 / 68 ، باب 3 ، حديث 6 .
امام على (عليه السلام) فرمودند :
اِيّاكَ وَالْغَضَبَ ، فَاَوَّلُهُ جُنونٌ ، وَآخِرُهُ نَدَمٌ(1) .
بر تو باد كه از غضب بپرهيزى كه ابتدايش ديوانگى و پايانش پشيمانى است.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمودند :
مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَهُوَ يَقْدِرُ عَلى اِمْضائِهِ حَشَا اللهُ قَلْبَهُ اَمْناً وَاِيماناً(2) .
كسى كه خشمش را فرو خورد در حالى كه قدرت بر به كار گيرى آن را دارد ، خداوند قلبش را از امن و ايمان پر مى كند.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند :
اَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ(3) .
خشم كليد هر شرى است.
حقد و كينه
كينهورزى ، كينه توزى و دشمنى با مردم بدون علت شرعى ، ممنوع و حرام است .
كينهورز و كينه توز براى فرو نشاندن آتش كينه مجبور است آلوده به ستم و ظلم و گرفتار بعضى از معاصى و گناهان شود .
كينهورز و كينه توز از رحمت آوردن به مردم و مهربانى به همگان بركنار
1 ـ غرر الحكم : 303 ، آثار أخرى للغضب ، حديث 6898 ; مستدرك الوسائل : 12 / 12 ، باب 53 ، حديث 13376 .
2 ـ كافى : 2 / 110 ، باب كظم الغيظ ، حديث 7 ; بحار الأنوار : 68 / 410 ، باب 93 ، حديث 24 .
3 ـ كافى : 2 / 303 ، باب الغضب ، حديث 3 ; خصال : 1 / 7 ، حديث 22 ; بحار الأنوار : 70 / 266 ، باب 132 ، حديث 17 .
است ، و به همين خاطر بر اساس آيات قرآن و روايات از رحمت و لطف حق در دنيا و آخرت محروم است .
على (عليه السلام) مى فرمايند :
اَلْحِقْدُ ألاْمُ الْعُيوبِ(1) .
كينه پست ترين عيب هاست.
و در كلامى ديگر فرموده اند :
اَلْحِقْدُ مِنْ طَبايِعِ الاَْشْرارِ(2) .
كينه از سرشت مردم شرير است.
و در سخنى ديگر اعلام نموده :
اَلْحِقْدُ نارٌ كامِنَةٌ ، لاَ يُطْفيها اِلاّ مَوْتٌ اَوْ ظَفَرٌ(3) .
كينه آتشى پنهان است كه آن را جز مرگ يا پيروزى بر طرف مقابل خاموش نمى كند.
امام على (عليه السلام) فرمودند :
اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ(4) .
شر و فتنه را از سينه ى ديگرى با درآوردنش از سينه ى خودت ريشه كن كُن.
امام در سخنى ديگر فرمودند :
1 ـ غرر الحكم : 299 ، ذم الحقد ، حديث 6763 .
2 ـ غرر الحكم : 299 ، ذم الحقد ، حديث 6767 .
3 ـ غرر الحكم : 299 ، ذم الحقد ، حديث 6766 .
4 ـ نهج البلاغه : 801 ، حكمت 178 ; غرر الحكم : 106 ، فى النهى عن الشر ، حديث 1911 .
سَبَبُ الْفِتَنِ الْحِقْدُ(1) .
علت فتنه ها كينه است.
و در كلامى ديگر فرمودند :
مَنِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَراحَ قَلْبُهُ وَلبُّهُ(2) .
كسى كه كينه را كنار انداخت قلب و مغزش استراحت كرد.
و در بيانى فرمودند :
لَيْسَ لِحَقُود اِخْوَةٌ(3) .
براى كينه توز برادرانى نيست.
در دعاى ندبه مى خوانيم كه پس از وفات رسول عزيز اسلام تمام بلاهايى كه از جانب مردم به اهل بيتش رسيد ، و همه ى فتنه هايى كه ايجاد شد ، و انحرافاتى كه در دين و حيات مردم به وجود آمد ، و جبرانش تا قيامت محال است ، معلول حقد و كينه ى فتنه گران و حسودان بوده .
بخل
حالتى كه مانع از خرج كردن مال و مقام و آبرو در راه خداست و نمى گذارد انسان به درد دردمندان ، و مشكل مشكل داران ، و ناتوانى ناتوانان و خلأ آبرومندان برسد بخل است .
بخل حالتى شيطانى ، اخلاقى و ابليسى و از اوصاف ناپاكان و اشرار و حسودان است .
1 ـ غرر الحكم : 299 ، بعض آثار الحقد ، حديث 6781 .
2 ـ غرر الحكم : 299 ، ذم الحقد ، حديث 6774 .
3 ـ غرر الحكم : 419 ، جملة من علائم شر الإخوان ، حديث 9602 .
قرآن مجيد به شدت به بخل و بخيل حمله مى كند ، و آلودگان به بخل را در قيامت مستحق عذاب شديد و عقاب سخت مى داند .
وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ . . . (1).
آنانكه از آنچه كه خداوند از فضلش به آنان عنايت كرده بخل مىورزند گمان نكنند كه اين بخل ورزى به سود آنان است ، بلكه اين صفت براى آنان زيان دارد ، آنچه را كه از پرداخت آن در راه خدا بخل ورزيده اند در قيامت به صورت طوق آتشين گردنگيرشان مى گردد !
. . . وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَاب أَلِيم * يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا كَنَزْتُمْ لاَِنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَاكُنْتُمْ تَكْنِزُونَ (2).
و آنان كه طلا و نقره را ذخيره مى كنند ، و در راه خدا انفاق نمى نمايند ، به عذاب دردناك بشارتشان بده .
روزى كه طلا و نقره ى آنان در آتش دوزخ گداخته شود و پيشانى و پشت و پهلوى آنان را به آن اجناس گداخته داغ كنند ، به آنان گفته شود : اين است آنچه كه براى خود ذخيره كرديد !
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
اَقَلُّ النّاسِ راحَةً الْبَخِيلُ(3) .
در ميان مردم آنكه راحتى او از همه كمتر است بخيل است.
1 ـ آل عمران ( 3 ) : 180 .
2 ـ توبه ( 9 ) : 34 ـ 35 .
