فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

حقيقت نفس

نفس ، حقيقتى است كه وجود انسان ، قائم به اوست . نفس ، كارگردان و مدبّر كارگاه وجود و اصل و ريشه آدمى است . ما از واقعيّت اين موجود پر بها بى اطلاعيم و بايد گفت : آگاهى به او هم چون آگاهى به ذات موجودات ، غير ممكن است .
ولى مى دانيم كه موجوديت ما بسته به اوست و بدون او بدن جايى براى زندگى و حيات ندارد . اعضا و جوارح نسبت به نفس ، هم چون بندگان نسبت به مولا هستند . اعضا و جوارح بدون نفس استقلال ندارند و بدون او منشأ كار و عمل نمى توانند باشند . كلمه من كه بر زبان تمام انسان ها ، در همه امور جارى است ، عبارت از نفس است . فلاسفه الهى با تكيه به وحى معتقدند كه ديدن و شنيدن ، گفتن و خواندن ، راه رفتن و ساير حركات فقط كار نفس است و چشم و گوش و زبان و دست و پا ، كارگران و ابزار اويند . نفس در وجود انسان تابلوى تمام غرائز و صفحه تمام اميال و منبع همه خواسته هاست . اين اميال و غرائز ، اين خواسته ها و طلب ها ، اين شهوات و احساسات ، به تناسب اين كه انسان بايد در دنيا مى زيست و در دنيا به تكامل واقعى مى رسيد به انسان عنايت شده است . انسان بدون غرائز و اميال و منهاى شهوات و خواسته ها ، امكان ادامه حيات نداشت . هريك از غرائز و اميال و خواسته هاى خدا دادى ، بجاى خود صحيح و عنايتش نتيجه عدل و حكمت خداست . قرآن و روايات از تمام اميال و غرائز طبيعى ، تحت عنوان نعمت هاى پرارزش الهى ياد كرده و از انسان خواسته است اين نعمت ها را در راه رشد و كمال و در راه بدست آوردن قرب حق و از ياد عشق به مولا مصرف كند ، در غير اين صورت به هلاكت خواهد رسيد .
به قول عطار آن عارف يگانه :

 در دلم تا برق عشق او بجست                           رونق بازار عشق من شكست

چون مرا مى ديد دل برخاسته                             دل زمن بر بود در جانم نشست

 
خنجر خون ريز او خونم بريخت                             ناوك مژگان او جانم بخست


آتش عشقش زغيرت در دلم                              تاختن آورد هم چون شير مست

 
بانگ بر من زد كه اى ناحق شناس                    دل به ما ده چند باشى بت پرست


گر سر هستى ما دارى تمام                              در ره ما نيست گردان هرچه هست


هر كه او در هستى ما نيست شد                        دايم از ننگ وجود خويش رست

 

 

 

