پرسشها و پاسخها، ص: 442
بيكران الهی می دانم «1».
ولی با اين وجود اوليای الهی شوق به مرگ داشتند (از آن نمی ترسيدند و وحشتی نداشتند) امّا آرزوی مرگ نمی كردند چرا كه می دانستند اگر نعمت حيات از آن ها گرفته شود ميدان عمل هم برچيده می شود و آن ها دنيا و حيات دنيوی را مسجد و تجارت خانه ای می ديدند كه در آن می توانستند با بندگی خداوند به او نزديك تر شوند اميرالمؤمنين علی عليه السلام می فرمايند:
«بقيّةُ عُمرِ المُؤْمِنِ لاقِيمَةَ لَهُ يُدْرَكُ بِها ما فات وَيَحْيی بِها ما امات» «2».
«باقيمانده عمر مؤمن را نمی توان قيمت گذاری كرد و ارزشی برای آن معيّن كرد چرا كه با آن آنچه از انسان فوت شده جبران می شود و آنچه از بين رفته زنده می گردد».
حضرت زهرا سلام اللَّه عليها به درگاه الهی عرضه می دارد كه:
«اللّهُمَّ عجِّل وفاتی سَرِيعاً».
اوّلًا: در دوستی او با خداوند هيچ خللی وجود نداشت و به بالاترين مراتب بندگی دست يافته بود.
ثانياً: دعای او توجّه دادن مردم به ظلم و ستمی بود كه بر آن حضرت وارد آمد.
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر سوّم 552- 553.
(2) مجمع البيان: 1/ 313.