3 ـ امالى صدوق : 20 ، المجلس السادس ، حديث 4 ; بحار الأنوار : 70 / 300 ، باب 136 ، حديث 2 .
امام على (عليه السلام) فرمودند :
اَلْبُخْلُ جامِعٌ لِمَساوِىءِ الْعُيوبِ ، وَهُوَ زِمامٌ يُقادُ بِهِ اِلى كُلِّ سُوء(1) .
بخل جمع كننده ى تمام عيوب زشت است و آن مهارى است كه كشاننده ى به جانب تمام بديهاست.
امام هفتم (عليه السلام) فرمودند :
اَلْبَخِيلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللهُ عَلَيْهِ(2) .
بخيل كسى است كه از انجام آنچه كه خدا بر او واجب نموده بخل ورزد.
احتكار
حبس اجناس مورد نياز مردم به خصوص غذا و دارو به طمع گران شدن و به نيت ثروت اندوزى ، ستم و ظلم شديد بر بندگان حق ، به خصوص ناتوانان از جامعه است .
محتكر با بى رحمى خود زمينه ى محروميت خويش را از رحمت خداوند در دنيا و آخرت فراهم مى كند .
فروش اجناس احتكارى كارى حرام و خوردن مال به باطل و از نظر قرآن مجيد و روايات مذموم است .
در رابطه با خوردن مال و پولى كه از راه نامشروع به خصوص احتكار به دست مى آيد ، قرآن مجيد مى فرمايد :
وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْوَاناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَاراً وَكَانَ ذلِكَ عَلَى اللّهِ
1 ـ نهج البلاغه : 868 ، حكمت 378 ; بحار الأنوار : 70 / 307 ، باب 136 ، حديث 36 .
2 ـ كافى : 4 / 45 ، باب البخل و الشح ، حديث 4 ; بحار الأنوار : 93 / 16 ، باب 1 ، حديث 36 .
يَسِيراً (1).
آن كس كه از راه زور و ستم ، و از طريق نامشروع به كسب مال برخيزد ، و اموال مردم را به دشمنى و ظلم به جانب خود سوق دهد او را به زودى در آتش دوزخ درافكنيم كه انتقام گرفتن خدا از ستم پيشگان كارى آسان است.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
مَنْ جَمَعَ طَعاماً يَتَرَبَّصُ بِهِ الْغَلاءَ اَرْبَعِينَ يَوْماً فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الله وَبَرِئَ اللهُ مِنْهُ(2) .
كسى كه خوراك مردم را در جايى به مدت چهل روز به انتظار گران شدن روى هم بگذارد ، از خدا بيزار و خدا هم از او بيزار است !
و نيز آن حضرت فرمودند :
مَنِ احْتَكَرَ طَعاماً اَرْبَعِينَ يَوْماً وَتَصَدَّقَ بِهِ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ(3) .
كسى كه چهل روز غذاى مردم را احتكار كند و آن را در راه خدا صدقه بدهد از او پذيرفته نخواهد شد.
و در كلامى فرمودند :
بِئْسَ الْعَبْدُ الْمُحْتَكِرُ اِنْ اَرْخَصَ اللهُ الاَْسْعارَ حَزِنَ ، وَاِنْ اَغْلاَهَا اللهُ فَرِحَ(4) .
محكتر انسان بدى است ، اگر خداوند قيمت ها را ارزان كند اندوهگين مى شود ، و اگر گران كند مسرور مى گردد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
1 ـ نساء ( 4 ) : 30 .
2 ـ طب النبى : 22 ; بحار الأنوار : 59 / 292 ، باب 89 .
3 ـ كنز العمال : 9720 .
4 ـ كنز العمال : 9715 .
يُحْشَرُ الْحَكّارُونَ وَقَتَلَةُ الاَْنْفُسِ اِلى جَهَنَّمَ فِى دَرَجة(1) .
محتكران و قاتلان در جهنم در يك درجه خواهند بود.
امام على (عليه السلام) فرمودند :
اَلاِْحْتِكارُ شِيَمُ الاَْشْرارِ(2) .
احتكار سرشت و خوى اشرار است.
حب دنيا
دوست داشتن دنيا به قدر معقول و مشروع كه انسان را وادار به برپا كردن يك زندگى پاك و طبيعى كند امرى پسنديده و شايسته است .
دوستى و محبت به دنيا اگر عاملش حرص و طمع و هوا و شهوت باشد ، و باعث آلوده شدن به هر نوع مال و لذت حرام گردد ، نامعقول و نامشروع و موجب خرابى آخرت ، و گرفتار شدن به لعنت و عذاب ابد است .
اگر در آيات قرآن و روايات از محبت به دنيا يا خود دنيا مذمت شده ، منظور اينگونه رابطه با دنيا ، و مقصود ثروت و مال و جنس نامشروع و عناصر به دست آمده از راه تجاوز و ستم و ظلم و خيانت است .
تعبيراتى در قرآن از قبيل اينكه دنيا جز متاع غرور نيست ، حيات دنيا غير لهو و لعب چيزى نيست ، متاع دنيا اندك و قليل است ، زينت حيات دنيا قابل توجه نيست ، همه و همه ناظر به دنيايى است كه معلول حرص و طمع و جهل و غفلت است .
1 ـ كنز العمال : 9739 .
2 ـ تفسير معين : 83 .
آرى خواهان دنيا ، و عاشق دنيا كه خواهندگى و عشقش ميوه ى تلخ اوصاف ناپسند است ، با روى آوردن به چنين دنيايى آخرتش را از دست مى دهد ، و خود را مغضوب و منفور حق مى كند ، و از رضوان و بهشت ابد محروم مى گردد .
قلب را كه عرش خدا ، و حرم حق است بايد از آلوده شدن به چنين محبتى كه محصول حرص و طمع است حفظ كرد .
از دنيا بايد به صورتى كه قرآن مجيد و روايات ارشاد مى كنند استفاده كرد .
تحصيل مال مشروع ، و خرج كردن آن براى برپا بودن خيمه ى معيشت ، و انفاق مازاد آن در راه خدا .
ارتباط با دنيا با چنين كيفيتى مورد رضاى حق و آباد كننده ى آخرت انسان است ، ولى محبت نامعقول باعث ذلت انسان در اين جهان و آن جهان است .