انسان بدون قرار دادن نفس در خط نورانى خواسته هاى خدا و بدون تزكيه اين منبع واقعيت ها و بدون پيراستنش از آلودگى ها و بدون آراستنش به اخلاق الهى به جايى نخواهد رسيد . شما نمى توانيد در بعثت انبيا و امامت امامان و عرفان عارفان و حكمت حكيمان و نصيحت ناصحان و سوز دل سوختگان ، هدفى و مقصدى جز تزكيه نفس انسان بيابيد .
اى طالبان سعادت و اى مسافران سراى آخرت ! بياييد دست رد به سينه اين همه داعيان راه حق نزنيم ، بياييد دعوت دل سوزانه اين بندگان شايسته حق را قبول كرده و آيينه نفس را براى انعكاس حقايق در مقابل آنان قرار دهيم !!
انسان از روزى كه ديده باز مى كند و گوشش با صداها آشنا مى شود ، با محسوسات سرو كار پيدا مى كند مدّت ها تصوّر مى كند ، جهان همان است كه مى بيند و صدا هم همان صداهايى است كه مى شنود ؛ نفس و تمام غرائز و اميال و خواسته هايش با محسوسات خو گرفته و آن چنان با مظاهر مادى نزديك مى گردد كه گويى با ظاهر طبيعت متّحد مى شود !!
چون به جهان تكليف و مسؤوليت نزديك شود ، بايد او را با عالم غيب ، با حساب و كتاب ، با مسئله مرگ و برزخ و قيامت ، با نبوّت و امامت ، با حلال و حرام ، با واجب و واجبات ، با مسائل عالى اخلاقى و اجتماعى و خانوادگى ، با حقوق حق و حقوق خلق و هر چه حق است ، آشنا كرد و از او خواست به آزادى بى قيد و شرط غرائز و اميال نفسانى خاتمه داده و از اولين دقائق تكليف ، به تمام خواسته هاى نفسانى اش برابر با خواسته هاى حق پاسخ دهد . برخوردها و اختلافات انسان با خدا و انبيا و امامان و كتب آسمانى و به تعبير ديگر عزّت و ذلّت و سعادت و شقاوت انسان از همين جا شروع مى شود !
در اينجاست، كه انسان موظف است به حقايق ديگر غير از آنچه محسوس است روى كند و از بسيارى برنامه ها دست بردارد، خويش را از بسيارى مسائل دور داشته و به حقايقى بلند آراسته كند و اين برنامه براى انسان ، كار ساده و آسانى نيست . انسان براى آراسته شدنش به مسائل الهى نياز به يك جهاد گسترده و عظيم با نفس و اميال و غرائز نفس كه فقط با محسوسات خو گرفته اند دارد و در صورت آغاز اين جهاد ، در ابتداى راه سعادت و سلامت قرار گرفته و در صورت ادامه راه ، به رشد و كمال الهى خواهد رسيد و نتيجه اين جهاد ، انطباق تمام خواسته هاى نفس با خواسته هاى خداست . اما در اين نقطه اگر راه خودسرى پيش بگيرد و حاضر نشود ظاهر دنيا را رها كند و آماده روى آوردن به عالم الهى و شؤون آن نشود ، برده نفس گشته و به اسارت غرائز و اميال درخواهد آمد و كشش محسوسات و عوامل شهوات ، غرائز و اميال را از حدود طبيعى خارج كرده و عاقبت انسان را دچار هواى نفس ـ كه همان طغيان غرائز و اميال است ـ خواهد نمود !!
اينجاست كه انسان در تمام برنامه هايش خارج از خواسته الهى عمل خواهد كرد و همين جا ابتداى راه سقوط و ذلّت است و ادامه اين راه منجر به هلاكت و شقاوت ابدى انسان خواهد گشت . به همين خاطر بايد گفت : نفس ، منبع تمام پاكى ها ، يا منبع تمام آلودگى هاست ؛ در صورت انطباق خطوط نفس كه همان تمايلات و غرائز است با خواسته هاى الهى ، منبع پاكى ها و در صورت تجاوز از حدود الهى ظرف تمام رذايل و ناپاكى هاست


منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شكر ، بالاترين عبادت
خوف از كوچكى خود ، در برابر عظمت حضرت حق
هفهاف بن مهند راسبى
مفهوم شكر، مدح، حمد
عارف كيست ؟
محبت به شقى ترین مردم
شش خصلت ماندگار
از راه نماز به بهترين حقيقت رسيد
پرهاى پرندگان و حیات انسان
زهد يا رهبانيت‏

بیشترین بازدید این مجموعه

آداب معاشرت
تفسیر سوره واقعه (2) تهران (مسجد حضرت امیر (ع)) ...
گلزار محبت
محبت به شقى ترین مردم
عارف كيست ؟
تلویزیون ا ینترنتی روی سایت عرقان افتتاح شد.
از راه نماز به بهترين حقيقت رسيد
راه اندازی بخش تخصصی عرفان اهل بیت(ع) در کتابخانه ...
مفهوم شكر، مدح، حمد
قدردانی استاد انصاریان از خادمین سیدالشهدا علیه ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^