تا قدرت حلال خوری دارم هرگز حرام نخواهم خورد و تاکنون هم حرام نخورده ام
روزی حضرت عیسی(ع) به چوپانی برخورد کرد چوپان به عیسی(ع) گفت: من پنج کلمه نصیحت بلدم و به آنها عمل می کنم شما هم پنج موعظه دیگر به من یاد بده.
عیسی(ع) به او گفت: اول تو پنج کلمه ات را بگو تا من هم پنج کلمه دیگر به تو یاد بدهم. چوپان آن پنج موعظه را برای عیسی بن مریم(ع) بیان کرد. موعظه سوم او این بود که تا قدرت حلال خوری دارم هرگز حرام نخواهم خورد و تاکنون هم حرام نخورده ام.
عیسی(ع) به چوپان آفرین گفت و فرمود: هر کس تصمیم بگیرد که مال حلال بخورد هیچ گاه مجبور به حرام خوری نخواهد شد زیرا خداوند، بندگانش را مأمور کرده که از راه حلال روزی بخورند و زندگی کنند و اگر زندگی آنها از این راه تأمین نمی شد راه های مباح دیگری هم به روی آنها باز می کرد.
پس هر کس حرام خوری کند خودش این راه را انتخاب کرده و لذاست که بندگان خوب خدا با سرمایه ای اندک به کسب حلال می پردازند و زندگی خود و فرزندانشان را اداره می کنند و افرادی که حرام خوری می کنند همیشه چه در دنیا و چه در آخرت در حال زیانکاری هستند.
مال حلال را دزد نمی برد
زمانی که دزد اموال کاروان های تجاری را می زد و کمتر کاروانی سالم به مقصد می رسید تاجر درستکاری به نام حاج صمد بود که با بیشتر تجار معتبر سراسر کشور کار می کرد و مال التجاره اش در طول چند سالی که مشغول تجارت بود به دزدان برخورد نکرد. زمانی مال التجاره بست و با کاروانی حرکت کرد در آن کاروان چند تاجر دیگر هم بودند از حاجی پرسیدند: «چرا تاکنون مال التجاره شما را دزد نبرده؟» حاجی گفت: «چون راضی نمی شوم ریالی از مال کسی را حیف و میل کنم، خمس و زکات مالم را هم می پردازم و در کارم انصاف دارم لذا خداوند نگهدار مال من است.»
همراهان حرف او را باور نکردند و به او گفتند:«دزد زدن اتفاقی است و مربوط به حلال و حرام نیست» در حال بحث بودند که کاروان به چشمه آبی رسید و بارها را پایین گذاشتند حاج صمد خوابید رفقایش که دیدند او به خواب رفته نقشه کشیدند که او را بترسانند لذا مال التجاره او را کمی دورتر از چشمه بردند تا زیر شن ها پنهان کنند که وقتی حاجی بیدار شود و ببیند مال التجاره اش نیست از روی شوخی و مزاح به او بگویند دزدها آمدند و تمام اموال مردم را بردند.
وقتی همگی جهت پنهان کردن اموال او از آنجا دور شدند اتفاقاً دزدان سر چشمه آمدند و هرچه آنجا بود را ربودند و با خود بردند فقط اموال حاج صمد که زیر شن ها مخفی بود محفوظ ماند.
از این اتفاق همگی شگفت زده شده و به حرف های حاجی ایمان آورده و تصدیق کردند که مال حلال از دستبرد دزد در امان می ماند.
اثر مال حلال
حاج مرادخان حسن شاهی گوید: زمانی بود که بیشتر نواحی فارس از جمله مزرعه های قوام الملک به آفت ملخ مبتلا شده و از بین رفته بود به گونه ای که یک خوشه سالم هم نبود به اتفاق قوام الملک و چند نفر دیگر به مزرعه های قوام رفتیم دیدیم همه خوراک ملخ شده به قطعه زمینی رسیدیم که تقریباً وسط مزرعه بود و محصول آن سالم بود حتی یک خوشه اش را هم آفت نزده بود در حالی که محصول زمین های اطراف آن به کلی از بین رفته بود، قوام پرسید اینجا از کیست؟
گفتند از فلان پاره دوز است. گفت: می خواهم او را ببینم. پاره دوز را نزد قوام آوردیم از او پرسید چه شده که ملخ همه زراعت ها را خورده جز مال تو را؟ گفت: من مال کسی را نخورده ام که ملخ مال مرا بخورد در ضمن همیشه زکات دارایی ام را هم می پردازم. قوام به او آفرین گفت و از کار پاره دوز در شگفت شد. (راز شادابی، ص254، قضیه59).
سید مهدی میر مسیب
منبع : آفتاب