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
اِنَّهُ ما سَكَنَ حُبُّ الدُّنْيا قَلْبَ عَبْد اِلاّ الْتاطَ فِيها بِثَلاث : شُغْل لاَ يَنْفَدُ عَناؤُهُ ، وَفَقْر لاَ يُدْرَكُ غِناهُ ، وَاَمَل لاَ يُنالُ مُنْتَهاهُ(1) .
محبت دنيا در قلبى جا نگرفت مگر اينكه آن قلب را به سه چيز دچار كرد : شغلى كه رنجش پايان نگيرد ، فقرى كه بى نيازى از آن به دست نيايد و آرزويى كه به پايانش نرسد.
و نيز آن حضرت فرمودند :
حَرامٌ عَلى كُلِّ قَلْب يُحِبُّ الدُّنْيا اَنْ يُفارِقَهُ الطَّمَعُ(2) .
بر قلبى كه عاشق دنياست جدا شدن طمع ، حرام است !
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند :
1 ـ أعلام الدين : 345 ، حديث 38 ; بحار الأنوار : 74 / 190 ، باب 7 ، حديث 38 .
2 ـ مجموعه ى ورّام : 2 / 121 .
مَنْ اَحَبَّ الدُّنْيا جَمَعَ لِغَيْرِهِ(1) .
عاشق دنيا ، مال و ثروت دنيا را براى غير خودش جمع مى كند.
زيرا بر اثر عشقش به دنيا از خرج كردن آن امتناع مى كند و جز روى هم انباشتن و گذاشتن و مردن و به غير واگذار كردن كارى نمى كند !
امام صادق (عليه السلام) فرمودند :
. . . فَمَنْ اَحَبَّها اَوْرَثَتْهُ الْكِبْرَ ، وَمَنِ اسْتَحْسَنَها اَوْرَثَتْهُ الْحِرْصَ ، وَمَنْ طَلَبَها اَوْرَدَتْهُ الطَّمَعَ ، وَمَنْ مَدَحَها اَكَبَّتْهُ الرِّياءُ ، وَمَنْ اَرادَها مَكَّنَتْهُ مِنَ الْعُجْبِ ، وَمَنِ اطْمَأَنَّ اِلَيْها رَكَّبَتْهُ الْغَفْلَةَ(2) .
كسى كه عاشق دنيا شد كبر را ارث او قرار داد ، و هركس آن را نيكو شمرد حرص را ارث او نمود ، و آن كه او را خواست در گردونه ى طمعش انداخت ، و هركه آن را مدح كرد ريا و خودنمايى به زمينش زد ، و هركه به آن ميل كرد گرفتار خودبينى اش نمود ، و هركس به آن آرامش خواست دچار غفلتش ساخت.
خيانت
كلمه ى خيانت در مقابل امانت ، و خائن در برابر امين است . بنابراين كسى كه در امانات الهى و امانات مردم تصرف نابجا كند و به كسى كه او را امين دانسته ضربه وارد كند خائن است .
1 ـ بحار الأنوار : 75 / 11 ، تتمة باب 15 ، حديث 70 .
2 ـ مصباح الشريعة : 139 ، الباب الخامس و الستون فى صفة الدنيا ; بحار الأنوار : 70 / 105 ، باب 122 ، حديث 101 .
خيانت امرى بسيار ناپسند ، و كارى است كه از شيطان و شيطنت مايه مى گيرد و از ويژگيهاى مردم بى دين يا سست عقيده است .
كتاب خدا در آياتى به موارد خيانت از قبيل : خيانت چشمها ( نظر دوزى به نامحرم ) ، خيانت به خويش ( ضربه زدن به شخصيت انسانى و تخريب آخرت خود ) ، خيانت در امانات ( چه امانات الهى مانند استعدادها و اعضا و جوارح و روح و روان ، چه امانات مردمى مانند اموال و اسرار ) ، خيانت در معامله ى اقتصادى و معاشرت اشاره مى كند و در نهايت اعلام مى دارد كه خداوند مردم خائن و ناسپاس را دوست ندارد .
وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْم خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْخَائِنِينَ (1).
چنانچه از خيانت قومى از معاهدان خود به خاطر پيمان شكنى ايشان مى ترسى ، در اين صورت با توجه به عدل ، درستى عهد آنان را از عهده ى خود بردار و به آنان اعلام كن كه مرا با شما پيمانى نيست ، همانا خداوند مردم خيانت پيشه را دوست ندارد.
خداوند از شدت نفرتى كه به خيانت دارد اكيداً اهل ايمان را از خيانت به خدا و رسول و خيانت در امانات منع مى كند :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَخُونُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (2).
اى اهل ايمان ! به خدا و رسول و امانات خود خيانت نورزيد در حالى كه زشتى خيانت را مى دانيد.
1 ـ انفال ( 8 ) : 58 .
2 ـ انفال ( 8 ) : 27 .
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
لَيْسَ مِنّا مَنْ خَانَ مُسْلِماً فِى اَهْلِهِ وَمالِهِ(1) .
از ما نيست كسى كه به مسلمانى در اهل و مالش خيانت كند.
و در سخنى فرمودند :
اِفْشاءُ سِرِّ اَخِيكَ خِيانَةٌ ، فَاجْتَنِبْ ذلِكَ(2) .
پخش كردن سرّ برادر دينى ات خيانت است پس از اين خيانت بپرهيز.
و نيز فرمودند :
لاَ تَخُنْ مَنْ خانَكَ فَتَكُنْ مِثْلَهُ(3) .
به كسى كه به تو خيانت كرده خيانت نكن كه مانند او مى شوى.
و فرمودند :
چهار چيز است كه يكى از آنها وارد خانه اى نمى شود مگر اينكه آن خانه خراب شود و به بركت آباد نگردد :
خيانت ـ دزدى ـ شرابخوارى ـ زنا(4) .
1 ـ اختصاص : 248 ; بحار الأنوار : 72 / 172 ، باب 58 ، حديث 13 .
2 ـ مكارم الأخلاق : 470 ، الفصل الخامس ; بحار الأنوار : 74 / 90 ، باب 4 ، حديث 3 ; مستدرك الوسائل : 8 / 398 ، باب 59 ، حديث 9790 .
3 ـ جعفريات : 188 ، باب فى المعروف و الصدقه ; مستدرك الوسائل : 15 / 183 ، باب 71 ، حديث 17941 .
4 ـ عن ال صادق جعفر بن محمد عن أبيه عن آبائه (عليهم السلام) قال : قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) : أربع لا تدخل بيتا واحدة منهن إلا خرب ولم يعمر بالبركة ، الخيانة والسرقة وشرب الخمر والزناء .
امالى صدوق : 398 ، المجلس الثانى و الستون ، حديث 12 ; بحار الأنوار : 72 / 170 ، باب 58 ، حديث 2 .
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
اَلْمَكْرُ وَالْخَدِيعَةُ وَالْخِيانَةُ فِى النّارِ(1) .
فريبكارى و خدعه و خيانت در آتش است.
امام على (عليه السلام) فرمودند :
اَلْخِيانَةُ دَليلٌ عَلى قِلَّةِ الْوَرَعِ وَعَدَمِ الدِّيانَةِ(2) .
خيانت دليل بر كمى پارسايى و ديندارى است.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند :
يُجْبَلُ الْمُؤمِنُ عَلى كُلِّ طَبِيعَة اِلاّ الْخِيانَةَ وَالْكِذْبَ(3) .
مؤمن بر هر طبيعتى سرشته مى شود مگر خيانت و دروغ.
شرابخوارى
سازنده ى شراب و بانى شرابخوارى به طورى كه از معارف اسلامى استفاده مى شود ابليس است .
من فكر نمى كنم زيان و ضرر و خسارت شرابخوارى حتى بر شرابخوار پوشيده باشد .
شراب و هر مست كننده اى ، ضربه ى هولناكى به عقل و قدرت تفكر انسان مى زند ، و به صورت تدريجى فرد را تبديل به موجود عاطل و باطلى مى كند .
1 ـ ثواب الأعمال : 271 ; جعفريات : 171 ، باب المكر و الخيانة ; مستدرك الوسائل : 9 / 80 ، باب 119 ، حديث 10265 .
2 ـ غرر الحكم : 460 ، الخيانة ، حديث 10521 ; تفسير معين : 96 .
3 ـ اختصاص : 231 ; بحار الأنوار : 72 / 172 ، باب 58 ، حديث 11 .
تبديل هر نعمتى از نعمت هاى طبيعى حق كه براى قوت ابدان ، و قدرت بر عبادت حق و خدمت به خلق آفريده شده به شراب و هر مايه ى مست كننده ، خيانتى بزرگ و كارى ناپسند و گناهى عظيم است .
فروش انگور و خرما و ساير نعمت ها به شراب ساز ، معامله اى حرام ، و برنامه اى است ناپسند و مبارزه با خدا و انسانيت است .
ساختن و حمل كردن و فروختن و واسطگى براى فروش و كارگرى در اين زمينه و خوردن شراب ، همه و همه حرام و موجب غضب حق ، و باعث ورود به عذاب سخت الهى در روز قيامت است .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالاَْنْصَابُ وَالاَْزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (1).
اى اهل ايمان ! مايه ى مست كننده و قمار و بت پرستى و تيرهاى گروبندى ، ناپاكى و از عمل شيطان است ، از همه ى آنها اجتناب كنيد باشد كه رستگار گرديد .
شيطان مى خواهد با شراب و قمار بين شما دشمنى و كينه ايجاد كند ، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد ، آيا از اين گناهان با اين ضررهاى سنگينش دست برمى داريد ؟ !
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
شارِبُ الْخَمْرِ لاَ تُصَدِّقُوهُ اِذَا حَدَّثَ ، وَلاَ تُزَوِّجُوهُ اِذَا خَطَبَ ، وَلاَ تَعُودُوهُ اِذا مَرِضَ ،
1 ـ مائده ( 5 ) : 90 ـ 91 .
وَلاَ تُحْضِرُوهُ اِذَا مَاتَ ، وَلاَ تَأْمَنُوهُ عَلى اَمانَة(1) .
گفتار مشروبخوار را تصديق نكنيد ، چون به خواستگارى آمد دختر به او ندهيد ، وقتى بيمار شد از او عيادت ننماييد ، چون مرد به تشييع جنازه اش نرويد و بر امانت به او اطمينان نكنيد.
و نيز فرمودند :
يَخْرُجُ الْخَمّارُ مِنْ قَبْرِهِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ : آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ(2) .
مشروبخوار در قيامت از قبرش بيرون مى آيد ، بر پيشانيش نوشته شده : مأيوس از رحمت خداست !
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
اَلْخَمْرُ اُمُّ الْفَواحِشِ ، وَاَكْبَرُ الْكَبائِرِ(3) .
شراب ريشه ى همه ى گناهان و بزرگترين گناه كبيره است.
رسول خدا فرمودند :
لَعَنَ اللهُ الْخَمْرَ وَعاصِرَها وَغَارِسَها وَشارِبَها وَساقِيَها وَبائِعَها وَمُشْتَرِيَها وَآكِلَ ثَمَنِها وَحامِلَها وَالْمَحْمُولَةَ اِلَيْهِ(4) .
خداوند شراب و گيرنده ى آن ، و كارنده و خورنده و ساقى و فروشنده و خريدار و خورنده ى مال و حمل كننده و كسى كه آن را به سوى او حمل مى كنند ، همه و همه را لعنت كرده است !
1 ـ وسائل الشيعه: 25 / 312 ، باب 11 ، حديث 31988 ; بحار الأنوار: 76 / 127 ، باب 86 ، حديث 7 .
2 ـ تفسير معين : 123 .
3 ـ كنز العمال : 13182 .
4 ـ امالى صدوق : 424 ، المجلس السادس و الستون ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 76 / 126 ، باب 86 ، حديث 5 .
رسول خدا در روايت بسيار مهمى فرموده اند :
مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ فَلاَ يَجْلِسْ عَلى مائِدَة يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ(1) .
كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد بر سفره اى كه كنارش شراب مى خورند ننشيند !
مفضل مى گويد : از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم چرا خداوند مست كننده را حرام كرده ؟
فرمودند : براى زيان و فسادى كه دارد ، رعشه ى بدن نصيب مشروبخوار است ، نور قلب و جان و قيافه اش از بين مى رود ، مردانگى اش نابود مى شود ، جرأت بر انجام محرمات پيدا مى كند ، خونريز مى گردد ، زناكار مى شود ، به محرمش در حالى كه او را بجا نمى آورد تجاوز مى كند ، به شرابخوار اضافه نمى شود مگر تمام بديها و زشتى ها(2) !
اسراف
زياده روى در خوراك و پوشاك ، زياده روى در معاشرت و محبت ، زياده روى در عشق به دنيا ، زياده روى در بذل و بخشش ، همه و همه از مصاديق اسراف و از نظر قرآن مجيد و روايات ، عملى مذموم و كارى ناپسند است .
اسراف در حدى زشت است كه خداوند متعال در قرآن مجيد اعلام كرده كه مسرفين را دوست ندارد .
كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (2).
بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد ، همانا خداوند اهل اسراف را دوست ندارد.
اسرافكار ، و ريخت و پاش دار ، و مال تلف كن و ثروت بر باد ده در اصطلاح
1 ـ علل الشرايع : 2 / 577 ، باب 383 ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 57 / 9 ، باب 29 ، حديث 8 .
2 ـ اعراف ( 7 ) : 31 .
قرآن مجيد مبذر است ، و مبذران برادران شياطين هستند :
إِنَّ المُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً (1).
اسرافكاران و تلف كنندگان مال برادران شياطينند ، و شيطان است كه نسبت به پروردگارش ناسپاس است.
و نيز آن حضرت فرمودند :
اِنَّ مِنَ السَّرَفِ اَنْ تَأْكُلَ كُلَّ مَا اشْتَهَيْتَ(2) .
از اسراف ، خوردن هر چيزى است كه به آن ميل دارى.
امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمودند :
اِنَّ لِلسَّخاءِ مِقْداراً فَاِنْ زادَ عَلَيْهِ فَهُوَ سَرَفٌ(3) .
براى سخاوت اندازه اى است ، اگر از اندازه بگذرد اسراف است.
امام على (عليه السلام) فرمودند :
وَيْحَ الْمُسْرِفِ ، مَا اَبْعَدَهُ عَنْ صَلاَحِ نَفْسِهِ وَاسْتِدْراكِ اَمْرِهِ(4) !
واى بر مسرف چه دور است از صلاح وجودش ، و درك زندگى و حياتش !
امام صادق (عليه السلام) فرمودند :
لِلْمُسْرِفِ ثَلاَثُ عَلامات : يَشْتَرى مَا لَيْسَ لَهُ ، وَيَلْبِسُ مَا لَيْسَ لَهُ ، وَيَأْكُلُ مَا لَيْسَ
1 ـ اسراء ( 17 ) : 27 .
2 ـ مجموعه ى ورّام : 2 / 229 .
3 ـ أعلام الدين : 313 ; بحار الأنوار : 75 / 377 ، باب 29 ، حديث 3 .
4 ـ غرر الحكم : 359 ، الفصل الأول ذم الأسراف ، حديث 8132 ; تفسير معين : 146 .
لَهُ(1) .
براى مسرف سه نشانه است : مى خرد و مى پوشد و مى خورد آنچه را كه در شأن او نيست.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند :
اِنَّ الْقَصْدَ اَمْرٌ يُحِبُّهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ ، وَاِنَّ السَّرَفَ يُبْغِضُهُ اللهُ ، حَتّى طَرْحَكَ النَّواةَ ، فَاِنَّها تَصْلُحُ لِشَىْء وَحَتّى صَبَّكَ فَضْلَ شَرابِكَ(2) .
همانا ميانه روى واقعيتى است كه خداوند عز و جل آن را دوست داد ، و مسرف را دشمن است ، اسراف تا جايى است كه هسته ى خرماى خورده شده را كه شايسته ى كاشتن است دور بيندازى ، و زيادى آبى كه در اختيار دارى به زمين بريزى !
حضرت على (عليه السلام) فرمودند :
مَنْ كانَ لَهُ مالٌ فَاِيّاهُ وَالْفَسادَ ، فَاِنَّ اِعْطائِكَ الْمالَ فِى غَيْرِ وَجْهِهِ تَبْذِيرٌ وَاِسْرافٌ ، وَهُوَ يَرْفَعُ ذِكْرَ صاحِبِهِ فِى النّاسِ ، وَيَضَعُهُ عِنْدَ اللهِ(3) .
كسى كه داراى ثروت است بر او باد از فساد ، همانا تبذير و اسراف اين است كه ثروت خود را در غير جهت معينش خرج كنى ، اينگونه خرج بيهوده و بى رويه نام صاحب ثروت را بين مردم بلند مرتبه مى كند و نزد خداوند پست مى نمايد.
غِشّ
1 ـ خصال : 1 / 121 ، حديث 113 ; بحار الأنوار : 69 / 206 ، باب 106 ، حديث 7 .
2 ـ كافى : 4 / 52 ، باب فضل القصد ، حديث 2 ; بحار الأنوار : 68 / 346 ، باب 86 ، حديث 10 .
3 ـ تحف العقول : 185 ; بحار الأنوار : 75 / 96 ، باب 17 ، حديث 2 .
نيرنگ زدن به مردم در هر برنامه اى ، و گول زدن آنان در معاملات ، مثل اينكه جنس عيب دار را به جاى جنس سالم به آنان فروختن ، و خلاصه حيله گرى نسبت به مردم در همه ى امور مصداق غش است .
مصاديق غش در قرآن مجيد به خصوص در آيات مربوط به امور اقتصادى زياد آمده ، و روايات هم براى اين برنامه ى ضد انسانى باب مفصلى را باز كرده اند .
بدون ترديد غش از نظر قرآن و معارف الهيه عملى حرام ، و كارى غير مشروع ، و خيانت به مردم است .
از رسول خدا روايت شده :
اَلْمُسْلِمُ اَخُو الْمُسْلِمِ ، وَلاَ يَحِلُّ لِمُسْلِم اِذا باعَ مِنْ اَخِيهِ بَيْعاً فِيهِ عَيْبٌ اَنْ لاَ يُبَيِّنَهُ(1) .
مسلمان برادر مسلمان است ، بر مسلمان حلال نيست زمانى كه جنس عيب دارى را مى فروشد عيبش را به خريدار نگويد.
و نيز فرمودند :
مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمينَ حُشِرَ مَعَ الْيَهُودِ يَوْمَ الْقِيامَةِ ، لاَِنَّهُمْ اَغَشُّ النّاسِ لِلْمُسْلِمينَ(2) .
كسى كه به مسلمانان نيرنگ بزند در قيامت با يهود محشور مى شود ، زيرا يهوديان خائن ترين مردم جهان نسبت به مسلمانانند.
رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
1 ـ تفسير معين : 374 .
2 ـ من لا يحضره الفقيه : 3 / 273 ، باب الإحسان و ترك الغش فى البيع ، حديث 3987 .
مَنْ باعَ عَيْباً لَمْ يُبَيِّنْهُ لَمْ يَزَلْ فِى مَقْتِ اللهِ ، وَلَمْ تَزَلِ الْمَلاَئِكَةُ تَلْعَنُهُ(1) .
كسى كه جنسى را بفروشد و عيبش را نگويد دائم در خشم خداست ، و پيوسته فرشتگان او را لعنت مى كنند !
حضرت على (عليه السلام) فرمودند :
مَنْ غَشَّ النّاسَ فِى دِينِهِمْ فَهُوَ مُعانِدٌ للهِِ وَرَسُولِهِ(2) .
كسى كه به مردم در دينشان نيرنگ بزند ، دشمن خدا و رسول خداست.
و نيز فرمودند :
اِنَّ اَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الاُْمَّةِ ، وَافْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الاَْئِمَّةِ(3) .
همانا بزرگ ترين خيانت ، خيانت نسبت به امت و زشت ترين نيرنگ ، نيرنگ با پيشوايان است.
علل هلاكت
قرآن مجيد در بسيارى از آيات از هلاكت امت ها ، به وسيله ى عذابهاى گوناگون و علل هلاكتشان سخن به ميان آورده .
توجه به آن آيات كه در اكثر سوره هاى قرآن آمده ، عالى ترين زمينه ى رشد و تربيت و دورى از علل هلاكت را به انسان مى دهد .
قرآن مجيد ظلم به خود ، ظلم به ديگران ، اسراف ، كفر و انكار حق ، فسق ، طغيان ، و غفلت و جرم را از علل هلاكت امت هاى گذشته بيان مى كند(2) .
پيامبر اسلام فرمودند :
اَمَّا الْمُهْلِكاتُ : فَشُحٌّ مُطاعٌ ، وَهَوىً مُتَّبِعٌ ، وَاِعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ(3) .
1 ـ من لا يحضره الفقيه : 4 / 8 ، باب ذكر جمل من مناهى النبى ( ص ) ، حديث 4968 ; بحار الأنوار : 100 / 116 ، باب 5 ، حديث 8 .
2 ـ به ترتيب عناوين ـ آل عمران ( 3 ) : 117 ( مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيح فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْم ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ) ; يونس ( 10 ) : 13 ( وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُـجْرِمِينَ ) ; انبياء ( 21 ) : 9 ( ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاءُ وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ ) ; انبياء ( 21 ) : 6 ( مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِن قَرْيَة أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ
; اسراء ( 17 ) : 16 ( وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً ) ; حاقه ( 69 ) : 5 ( فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ ) ; انعام ( 6 ) : 131 ( ذلِكَ أَن لَمْ يَكُن رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْم وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ) ; دخان ( 44 ) : 37 ( أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّع وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ ).
3 ـ خصال : 1 / 84 ، حديث 12 ; بحار الأنوار : 67 / 6 ، باب 41 ، حديث 3 .
اما هلاك كننده ها : بخلى است كه دنبال شود ، و هواى نفسى است كه پيروى گردد ، و نيز خودبينى انسان است.
و نيز فرمودند :
اِنَّ الدّينارَ وَالدِّرْهَمَ اَهْلَكا مَنْ كانَ قَبْلَكُم وَهُما مُهْلِكاكُمْ(1) .
دينار و درهم و مال و ثروت ، گذشتگان شما را هلاك كرد ، و هلاك كننده ى شما هم هست.
حضرت على (عليه السلام) فرمودند :
مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ(2) .
كسى كه در رأى و نظرش استبداد به خرج داد ، و از قواعد الهى و مردم عاقل نظرخواهى نكرد هلاك شد.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند :
هَلَكَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ(3) .
كسى كه قدر و اندازه ى خود را نشناخت و به موقعيت و موقف خود آگاه نشد به هلاكت رسيد.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند :
يُهْلِكُ اللهُ سِتّاً بِسِتٍّ : الاُْمَراءَ بِالْجَوْرِ ، وَالْعَرَبَ بِالْعَصَبِيَّةِ ، وَالدَّهاقِينَ بِالْكِبْرِ ، وَالتُّجارَ بِالْخِيانَةِ ، وَاَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ ، وَالْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ(4) .
1 ـ كافى : 2 / 316 ، باب حب الدنيا و الحرص عليها ، حديث 6 ; مشكاة الأنوار : 126 ، الفصل السادس فى الغنى و الفقر .
2 ـ نهج البلاغه : 799 ، حكمت 161 .
3 ـ غرر الحكم : 233 ، عرفان القدر ، حديث 4677 .
4 ـ كشف الغمه : 2 / 206 ; بحار الأنوار : 75 / 207 ، باب 23 ، حديث 67 .
خداوند شش طايفه را به شش چيز هلاك مى كند : حكمرانان را به ستم ، عرب را به تعصب ، رؤسا را به تكبر ، تاجران را به خيانت ، روستاييان را به نادانى و فقيهان را به حسد.
كبر
خود بزرگ بينى از اوصاف شيطان ، و باعث ايستادن در برابر خواسته هاى حق ، و حقوق مردم و خوار شمردن ديگران است .
كبر در برابر حق ، شيطان را از سجده بر آدم بازداشت و او را به لعنت ابد ، و خروج از حريم فرشتگان ، و استحقاق عذاب دائم قيامت دچار كرد .
متكبر چه كبرش نسبت به خداوند و انبيا و قرآن و امامان باشد ، و چه كبرش در برابر مردم كه شايد همه ى آنها از او برتر باشند ظهور كند ، عمله ى شيطان و همرنگ ابليس و ملعون و مطرود از رحمت حق است .
همانطور كه ابليس به فرموده ى قرآن(1) از مقام و مرتبه ى بلندش به خاطر كبرش در برابر حق سقوط كرد ، انسان متكبر هم از مرتبه ى انسانيت و مقام آدميت سقوط مى كند .
قرآن مجيد گرفتاران به كبر ، و دارندگان روحيه ى استكبارى را مستحق عذاب دردناك قيامت مى دادند :
. . . وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنكَفُوا وَاسْتَكْبَرُوا فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً أَلِيماً وَلاَ يَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللّهِ وَلِيّاً وَلاَ نَصِيراً (2).
و اما آنان كه از بندگى خدا امتناع كردند ، و آلوده به كبر و خودپسندى شدند ، و نسبت به عبادت حق تكبر ورزيدند ، خداوند آنان را به عذاب دردناك
1 ـ اعراف ( 7 ) : 13 .
2 ـ نساء ( 4 ) : 173 .
معذب خواهد كرد ، جز خدا كسى را يار و ياور نخواهند يافت.
قرآن مجيد اهل استكبار را از حريم محبت خدا خارج دانسته ، و اين طايفه را مبغوض و منفور حق معرفى مى كند :
. . . إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ (1).
همانا خداوند اهل تكبر را دوست ندارد.
در قيامت با عتاب شديدى به متكبرين دستور داده مى شود وارد ابواب جهنم شويد .
ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (2).
وارد ابواب دوزخ شويد كه در آنجا هميشگى هستيد ، جهنم براى اهل كبر جايگاه بدى است.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند :
اِجْتَنِبُوا الْكِبْرَ ، فَاِنَّ الْعَبْدَ لاَ يَزالُ يَتَكَبَّرُ حَتّى يَقُولَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : اكْتُبُوا عَبْدِى هذا فِى الْجَبّارِينَ(3) .
از كبر اجتناب نماييد ، هر آينه عبد پيوسته تكبر مىورزد تا خداوند مى گويد : نام اين بنده ى مرا در طايفه ى گردنكشان بنويسيد.
على (عليه السلام) فرمودند :
اِيّاكَ وَالْكِبْرَ ، فَاِنَّهُ اَعْظَمُ الذُّنُوبِ ، وَاَلاَْمُ الْعُيوبِ ، وَهُوَ حِلْيَةُ اِبْلِيسَ(4) .
1 ـ نحل ( 16 ) : 23 .
2 ـ غافر ( 40 ) : 76 .
3 ـ كنز العمال : 7729 .
4 ـ غرر الحكم : 309 ، الكبر و ذمه ، حديث 7124 ; تفسير معين : 168 .
از كبرورزى بپرهيز ، كه اعظم گناهان و پست ترين عيب هاست ، كبر زينت ابليس است.
و نيز فرمودند :
عَجِبْتُ لاِبْنِ آدَمَ ، اَوَّلُهُ نُطْفَةٌ ، وَآخِرُهُ جِيفَةٌ ، وَهُوَ قائِمٌ بَيْنَهُما وِعاءً لِلْغائِطِ ، ثُمَّ يَتَكَبَّرُ(1) .
از فرزند آدم در شگفتم ، ابتدايش نطفه و پايانش مردارى بدبو ، و بين ابتدا و پايانش ظرف نجاست است ، آنگاه تكبر مىورزد !
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به همه اعلام مى كند :
اِيّاكّمْ وَالْكِبْرَ ، فَاِنَّ اِبْلِيسَ حَمَلَهُ الْكِبْرُ عَلَى تَرْكِ السُّجُود لاِدَمَ(2) .
از كبر ورزيدن بپرهيزيد ، همانا اين صفت زشت ، ابليس را بر آن داشت كه بر خلاف دستور حق به آدم سجده نكند.
مواردى كه در صفحات گذشته نگاشته شد نشان دهنده ى تمام زشتى ها نيست ، بلكه نمونه اى از پليديهاست كه گاهى وجود برخى از آنها در انسان موجب خوارى دنيا و عذاب آخرت است .
قسمتى ديگر از زشتى هاى معنوى كه آلوده بودن به آنها باطن انسان را از چهره ى زشت ترين حيوانات زشت تر مى كند و همان باطن خودش را در قيامت از چهره ى ظاهر انسان نشان مى دهد عبارت است از : تشبه به بيگانگان ، ماندن در جهل و نادانى ، فساد در نسل ، فساد در اقتصاد ، بدعتگذارى ، غرور ، عجز و تنبلى ، سرقت ، قتل نفس ، تقليد حرام ، بدگمانى به ديگران ، بدگمانى به حق ،
1 ـ علل الشرايع : 1 / 275 ، باب 184 ، حديث 2 ; وسائل الشيعه : 1 / 334 ، باب 18 ، حديث 880 ; بحار الأنوار : 70 / 234 ، باب 130 ، حديث 33 .
2 ـ ارشاد القلوب : 1 / 129 ، الباب الأربعون فى ذم الحسد .
وسوسه ، پستى و لئامت ، فتنه گرى ، سخن چينى ، شرك ، آرزوى بى جا ، عجله ، قساوت قلب ، لجاجت ، جدال ، غنا ، اختلاف ، گروه گرايى ، قهر و جدايى ، تعصب بى جا ، طمع ، تجسس در عيوب مردم ، حرص ، زنا ، حسد ، حبس حقوق پدر و مادر و زن و فرزند و ساير مردم .
اينجانب اگر مى خواست تمام اين عناوين را با كمك آيات قرآن و روايات توضيح دهد بيش از چند جلد كتاب مى شد ، براى يافتن تفسير اين واژه ها لازم است به تفاسير قرآن و كتابهاى مفصل روايتى و اخلاقى مراجعه كنيد .
اين فصل را با توجه به مرورى به كل مسايل گذشته به پايان مى برم .
در قسمتى از اين نوشتار به سرفصل هاى نعمت هاى مادى و معنوى كه خداوند به انسان ارزانى داشته ، و انسان براى نيرو گرفتن از آن نعمت ها جهت عبادت و بندگى بايد استفاده كند اشاره شد ، در بخشى از آن به اين معنا توجه داده شد كه گناه و معصيت ، معلول بى جا خرج كردن نعمت و به انحراف كشيدن امور مادى و معنوى است .
در جهت ديگر به اين حقيقت هشدار داده شد كه توبه و انابه و رجوع و بازگشت ، عبارت از بازگرداندن نعمت ها به همان مسيرى است كه خداوند براى نعمت ها مقرر فرموده و به عبارت ديگر اين واقعيت بيان شد كه توبه در جهتى عبارت از حال پشيمانى و در جهتى ديگر عبارت از جبران گذشته ، و در مرحله اى ديگر عبارت از توجه به آينده و قرار گرفتن در راه صلاح و سداد است .
در بخشى هم به اين معنا تذكر داده شد كه انسان هرچه آلوده به گناه باشد ، مانند يك بيمار است ، و تمام درهاى علاج و شفا از جانب خداوند مهربان به روى اين بيمار باز است ، هرگز نبايد دچار نا اميدى شود بلكه بايد بداند و باور داشته باشد كه حضرت حق توبه پذير است ، و قدرت و رحمت و لطف
بى نهايتش به آسانى شامل حال گنهكار تائب مى شود ، تمام گناهانش را مى بخشد و او را مشمول رحمت خود قرار مى دهد ، و گنهكار هم بايد حقوق مالى مردم را باز گرداند ، و حقوق واجب مالى خود را كه در قرآن مطرح است بپردازد ، و واجبات قضا شده را جبران كند ، و عزمش بر ترك گناه در آينده قطعى و حتمى باشد .
در بخش مهمى از اين مكتوب به آيات و روايات توبه اشاره شد ، و در قسمتى مفصل داستان پرقيمت توبه كنندگان ، بخصوص داستانهايى كه كمتر به گوش كسى رسيده به رشته ى تحرير درآمد ، و در پايان دفتر هم راه اصلاح توبه كننده با كمك آيات و روايات در چهل عنوان نشان داده شد .
من فكر مى كنم اگر افرادى كه آلوده به گناه هستند براى يك بار زحمت مطالعه ى اين نوشتار را به خود بدهند يا گويندگان بزرگوار مذهبى و خطيبان نماز جمعه ، خلاصه و فشرده ى مطالب اين اوراق را براى افراد شركت كننده در مجالس و نماز جمعه بيان كنند ، براى شنوندگان بخصوص آنان كه عادت به بعضى از گناهان دارند و مايل به توبه هستند مفيد باشد .
هدايتگر هرگز نبايد از هدايت شدن مستحقان هدايت دلسرد و نا اميد باشد ، هدايتگران بايد همانند انبيا و اوليا نسبت به گمراهان و گنهكاران پدرى كنند ، و آنان را همچون فرزندان خود مورد لطف و محبت قرار دهند ، و زير بال رحمت و مهر خود بگيرند ، و در فضايى پر از صفا و صميميت ، و عشق و كرامت ، مسايل الهى و حلال و حرام خدايى ، و واقعيات انسانى و اخلاقى را براى آنان توضيح داده ، و بر اين برنامه استقامت و پايدارى و صبر و حوصله به خرج دهند .
امام عارفان ، مولاى عاشقان ، امير مؤمنان (عليه السلام) به تمام هاديان راه ، و دلسوزان نسبت به مردم ، و طبيبان روحى پيام داده اند ، كه از علاج بيمار گناه نا اميد مباشيد .
مهرورزى به مردم ، و رحمت و لطف داشتن به اهل گناه و تحمل رنج
و زحمت براى توبه دادن آنان ، عالى ترين عامل جذب رحمت الهى در دنيا و آخرت است .
مردى به رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) عرضه داشت :
اُحِبُّ اَنْ يَرْحَمَنِى رَبّى ، قالَ : ارْحَمْ نَفْسَكَ ، وَارْحَمْ خَلْقَ اللهِ يَرْحَمْكَ اللهُ(1) .
دوست دارم خدا به من رحم كند ، فرمودند : به خودت و به تمام مخلوقات خدا رحم كن ، خداوند تو را مشمول رحمتش مى نمايد.
از جمله ى خلق خدا افراد گنهكارند كه به عللى گرفتار گناه شده اند ، نبايد گنهكار را طرد كرد و با او با تلخى روبرو شد ، بايد او را به عنوان يك بيمار مورد توجه قرار داد ، بيمارى كه فطرتاً طلب يارى مى كند و براى نجات خويش استغاثه مى نمايد . او به حقيقت قابل ترحم است ، وى را دعوت كنيد ، اگر نيامد شما دنبال او برويد ، با نرمى با او سخن بگوييد ، آثار خطرناك گناه را در دنيا و آخرت برايش بيان نماييد ، عنايات و الطاف خدا را كه در همه ى عمر شامل او بوده يادآورى كنيد و اميد داشته باشيد كه خداوند به وسيله ى شما به او توفيق بازگشت و توبه و انابه مى دهد ، كه تحمل شما براى هدايت او ، و هدايت شدن او به دست شما براى شما از هر عملى ثوابش بيشتر و بالاتر است .
على (عليه السلام) مى گويد : پيامبر مرا براى تبليغ دين به يمن فرستاد ، به من فرمودند : با احدى جنگ مكن مگر پس از اينكه او را به اسلام دعوت كنى ، سپس فرمودند :
وَايْمُ اللهِ لاََنْ يَهْدِىَ اللهُ عَلى يَدَيْكَ رَجُلا خَيْرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَغَرَبَتْ(2) .
1 ـ كنز العمال : 4154 .
2 ـ كافى : 5 / 28 ، باب وصية رسول الله ( ص ) و اميرالمؤمنين ( ع ) فى السرايا ، حديث 4 ; بحار الأنوار : 21 / 361 ، باب 34 ، حديث 3 .
قسم به ذات الله ، اين كه خداوند مردى را به دست تو هدايت كند براى تو از آنچه كه آفتاب بر آن مى تابد و غروب مى كند بهتر است.
خداوندا ! ما را كه سرمايه اى جز اشك چشم و اسلحه اى جز دعا و مايه اى غير اميد به تو نداريم به توبه و انابه ى حقيقى موفق كن ، و وجود ما را به صلاح و سداد و تقوا و عبادت و بندگى آراسته فرما ، و در بقيه ى عمر از آلوده شدن به هر گناه ظاهرى و باطنى حفظ كن ، و حيات و ممات ما را حيات و ممات محمد و آل محمد قرار بده .
پايان اين دفتر در لحظات پايانى بعد از ظهر روز پنجشنبه مطابق با سوم ارديبهشت سال 1377 صورت پذيرفت .
* * *